ارکینوالد. حاکم قصر نستری در 640 میلادی در عصر کلویس دوم و استرازی در 656 م، خاک. وآن مؤنث و اسم جنس است. (منتهی الأرب). ج، ارضون، ارضین، ارضات، اروض، اراض، اراضی. (مهذب الاسماء). و بعضی ارض را جمع بدون واحد دانسته اند. (منتهی الأرب). و رجوع به زمین شود، دست و پای اسب. (مهذب الاسماء). دست و پای چاروا، اسفل قوائم ستور، هرچه فرود و پست باشد. هر جای پست. موضع شیب، زکام. (مهذب الاسماء) ، لرزه. (مهذب الاسماء). لرزۀ تب، لاارض لک، کلمه ذم است مانند لاام لک. - ارض الجزیه، زمینی که بتصرف مسلمین درآمده و طبق پیمان با شرایط مقرره از جانب امام بمالکین غیرمسلمان بازداده شود. (شرایعالاسلام). - اراضی عامره و اراضی موات. رجوع بشرایع الاسلام، کتاب ((احیاءالموات)) شود
ارکینوالد. حاکم قصر نستری در 640 میلادی در عصر کلویس دوم و استرازی در 656 م، خاک. وآن مؤنث و اسم جنس است. (منتهی الأرب). ج، ارضون، ارضین، ارضات، اُروض، اراض، اراضی. (مهذب الاسماء). و بعضی ارض را جمع بدون واحد دانسته اند. (منتهی الأرب). و رجوع به زمین شود، دست و پای اسب. (مهذب الاسماء). دست و پای چاروا، اسفل قوائم ستور، هرچه فرود و پست باشد. هر جای پست. موضع شیب، زکام. (مهذب الاسماء) ، لرزه. (مهذب الاسماء). لرزۀ تب، لاارض لک، کلمه ذم است مانند لااُم لک. - ارض الجزیه، زمینی که بتصرف مسلمین درآمده و طبق پیمان با شرایط مقرره از جانب امام بمالکین غیرمسلمان بازداده شود. (شرایعالاسلام). - اراضی عامره و اراضی موات. رجوع بشرایع الاسلام، کتاب ((احیاءالموات)) شود