جدول جو
جدول جو

معنی ازین - جستجوی لغت در جدول جو

ازین
خنثی. (مؤید الفضلاء از الغنیه و شرفنامه)
لغت نامه دهخدا
ازین(اَ)
مخفف ازاین. زین. من هذا.
لغت نامه دهخدا
ازین
از چیز معهود یا مذکور ازین زین من هذا، مثل این مانند این: (و از آن امیرالمومنین هم از این معانی بود) (بیهقی)، برای اشاره وصف جنسی بکار میرود و غالبا پس از اسم یا صفتی که بعد از آن قرار میگیر یای نکره میاورند از این نوع از این قسم از این گونه: (از این مه پاره ای عابد فریبی م یک پیکری طاوس زیبی) (سعدی)
تصویری از ازین
تصویر ازین
فرهنگ لغت هوشیار
ازین
جایگاه چیدن و انباشتن موقت بافه های گندم و برنج و جو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارزین
تصویر ارزین
(پسرانه)
نام فرماندار پارس هنگام یورش اسکندر به ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سازین
تصویر سازین
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی زنجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بزین
تصویر بزین
(دخترانه)
نگارش کردی: بهزن، بهزان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رزین
تصویر رزین
(پسرانه)
محکم، استوار، متین، باوقار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حزین
تصویر حزین
(پسرانه)
اندوهگین، غمگین، لقب یکی از شاعران قرن دوازدهم، حزین لاهیجی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امین
تصویر امین
(پسرانه)
مورد اطمینان، درستکار، لقب پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نامجدید می سازد مانند محمد امین، امین عباس، و امین همایون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حزین
تصویر حزین
غمگین، اندوهگین، اندوهناک، غمناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انین
تصویر انین
آه و ناله، آه سوزناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تزین
تصویر تزین
آراسته شدن، زینت یافتن
فرهنگ فارسی عمید
صورتی از ترکیب با این، از: باز + این بمعنی با وجود این: دوم آنک بدانی بازین پاکی یگانه است، (کیمیای سعادت)، این چنین عجایب بازین همه حکمتهای غریب ممکن نگردد الا بکمال علم، (کیمیای سعادت)، و چگونه مغبون است که از مطالعۀ چنین حضرتی بازین همه جمال محروم است، (کیمیای سعادت)، فاژ، خمیازه، فاژه، دهن دره:
تو زر داری و من سخن عرضه دارم
تو در باژه افتی و من در عطاسه،
انوری
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 20هزارگزی جنوب قیدار، سر راه زنجان و همدان، کوهستانی، و سردسیر، و آب آن از چشمه است، و غلات و انگور و قلمستان دارد، و 172 تن ساکنان آن به زراعت اشتغال دارند، از صنایع دستی محلی گلیم و جاجیم بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، و در صورت تعمیر پل سازین اتومبیل بدان توان برد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران ساوه که در 32000گزی جنوب خاوری نوبران و 5000 گزی راه عمومی واقع است، محلی است کوهستانی، سردسیر و سکنۀ آن 214 تن است که شیعی مذهبند و به فارسی و ترکی سخن میگویند، آب آن از رود خانه مزدقان تأمین میشود و محصول آن غلات، بنشن، بادام، انگور، گردو و پنبه است، شغل اهالی زراعت و گله داری، قالیچه و جاجیم بافی میباشد، راه آن مالرو است و معادن نمک نزدیک این ده وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
اینه قازطاغی بازاری. نام قصبۀ مرکز قضا در سنجاق ((بیغا)) در 12هزارگزی جنوبی قلعۀ سلطانیه در کنار رودی کوچک که بنهر مندرس فرومیریزد و قریب 4000 تن سکنه دارد. قضای ازینه محدود است از سمت شمال به قسمت شمال غربی لوا و از طرف مغرب بدریا و از جانب مشرق بقلعۀ سلطانی و از جهت جنوب آن قضای آیواجق، این قضا از طرف شمال ناحیۀ قوم قلعه و در مشرق ناحیۀ بیرامیج را شامل است و دارای 130 قریه و 18 محلۀ قصبه و مشتمل است بر 7342 خانه و 35438 تن سکنه و از آن 4500 تن از اهالی روم و چند صد تن ارمنی و یهودی و بقیه همه مسلمانانند. در داخل این قضا 182 جامع و مسجد و 135 مکتب و6 مدرسه و 3 تکیه و 10 کلیسا و یک بیمارستان و 7 کاروانسرا و 5 حمام و 75 آسیا و 61145 دونم باغ و باغچه موجود است. محصولات آن عبارت است از: حبوبات متنوعه و انگور و میوه های دیگر و زیتون و پنبه و عسل و غیره. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خزین
تصویر خزین
اندوخته، گوشت بوی گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الین
تصویر الین
نرم تر نرمخوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعین
تصویر اعین
جمع عین، فراخ، چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزین
تصویر حزین
اندوهگین، غمناک، افسرده، مهموم، مغموم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزین
تصویر رزین
محکم و استوار و مضبوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزین
تصویر تزین
زینت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزین
تصویر بزین
وزنده: بادبزین. چارپای زین کرده و آماده سواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازکن
تصویر ازکن
زیرک تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازیب
تصویر ازیب
نشاط، شادمانی، خوشوقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازید
تصویر ازید
زائد تروبیشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازیغ
تصویر ازیغ
نفرت وکینه، دل سردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاین
تصویر ازاین
از چیز معهود یا مذکور ازین زین من هذا، مثل این مانند این: (و از آن امیرالمومنین هم از این معانی بود) (بیهقی)، برای اشاره وصف جنسی بکار میرود و غالبا پس از اسم یا صفتی که بعد از آن قرار میگیر یای نکره میاورند از این نوع از این قسم از این گونه: (از این مه پاره ای عابد فریبی م یک پیکری طاوس زیبی) (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابین
تصویر ابین
آشکارتر گویاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازیز
تصویر ازیز
جوش آمدن دیگ وبلند شدن صدایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امین
تصویر امین
درستکار، راستین، گرودار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزین
تصویر آزین
طمع کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تاختن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان استرآباد جنوبی و در فارسی او زینه
فرهنگ گویش مازندرانی