جدول جو
جدول جو

معنی ارگ - جستجوی لغت در جدول جو

ارگ
قلعه کوچکی که در میان قلعه بزرگ سازند، قلعه، حصار یک نوع ساز شبیه پیانو یک نوع ساز شبیه پیانو
فرهنگ لغت هوشیار
ارگ
واحد اندازه گیری انرژی در سلسلۀ c.g.s
تصویری از ارگ
تصویر ارگ
فرهنگ فارسی عمید
ارگ
قصر یا قلعه ای کوچک که میان قلعه ای بزرگ ساخته می شود، برای مثال آستان باب ارگت قبلۀ جمهور باد / ملک و ملک و جان و جاهت تا ابد معمور باد (نزاری - مجمع الفرس - ارگ)
تصویری از ارگ
تصویر ارگ
فرهنگ فارسی عمید
ارگ
((اَ))
قلعه کوچک میان قلعه بزرگ
تصویری از ارگ
تصویر ارگ
فرهنگ فارسی معین
ارگ
((اُ))
ارغنون، نوعی ساز شبیه به پیانو اما کوچکتر از آن
تصویری از ارگ
تصویر ارگ
فرهنگ فارسی معین
ارگ
نوعی ساز بادی شبیه پیانو متشکل از دو ردیف صفحه کلید و یک مجموعه پدال که اصوات آن به وسیلۀ جریان هوا در لوله هایی با اندازه های مختلف تولید می شود. نواختن این ساز قدیمی از قرن پنجم میلادی در کلیساها متداول شد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شارگ
تصویر شارگ
شریانی است ضخیم که خون را از قلب به سر رساند رگ کردن حبل الورید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوگ
تصویر اوگ
اوج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انگ
تصویر انگ
تهمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برگ
تصویر برگ
ورق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارش
تصویر ارش
ساعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارج
تصویر ارج
احترام، بزرگ داشت، حرمت، قدر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارح
تصویر ارح
فراخپای هموار پای کسی که پایش گودی نداشته باشد پهن پا در پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
آگاه دانا زیرکی، نوزاد جانور درشته نیاز آهنگ آماج حاجت قصد مقصود غایب، جمع آراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارث
تصویر ارث
میراث یافتن، میراث بردن، آنچه از مرده برای بازماندگان بماند
فرهنگ لغت هوشیار
ستیزیدن، درنگیدن، فرونشستن آماس، ماندگارشدن دژ کوچکی که در میان دژ بزرگ بسازند دژ در دژ قلعه کوچک میان قلعه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارق
تصویر ارق
بیخواب، بیدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارف
تصویر ارف
ریشه بن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازگ
تصویر ازگ
شاخه های کوچک که بر تنه شاخه های بزرگ میروید ترکه شاخ خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارم
تصویر ارم
(دخترانه و پسرانه)
نام پسر سام بن نوح، پدر عاد، باغ یا شهری که شداد پسر عاد بنا کرد، نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه (شهربانو ارم)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارس
تصویر ارس
(پسرانه)
نام رودی در مرز شمالی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارد
تصویر ارد
(پسرانه)
خیر، برکت، فرشته نگهبان ثروت، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارث
تصویر ارث
مرده ریگ، وامانده، نیامانده، واهشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برگ
تصویر برگ
هر چه از ساقه وشاخه گیاهان و درختان میروید، ورق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرگ
تصویر جرگ
صحرا، بیابان مجلس، گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگر
تصویر اگر
حرف شرط
فرهنگ لغت هوشیار
نشان و علامتی که روی عدلهای تجارتی مینویسند، لوله ای که در آبراهه جاسازی شود
فرهنگ لغت هوشیار
بلندی بالا فراز، بلندترین نقطه اعلی درجه، بلندترین درجه کوکب (مخصوصا خورشید) مقابل حضیض، بالاترین نقطه ارتفاع آواز، شعبه ای از (عشاق)، شعبه سیزدهم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارش
تصویر ارش
واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با نیم متر که بر مبنای فاصلۀ سر انگشت میانۀ دست تا آرنج اندازه گیری می شد، ذراع، برای مثال به کف ماروش نیزۀ ده ارش / ز خون عدو یافته پرورش (هاتفی- مجمع الفرس - ارش)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارج
تصویر ارج
ارزش، بها، برای مثال کسی را که فام است و دستش تهی ست / به هر جای بی ارج و بی فرهی ست (فردوسی - ۶/۵۴۰)، احترام، قدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرگ
تصویر مرگ
مردن، موت، کنایه از نیستی، فنا
مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
مرگ و میر: مرگامرگ
مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارس
تصویر ارس
اشک، مایعی که از ترشح غده های اشکی حاصل می شود و چشم را مرطوب نگه می دارد و در حال گریستن از چشم فرومی ریزد برای مثال ز آهم بود یک شراره درخش / ارس بود ارس مرا مایه بخش (فرید الدهر- مجمع الفرس - ارس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اگر
تصویر اگر
حرف شرط، گر، ار
سوسن زرد، گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، وجّ، ویرج، اقارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارق
تصویر ارق
رقیق تر، نازک تر، شفاف تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارس
تصویر ارس
روسیه، از مردم روسیه، روسی
فرهنگ فارسی عمید