جدول جو
جدول جو

معنی اریسارون - جستجوی لغت در جدول جو

اریسارون
(اَ)
اریصارون. رجوع به اریصارون شود
لغت نامه دهخدا
اریسارون
لوف
تصویری از اریسارون
تصویر اریسارون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیسارون
تصویر سیسارون
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، غرمج، شونیز، سنز، سنیز، سیاه تخمه، کبودان، بوغنج، کرنج
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
نوعی دواست. (نزهه القلوب). بیخ گیاهی است که غلاف تخم آن مانند غلاف بذرالنبج است و بعضی گویند بیخ سنبل رومی است، اگر آنرا بکوبند و با شیر تازه بیامیزند و بر زیر خصیه بمالند نعوظ عجب آرد. (برهان). بیخ گیاهی است برگ آن مانند برگ نبات لادن خردتر و شکوفۀ وی ارغوانی رنگ بود و تخم وی مانند خسک دانه بود. درکوههای روم و در مصر و در همدان نیز میباشد و آن دونوع بود غلیظ و دقیق و از یک بیخ ریشه ها بسیار بود بشکل ناردین اما ریشه ناردین باریکتر میباشد و رنگ ناردین زرد بود مانند مامیران اما اسارون آنچه در میان باریکی و ستبری بود نیکوتر بود و طبیعت آن گرم و خشک است در درجۀ دویم و گویند اسارون بیخ سنبل رومیست و این خلاف است. ناردین بیخ سنبل رومیست و گفته شود. اما منفعت اسارون، سودمند بود جهت دردهای اندرون و ملطف و مسخن بود. اگر یک مثقال با شراب بیاشامند جهه عرق النساء و وجع ورک و مفاصل نافع بود و سدۀ جگربگشاید و مسهل بلغم لزج بود که در معده و سر جمع شده باشد و باه را زیاده کند و بوی دهان خوش کند و جهت نزول آب و سبل و داءالثعلب و داءالحیه نافع بود. مقوی معده بود و نسیان و امراض دماغی را سود دهد و شربتی از وی سه مثقال بود با ماءالعسل نافع بود جهت استسقاء و حیض براند و سودمند بود جهت صلابت سپرز و مثانه را قوت دهد و سنگ گرده بریزاند. و در خواص او آورده اند که چون بکوبند و با شیر تازه بسرشند و ضماد کنند میان هر دو ورک، باه را برانگیزاند و انعاظی تمام آورد و مجربست و گویند مضر است بشش و مجفف اعصاب بودو مصلح وی مویزج است و گویند مصلح آن مویز است که در روغن بادام جوشانیده باشند. بدل آن یک وزن و نیم وج و دانگی وزن آن حماما و جالینوس گوید بدل آن زنجبیل است. (اختیارات بدیعی). بلغت سریانی بیخ گیاهی است پرگره و دراز و باریک و کج و از زردچوبه باریکتر و با اندک عطریه و تندی و سفید مایل به زردی و بعضی اغبر مایل به زردی و منبت او جنگلها و گیاه او منبسط بر روی زمین و برگش شبیه به برگ نبل و لبلاب و از آن کوچکتر و مایل به استداره و گلش بنفش و در زیر برگ شبیه به گل بنج و تخمش مثل تخم کاجیره که قرطم عبارت از اوست و قسمی از آنرا ساق بقدر ذرعی و مدور و برگش مثل برگ قنطوریون دقیق و اعلاء ساق پرشعبه بعضی بر بالای بعضی و در اطراف شعبها مثل دانۀ گندم و در جوف آن چیزی زغبی و بیخش بسطبری خنصر و کم گره و خوشبو و خوش طعم و قسمی را برگ مثل قسم اول و اغبر و صلب و شاخهای او پراکنده و باریک و گلش بزرگ و بنفش و ثمرش مثل ثمر کبر و در جوف او تخمی مثل تخم خطمی و بر اشجارمی پیچد و بیخش ساری در تحت ارض و پرگره و قوی الرایحه و تلخ و لذاع و این قسم مخصوص است در رفع سموم و گزیدن مارها و قسمی را برگ از همه اقسام ریزه تر و شاخهای او منبسط بر روی زمین و گلش بنفش و بیخش نرم و بی گره و زرد و تلخ و با عطریه و منبت او کوههای ساده و این قسم ضعیف ترین اقسام اربعه است و مجموع او در آخر دوم گرم و خشک و بهترین او قسم اول است که از فرنگ و افریقیه و شام خیزد و ملطف و محلل و مدر و مفتح و منقی معده و جگر و سپرز و گرده از اخلاط بارده و باماءالعسل مسهل قوی بلغم و جهت حصاه و عسر بول و احتباس حیض و درد ورک و مفاصل و عرق النساء و نقرس نافع، خصوصاً که دو ماه در آب انگور خیسانیده باشند و باید به ازاء هر سه مثقال او آب انگور چهار رطل و نصف باشد و با شیر شتر و گوسفند مبهی قوی مبرود و مرطوب است و جهت تسکین دردهای باطنی و استسقا و یرقان سددی و ورم رخو جگر و تنقیۀ آلات بول از رطوبات لزجه و امراض باردۀ دماغی و سدّۀ جگر و صلابت سپرز و اکتحال او جهت امراض طبقۀ قرنیه و دود آن جهت گریزاندن عقرب و ضماد او با شیر تازه بر کنج ران و پشت زهار جهت نعوظ بسیار مؤثر و مضرّ ریه و مصلحش مویزج و قدر شربتش از یک مثقال تا سه مثقال و بدلش وج مثل وزن او یا زنجبیل است یا نصف او خولنجان و نصف او وج و حکمای هند را اعتقاد آنست که چون قبل از آبله نیم درهم اورا با نبیذ برنج بنوشند آبله بسیار کم برآید و مجرب میدانند. (تحفۀ حکیم مؤمن). حشیشه ذات بزور کثیرهعقد الاصول معوجه یشبه الثیل، طیبهالرائحه، لذّاعهاللسان و لها زهر بین الورق عند اصولها، لونها فرفیری شبیهه بزهرالبنج. (مفردات قانون ص 157 س 2). گیاهی است با تخمهای بسیار با ریشه پرگره و پیچ پیچ، شبیه به ثیل، خوشبوی زبان گز، رنگ گلش ارغوانی مانندۀ گل بنگ، بهندی تگر. (مؤید الفضلاء). ناردین برّی. حرف بابلی. حرف السطوح. تلسفی، ساعتی در ساعت دیگر آمدن، یا یک ساعت پس ماندن: اسوع و اساع ، انتقال یافت از ساعتی بساعتی یا ساعتی تأخیر کرد. (از منتهی الارب) ، مذی انداختن مرد بعد انتشار. (منتهی الارب) : اسوع الرجل، ای انعظ ثم امذی، گذاشتن خر نرۀ خود را. (منتهی الارب) : اسوع الحمار، ای ارسل قضیبه
لغت نامه دهخدا
(اَ ریا رَ نَ)
اریارمنا. پسر چیش پیش پسر هخامنش، جدّ داریوش بزرگ. (ایران باستان ص 230).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اریس
لغت نامه دهخدا
(اِرْ ری)
جمع واژۀ ارّیس
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ایریغارون. بیونانی به معنی الشیخ فی الربیع است و آن نباتی است ساقش قریب بذرعی مایل بسرخی و برگش شبیه به برگ ترتیزک و بسیار کوچکتر از آن و گلش مایل به بنفشی و انبوه و دربو شبیه بسیب و در وسط گلش چیزی بباریکی موی رسته راست غیرمنحنی و در بهار سفید میشود و منبتش شهرهای خراب و زمین شوره است و در بیخ او نفعی نیست بسیار سرد و با اندک تحلیل و خوردن تازۀ او در حال مورث خناق و در فعل مثل فطر و ضمادش جهت ورم خصیه و معده و با کندر جهت جراحت عصب و سایر اعضاء نافع است. (تحفۀحکیم مؤمن در مادۀ ایریغارون). شجارین اندلس آنرایربا خوانند. (دیسقوریدوس چهارم 95). رجوع بابن البیطار چ مصر ج 1 صص 70- 71و ترجمه لکلرک ج 1 ص 176 و 177 و ایریغارون شود
لغت نامه دهخدا
چوب شونیز است یعنی ساق بوتۀ سیاه دانه، بعضی گویند سیسارون قلقاس است و آن رستنیی باشد در آب، و برگ آن ببرگ کدو مانند است، (برهان) (آنندراج)، ابن ماسویه و امین الدوله گویند چوب سوس است که به فارسی تلخه گویند، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، قلقاس گویند و دوایی است مجهولهالماهیه، (فهرست مخزن الادویه)، لکلرک در ترجمه ابن بیطار آنرا مرادف با ساقۀ ’سیاه دانه’ و نیز مرادف با ’شقاقل’ دانسته است و مؤلف برهان آنرا چوب شونیز (ساقۀ بوتۀ سیاه دانه) و همچنین قلقاس (لوف) نوشته است، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
یکی از دو پردۀ زیر پوست شکم، ابن سینا آرد: بر شکم پس از پوست دو پرده است یکی موسوم به طافی و دیگری باریطارون که آنرا مدور نیز خوانند، (قانون ص 13)، ظاهراً این کلمه باید مصحف باریطون باشد، رجوع به باریطون شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی از تیره مرکبان که جزو گیاهان علفی نواحی معتدل اروپا و آمریکا می باشد، در حدود هفتاد گونه از این گیاه شناخته شده که همگی آنها دارای گلهایی مجتمع بشکل خوشه در انتهای ساقه میباشند و هر گل دارای طبقی نسبهً پهن که گلبرگها در اطرافش قرار گرفته اند، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به اریغارون شود
لغت نامه دهخدا
شاید از ارکتوم لاطینی، عاقونا. (بحر الجواهر). نعوظ و اختلاج شرم مرد همیشه و تمدّد اوعیۀ آب مردی
لغت نامه دهخدا
یونانی تازی شده زراندوک از گیاهان گیاهی از تیره زرآوند که پایاست و در جنگلهای مرطوب نواحی معتدله اروپا میروید. سوش و ریشه آن بوی معطر دارد و در طب بعنوان مسهل و مقیی مصرف میگردد. برباله، اسارون شامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایریغارون
تصویر ایریغارون
اریغارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریصارون
تصویر اریصارون
لوف
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره مرکبان که جزو گیاهان علفی نواحی معتدل اروپا و آمریکا میباشد. در حدود 70 گونه از این گیاه شناخته شده که همگی آنها دارای گلهایی مجتمع بشکل خوشه در انتهای ساقه میباشند و هر گل دارای طبقی نسبه پهن است که گلبرگها در اطرافش قرار گرفته اند. ایریغارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیسارون
تصویر سیسارون
لاتینی تازی گشته سیاهدانه چوب شونیز از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
((اِ))
گیاهی از تیره مرکبان که جزو گیاهان علفی نواحی معتدل اروپا و آمریکا می باشد. در حدود 70 گونه از این گیاه شناخته شده که همگی آن ها دارای گل هایی مجتمع به شکل خوشه در انتهای ساقه می باشند و هر گل دارای طبقی نسبتاً پهن است که گلبرگ ها در
فرهنگ فارسی معین