جدول جو
جدول جو

معنی ازدیاد - جستجوی لغت در جدول جو

ازدیاد
زیاد شدن، افزون شدن، افزونی، افزایش
تصویری از ازدیاد
تصویر ازدیاد
فرهنگ فارسی عمید
ازدیاد
افزون کردن. (تاج المصادر بیهقی). زیاده کردن. فزایش. افزایش. افزودن. فزودن.
لغت نامه دهخدا
ازدیاد
افزایش یافتن، زیاد شدن
تصویری از ازدیاد
تصویر ازدیاد
فرهنگ لغت هوشیار
ازدیاد((اِ))
زیاد کردن، افزودن، افزون شدن
تصویری از ازدیاد
تصویر ازدیاد
فرهنگ فارسی معین
ازدیاد
اضافه، افزایش، افزودن، تزاید، تکثیر
متضاد: کاهش، نقصان
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا)
زیارت کردن. (منتهی الارب). ازدوار
لغت نامه دهخدا
(پَ)
کم شمردن. (منتهی الارب). اندک شمردن عطا. (تاج المصادر بیهقی) : فلان یزدهد عطاء فلان، ای یعده زهیداً، ای قلیلا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
آراسته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). زینت گرفتن
لغت نامه دهخدا
دور کردن از جای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ / نِ)
فروبردن لقمه و جز آن را بگلو. (از منتهی الارب). بگلو فروبردن. (غیاث اللغات). فروخوردن. ابتلاع. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ زِدْ)
ابن سلیمان بن داود بن عیسی مکنی بابی محمد الفارسی. وی از فقهای مذهب حجازیین و از متصوفه است. و ابونعیم اصفهانی گوید او در سنۀ 367 هجری قمری نزد ما آمد و حدیثی از او روایت کند. (ذکر اخبار اصبهان چ لیدن سال 1931ج 1 صص 231- 232). و این کلمه مخفف ایزدیار است
لغت نامه دهخدا
زیت آلودن. (منتهی الارب) ، سرخ سبزی آمیز گردیدن گیاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ازدلاف
تصویر ازدلاف
پیشی گرفتن پیش افتادن، پراکندیدن، نزدیکی جستن نزدیک گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدقام
تصویر ازدقام
به گلو فرو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدفار
تصویر ازدفار
به شوی فرستادن دختر به خانه شوی فرستادن، بار بلند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدعاب
تصویر ازدعاب
گرانباری، راندن دور کردن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدواج
تصویر ازدواج
جفت گرفتن، زن گرفتن، شوهر کردن، زناشوئی، پیوند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدران
تصویر ازدران
هر دو شانه: شانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدراع
تصویر ازدراع
کشت تخم افشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدرار
تصویر ازدرار
فرو خوردن به گلو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدراء
تصویر ازدراء
کوچک داشت خرد شمردن، آک گرفتن (آک عیب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدحام
تصویر ازدحام
انبوهی کردن، تزاحم
فرهنگ لغت هوشیار
یکباره برداشتن ازدواج جفت جویی زناشویی شوهر کردن زن گرفتن پیوند دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتیاد
تصویر ارتیاد
جستن، خواهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدوار
تصویر ازدوار
زیارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدهاء
تصویر ازدهاء
سبک داشت دست کم گرفتن آسان گرفتن وا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
شادمان شدن به چیزی، گردآوردن چیزی، در دل داشتن چیزی را، درخشیدن روی روشن گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدهان
تصویر ازدهان
شتاب در رفتن، به زور تو رفتن، گزافه گفتن، درستگویی، دشمنی ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازریام
تصویر ازریام
شاشبند
فرهنگ لغت هوشیار
پایندگی ها، جمع ابدیه جاودانیها پایندگیها، عقول و نفوس مجرد را از جهت آنکه در معرض فنا و زوال و کون و فساد نیستند ابدیات نامیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدهاد
تصویر ازدهاد
کوچک انگاشتن که شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدیال
تصویر ازدیال
دورکردن از جایی دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدیان
تصویر ازدیان
آراسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدحاف
تصویر ازدحاف
به سوی کسی رفتن گرایش چمیدن گام سنگین برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از دید
تصویر از دید
به لحاظ، از حیث
فرهنگ واژه فارسی سره