- ارگ
- قلعه کوچکی که در میان قلعه بزرگ سازند، قلعه، حصار یک نوع ساز شبیه پیانو یک نوع ساز شبیه پیانو
معنی ارگ - جستجوی لغت در جدول جو
- ارگ
- واحد اندازه گیری انرژی در سلسلۀ c.g.s
![تصویری از ارگ](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/9/8/amd-0019885.jpg)
- ارگ
- قصر یا قلعه ای کوچک که میان قلعه ای بزرگ ساخته می شود،
برای مثال آستان باب ارگت قبلۀ جمهور باد / ملک و ملک و جان و جاهت تا ابد معمور باد (نزاری - مجمع الفرس - ارگ)
![تصویری از ارگ](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/2/2/amd-0032232.jpg)
- ارگ ((اَ))
- قلعه کوچک میان قلعه بزرگ
![تصویری از ارگ](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/0/8/mon-0000886.jpg)
- ارگ ((اُ))
- ارغنون، نوعی ساز شبیه به پیانو اما کوچکتر از آن
![تصویری از ارگ](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/0/8/mon-0000885.jpg)
- ارگ
- نوعی ساز بادی شبیه پیانو متشکل از دو ردیف صفحه کلید و یک مجموعه پدال که اصوات آن به وسیلۀ جریان هوا در لوله هایی با اندازه های مختلف تولید می شود. نواختن این ساز قدیمی از قرن پنجم میلادی در کلیساها متداول شد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آگاه دانا زیرکی، نوزاد جانور درشته نیاز آهنگ آماج حاجت قصد مقصود غایب، جمع آراب
ستیزیدن، درنگیدن، فرونشستن آماس، ماندگارشدن دژ کوچکی که در میان دژ بزرگ بسازند دژ در دژ قلعه کوچک میان قلعه بزرگ
![تصویری از ارم](https://jadvaljoo.ir/WordCard/nam/0/0/0/0/1/nam-0000107.jpg)
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام پسر سام بن نوح، پدر عاد، باغ یا شهری که شداد پسر عاد بنا کرد، نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه (شهربانو ارم)
![تصویری از ارد](https://jadvaljoo.ir/WordCard/nam/0/0/0/0/0/nam-0000059.jpg)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خیر، برکت، فرشته نگهبان ثروت، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
نشان و علامتی که روی عدلهای تجارتی مینویسند، لوله ای که در آبراهه جاسازی شود
بلندی بالا فراز، بلندترین نقطه اعلی درجه، بلندترین درجه کوکب (مخصوصا خورشید) مقابل حضیض، بالاترین نقطه ارتفاع آواز، شعبه ای از (عشاق)، شعبه سیزدهم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی ایرانی
![تصویری از ارش](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/7/1/amd-0007140.jpg)
واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با نیم متر که بر مبنای فاصلۀ سر انگشت میانۀ دست تا آرنج اندازه گیری می شد، ذراع، برای مثال به کف ماروش نیزۀ ده ارش / ز خون عدو یافته پرورش (هاتفی- مجمع الفرس - ارش)
![تصویری از ارج](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/8/5/amd-0008591.jpg)
ارزش، بها، برای مثال کسی را که فام است و دستش تهی ست / به هر جای بی ارج و بی فرهی ست (فردوسی - ۶/۵۴۰) ، احترام، قدر
![تصویری از مرگ](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/8/4/amd-0008438.jpg)
مردن، موت، کنایه از نیستی، فنا
مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
مرگ و میر: مرگامرگ
مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
مرگ و میر: مرگامرگ
مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
![تصویری از ارس](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/0/1/amd-0010127.jpg)
اشک، مایعی که از ترشح غده های اشکی حاصل می شود و چشم را مرطوب نگه می دارد و در حال گریستن از چشم فرومی ریزد برای مثال ز آهم بود یک شراره درخش / ارس بود ارس مرا مایه بخش (فرید الدهر- مجمع الفرس - ارس)
![تصویری از اگر](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/0/8/amd-0010840.jpg)
حرف شرط، گر، ار
سوسن زرد، گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، وجّ، ویرج، اقارون
سوسن زرد، گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، وجّ، ویرج، اقارون