اسائه. اسائت. بدی کردن با. (منتهی الارب) (صراح). بدی، مقابل احسان و نیکی: اساءه ادب: چه اسائت ز من آمد که بدین تشنه دلی بسوی مشرب احسان شدنم نگذارند. خاقانی.
اِسائه. اِسائت. بدی کردن با. (منتهی الارب) (صراح). بدی، مقابل احسان و نیکی: اساءه اَدَب: چه اسائت ز من آمد که بدین تشنه دلی بسوی مشرب احسان شدنم نگذارند. خاقانی.
چاروا به کسی دادن برای راندن. دادن شتران کسی را: اسقته ابلاً، دادم او را شتران که میراند آنها را. (از منتهی الارب). اشتر فرا کس دادن تا براند. (تاج المصادر بیهقی).
چاروا به کسی دادن برای راندن. دادن شتران کسی را: اسقته ابلاً، دادم او را شتران که میراند آنها را. (از منتهی الارب). اشتر فرا کس دادن تا براند. (تاج المصادر بیهقی).
کشیده رخسار شدن. اسیل الخدّ گشتن. کشیده روئی. کشیده روی شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) راندن آب و اشک. روان کردن آب و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
کشیده رخسار شدن. اَسیل الخدّ گشتن. کشیده روئی. کشیده روی شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) راندن آب و اشک. روان کردن آب و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
اسواع. مهمل گذاشتن ستور را. (منتهی الارب). ضایع کردن ستور را. (از منتهی الارب). فروگذاشتن چهارپای. (تاج المصادر بیهقی). بی تیمار گذاشتن، چنانکه اشتران خود را بر سر خود گذاشتن و رها کردن.
اِسْواع. مهمل گذاشتن ستور را. (منتهی الارب). ضایع کردن ستور را. (از منتهی الارب). فروگذاشتن چهارپای. (تاج المصادر بیهقی). بی تیمار گذاشتن، چنانکه اشتران خود را بر سر خود گذاشتن و رها کردن.
موضعی است و یاقوت گوید: گمان برم که در یمامه و یا در بطن الرمه است. (معجم البلدان) ، بانگ کردن شتران را و زجر کردن تا برگردند: اشاع بالابل. (منتهی الارب) ، آشکارا کردن. (غیاث). فاش و آشکار کردن خبر و جز آن: اشعته و اشعت به، ای اذعته و اظهرته. (منتهی الارب) : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود، هرآینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه). اشاعۀ فحشاء، پریشان و باربار انداختن شتر ماده بول را: اشاعت الناقه ببولها، اذا رمته متفرقاً. (منتهی الارب) ، پاشیدن. پراکنده کردن. (غیاث) : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و اشاعت حلم... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه)
موضعی است و یاقوت گوید: گمان برم که در یمامه و یا در بطن الرمه است. (معجم البلدان) ، بانگ کردن شتران را و زجر کردن تا برگردند: اشاع بالابل. (منتهی الارب) ، آشکارا کردن. (غیاث). فاش و آشکار کردن خبر و جز آن: اشعته و اشعت به، ای اذعته و اظهرته. (منتهی الارب) : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود، هرآینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه). اشاعۀ فحشاء، پریشان و باربار انداختن شتر ماده بول را: اشاعت الناقه ببولها، اذا رمته متفرقاً. (منتهی الارب) ، پاشیدن. پراکنده کردن. (غیاث) : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و اشاعت حلم... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه)
مضطر گردانیدن. (منتهی الارب) ، هلاک کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، باطل و تباه ساختن، جدا کردن گوشت را، پراکنده کردن. (منتهی الارب) ، بهلاک افکندن. فرا کشتن دادن. (تاج المصادر بیهقی) ، بکشتن پیش آوردن کسی را: اشاط دمه وبدمه، ای اذهبه او عمل فی هلاکه او عرضه للقتل. (منتهی الارب) ، کشتن شتر قمار را، صاحب سهم پسین شدن از شتر قمار. (منتهی الارب)
مضطر گردانیدن. (منتهی الارب) ، هلاک کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، باطل و تباه ساختن، جدا کردن گوشت را، پراکنده کردن. (منتهی الارب) ، بهلاک افکندن. فرا کشتن دادن. (تاج المصادر بیهقی) ، بکشتن پیش آوردن کسی را: اشاط دمه وبدمه، ای اذهبه او عمل فی هلاکه او عرضه للقتل. (منتهی الارب) ، کشتن شتر قمار را، صاحب سهم پسین شدن از شتر قمار. (منتهی الارب)
بدی کردن با کسی، بد کردن کاری را، بدی مقابل احسان نیکی. یا اسائه ادب. بی ادبی کردن هتک هرمت کردن بی ادبی. توضیح در رسم الخط عربی (اساء ه) نویسند و در فارسی (اسائت) و (اسائه) معمول گردیده
بدی کردن با کسی، بد کردن کاری را، بدی مقابل احسان نیکی. یا اسائه ادب. بی ادبی کردن هتک هرمت کردن بی ادبی. توضیح در رسم الخط عربی (اساء ه) نویسند و در فارسی (اسائت) و (اسائه) معمول گردیده