جدول جو
جدول جو

معنی ارکتیون - جستجوی لغت در جدول جو

ارکتیون
(اِ رِ یُنْ)
معبدی که در آکرپل اثینه، در ارکته برپا کرده بودند و دالان او مشهور بوده است. رجوع به کاریات و کاریاتید شود، مهتر ترسایان، رئیس. حاکم. ج، اراکنه: فلما علم الرؤساء فی وقته من الکهنه والاراکنه. (عیون الانباء ج 1 ص 45 س 7 در ترجمه سقراط). و رجوع باراکنه و ارخون و ارکئون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارکئون
تصویر ارکئون
ارکون، دهقان، کشاورز بزرگ، رئیس و پیشوا، قاضی بزرگ، مهتر ترسایان، پیشوای مسیحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
انگلیون، انجیل، دیبای هفت رنگ، ارژنگ
فرهنگ فارسی عمید
هر یک از ذراتی که در اطراف هستۀ مرکزی اتم با سرعت بسیار حرکت می کنند و دارای بار الکتریکی منفی هستند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
از ارخون یونانی بمعنی رئیس، ارکون. ارخون. در قدیم قاضی بزرگ جمهوری های یونان.
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
از امرای مسعود غزنوی. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 572 و 573 شود، دل تافته و بی قرار گردیدن، اندوهگین گردیدن برای کسی یا چیزی، تباه شدن جگر و سوخته و اندوهگین شدن از درد. (منتهی الارب). سوخته شدن از درد و اندوه. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، درجستن اسب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
زیرک و دانا. عاقل. (برهان) (شعوری) (سروری) (آنندراج). (؟)
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
از قبل قیصر حاکم غزه و از احبار دین نصاری بود. در زمان عمر، عمروعاص بدستور خلیفه و استصواب ابوعبیده به سر ارطیون لشکر کشید و بین الجانبین قتال شدید بوقوع پیوست. ارطیون بجانب بیت المقدس گریخت. به اتفاق مورخین عمروعاص بعد از آنکه ارطیون را بجانب ایلیا گریزانید، بموجب فرمودۀ ابوعبیده اورا تعاقب کرده، بیت المقدس را محاصره کرد و ارطیون که از جملۀ علمای نصاری بود، به عمرو پیغام فرستاد که محال است ترا فتح این شهر میسر گردد، زیرا که نزد من بوضوح پیوست که اوصاف شخصی که بیت المقدس را مسخر سازد، در ذات تو موجود نیست. پس مناسب چنان مینماید که خود را و ما را نرنجانی. عمروعاص در جواب این سخنان مکتوب نوشته مصحوب شخصی که بلغت رومیان دانا بود، نزد ارطیون ارسال کرد و رسول را وصیت فرمود که چنان نکند که اهل شهر دانند که او بزبان ایشان عالم است و هرچه از ارطیون بشنود، بر لوح ضمیر نوشته بازگردد. القصه چون نامۀ عمروعاص به ارطیون رسید، همان سخن را بر زبان گذرانید و در آن مجلس یکی از رومیان از وی پرسید که آیا تسخیر این شهر بر دست که تیسیر پذیرد؟ ارطیون جواب داد که نزد من بیقین پیوسته که عزیزی این بلده را مسخر سازد که بصفات کذا موصوف باشد و نامش سه حرف بود و ذات این شخص که حالا بمحاصره مشغول است بدان صفات متصف نیست و نامش با حرفی که فارقست میان عمرو و عمر چهار است، قاصد بازگشته آن سخن را بسمع عمروعاص رسانید عمرو دانست که اوصافی که بر لفظ ارطیون گذشته بر عمر صادق می آید. رقعه ای در آن باب نوشت و به مدینه فرستاد. عمر بن الخطاب بعد از اطلاع بر مضمون آن کتاب به استصواب اصحاب در سال شانزدهم از هجرت بجانب بیت المقدس نهضت فرمود. چون بشهر خابیه که از آنجا تا ایلیا پنج روز راهست رسید، امرای شام مثل ابوعبیده ابن الجراح و خالد بن الولید و یزید بن ابی سفیان و شرحبیل بن حسنه با اکثر سپاه بموکب خلافت پناه پیوستند. این خبر به ارطیون رسید، بر سبیل هزیمت عنان عزیمت بصوب مصر منعطف گردانید و طایفۀ علما و رهابین بیت المقدس بملازمت عمر شتافته جزیه قبول کردند و طرق مخالفت مسدود ساخته، ابواب ایلیا را بازگشادند و عمر در آن بلده داروغه ای تعیین فرمود و منشور ایالت ولایت مصر را بنام عمروعاص نوشت و عمرو روی بدان طرف آورد و ارطیون به روم گریخت. (حبط ج 1 ص 160 و 161) ، گیاه بالیده و فروهشته شاخها، هر گیاه که دراز و نیکو و دوتاه گردد. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
حکیمی است رومی و او اعلم و افضل از همه حکمای روم بوده است. (برهان قاطع) (سروری) (مؤید الفضلاء) (اداهالفضلاء) (شعوری) (آنندراج). (؟) رجوع به ارطیون در ذیل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ گُ)
شبه قلیائی که از نوعی از قارچهای انگل گلهای جو بدست می آید
لغت نامه دهخدا
(اَمَ / اَ وَ)
سنگی است در زمین روم که هرچند آنرا بشکنند مخمس شکسته شود. (برهان). سنگی سفید است مخطط بازرق و در شکل مخمس باشد و چندانک بشکنند پارهای او مخمس افتد، بروم بیشتر باشد. (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قریه ای از نواحی أستوا از اعمال نیشابور و ابوعبداﷲ الحسن بن اسمعیل بن علی الارتیانی النیسابوری (متوفی پس از 310 هجری قمری) بدانجا منسوبست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
زیرک. عاقل. (برهان). و لغت نامه ها ((ارطیون)) را نیز بهمین معنی آورده اند و ظاهراً یکی تحریف دیگری باشد. رجوع به ارطیون شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
حکیمی است رومی. (برهان). در لغت نامه ها ((ارطیون)) را نیز حکیمی رومی دانسته اند و ظاهراً یکی تحریف دیگری است. و رجوع به ارطیون شود
لغت نامه دهخدا
نام علتی است که آنرا به تازی قوبا و به هندی داد گویند. (آنندراج). نام بیماریی است که به دو سبب بروز می کند یکی بعلت خلط فاسد و دیگری بعلت قوت طبیعت. آنرا اردفن و پریون و به هندی داد و به تازی قوبا گویند. (از شعوری ج 1 ورق 122). و رجوع به اگریون شود، نوعی از دیبای سیاه (ناظم الاطباء) (برهان) (از غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَلْ)
صفحۀ نقاشی مانی، (اصطلاح عروض) نام بحری است که وزنش هشت بار مفتعلان است. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح تصوف) هر که در وی جمعیت الهیه بجمیع اسما و صفات اکثر بود اکمل باشد و هر که را حظ از اسماء الهیه اقل بود انقص باشد و از مرتبۀ خلافت ابعد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام روغن دارویی سیاه رنگ که با وازلین مخلوطکنند و بر زخمها و جراحات بگذارند تا بهبود یابد
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
موضعی است بمغرب اردهان
لغت نامه دهخدا
فرفیون. (اختیارات بدیعی). رجوع به فرفیون شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
یکی از آلکالوئیدهای تریاک است. تریاک در حدود 6 درصد نارکتین دارداین آلکالوئید در آب نامحلول است و در الکل حل می شود. سمیت آن از تمام آلکالوئیدهای تریاک کمتر است و اثر آرام کننده درد و خواب آور ندارد ولی در انواع نزف الدم رحمی - جز در مواردی که نزف الدم مقدمۀ سقط باشد - آثار نیکوئی دارد. بعلاوه این دارو در مواردی که خون قاعدگی بیش از اندازۀ طبیعی باشد آثار جالب توجهی می دهد. (از درمان شناسی دکتر غربی ج 1 ص 97 و 98)
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ رُنْ)
جزئی از اتم است که واجد بار الکتریسیتۀ منفی و مخالف بار الکتریسیتۀ پرتون می باشد. مقدار الکتریسیتۀ هر الکترون برابر است با: S. G. 10C-10*4/8 برحسب واحد الکترو استاتیک مساوی 19-10 * 1/6 کولن است. جرم آن برابر11837 پرتون یا هستۀ هیدرژن میباشد.
الکترون از نظر تاریخی: یکی از نقاط مهم طرح مادۀ عمومی و کلی در قرن بیستم تجزیۀماده است به عناصر تشکیل دهنده خود که به مراتب از اتمهای شیمیایی کوچکترند. در قرن نوزدهم میلادی تئوری اتمی ماده تکوین یافت و مورد پذیرش اهل فن قرار گرفت و بر حسب آن عناصر شیمیایی مرکب از اتمهای مشخص و یک نوع و یک شکل شناخته شدند که ترکیب آنها بطریق مختلف موجب پیدایش عکس العملهای گوناگون شیمیایی و اجسام مختلف است. در قرن بیستم تجزیۀ هر یک از این اتمها نیز به عمل آمد و نشان داده شد که هر اتم واجد اجزای کوچکی است که یکی از آن اجزاء الکترون منفی و به عبارت مختصر الکترون است، و این جزء نخستین جزء اتم بود که با این خصوصیات کشف شد. اولین اطلاع ما بر اجزای کوچک (از جهت اندازۀ جرم) و تشکیل دهنده اتمها بر اثر مطالعۀ اشعۀ کاتدیک در وقت تخلیۀ الکتریکی ازلوله های تخلیه شده از هوا بعمل آمد. در اواخر قرن نوزدهم میلادی بحثی بین فیزیکدانان جریان داشت مبنی بر اینکه آیا اشعۀ کاتودیک امواجی هستند که در مسیر خود به حرکت در می آیند یا جزئی از اجزای بسیار کوچک مادی اند. کار تامسن در حدود 1897 میلادی و نیز تجربیات فیزیکدانان دیگر تا حدی موافق جریان اجزای کوچک مادی بودن آن بود که مطالعات وسیع بعدی احتمال فوق را بر کنار گذاشت و عقیدۀ اهل فن را به آنجا کشانید که همه متفقاً بگویند اشعۀ کاتدیک از اجزای اتم ساخته شده اند و اجزای اتم نیز بدون توجه به مبداء تولید یا وسیلۀ تولید همگی واجد یک نسبت جرمند و این نسبت مساوی 11837 جرم هستۀ هیدروژن است. باری نتیجۀ آزمایشهای متعدد شکی باقی نگذاشت که بگویند هر اتم واجد اجزائی است که یکی از آنها ’الکترون’ میباشد. در حدود 10 تا 15 سال بعد بموازات عمل و تجربه به روی جرم الکترونها دانسته شد که بارهای الکتریکی در الکتریسیته از واحدهای صلبی به نام الکترون، ساخته شده اند این نتیجه از یک طرف و تجربه روی الکترونهای منفی بعنوان اجزای اتم یا جرم بسیار کوچک معین از طرف دیگر موجب شد که در اتمهای شیمیایی خنثی از جهت الکتریکی بگویند که آنها باید دارای جزئی با بار مثبت نیز باشند تا سرانجام فعل و انفعالهای الکتریکی این دو نتیجۀ اتم خنثی دهد. این مطلب بوسیلۀ ’سر ارنست رادرفورد’ مورد دقت قرار گرفت و محل آن جزء به روی هستۀ اتم تعیین گردید. با توجه به این مقدمات نتیجه آن میشود که هر الکترون دارای دو معنی است. بموجب یک معنی الکترون یک واحد الکتریکی است و واجد یک بار الکتریکی اعم از مثبت یا منفی می باشد. این معنی اول بار از طریق استونی در سال 1881 میلادی مورد بحث قرار گرفت، در معنی دیگر الکترون جزء بسیار کوچکی با جرم خاص و معینی است که حامل بار الکتریکی مشخص است و از جهت اندازه و شکل هندسی بسیار کوچک می باشد. در سال 1932 میلادی اندرسون اعلام کرد که در تجزیۀ اتمی به اجزا با بار الکتریسیتۀ مثبت، به همان کیفیت الکترونهای منفی برخورده است و این اجزاء که بابار الکتریسیتۀ مثبت اند بنام پوزیترون معرفی شدند و در اشعۀ کیهانی یافته میشوند. الکترون مثبت از این به بعد جای خود را در فیزیک بموازات الکترون منفی باز کرد و بصورت یکی از واحدهای مقدماتی درآمد. قبل از 1927 میلادی مدارک تجربی با این اندیشه همراه بود که الکترونها اجزای بسیار کوچک مادی اند که حامل بار الکتریکی می باشند و بی آنکه شکل آنها معین شده باشد (چون مدرکی به دست نبود شکل الکترونها کروی فرض می شد) یا اندازۀ آنها مشخص باشد، بطور کلی می گفتند که آنهاخیلی کوچکتر از اتمهای شیمیایی اند. بر حسب این نظر بار منفی گرفتن یک جسم اینطور تعبیر می شد: جسم مزبورمقداری الکترون منفی گرفته است، و یا بالعکس بار مثبت داشتن بمعنی از دست دادن مقداری الکترون منفی بودو با این نظر جرم جسم با بار منفی زیادتر از جرم اجسام با بار مثبت می شد، منتها تفاوت آنقدر کوچک می نمود که قابل ذکر نبود. به سال 1927 میلادی آزمایش معروفی روی پراکندگی الکترونی بر سطح بلورین انجام گرفت و برحسب این آزمایش معلوم شد که عمل اشعۀ الکترونی همان عمل اشعۀ X می باشد و برحسب کمیت قابل بیان است، یعنی طول موج آنها عکس سرعت مفروض الکترونهاست. بر اثر این آزمایش دوباره بحث معروف اوایل قرن بیستم در بین فیزیکدانان زنده شد مبنی بر اینکه آیا اشعۀ کاتدیک موجند یا جریان اجزای بسیار کوچک ماده ؟ فرق بحث در این دوره با بحث در اوایل قرن بیستم آن بود که در اوایل قرن بیستم سخن تعبیری درباره چند حقیقت شناخته شده بود در حالی که پس از 1927 میلادی بعکس بحث بر تناقضی دور می زد که از همه جانب آشکارا و معلوم فیزیکدانان بود. سرانجام حل آن در مکانیک کوانتوم بدست آمد ومشکل گشوده شد. باری آنچه لازم به ذکر است آن است که یک الکترون همواره باید بر حسب خواص و عمل خود در تحت شرایط مختلف تعریف و توصیف شود و خواص اساسی آن عبارت از بار و جرم و طول موج است
لغت نامه دهخدا
مایعی است غلیظ سیاه مایل بخرمایی با بوی مخصوص، ایکتیول با آب آموسیون میشود، در الکل و اتر کمی محلول است با وازلین گلیسیرین وآکسونژ مخلوط میگردد، با روغن های چرب و روغن وازلین مخلوط میشود، مخلوطی از هیدروکربورها و مشتقات سولفونه است، در تجارت بخصوص بصورت سولفوایکتیولات دامونیوم و یا سدیم وجود دارد، (از کارآموزی داروسازی ص 157)، رجوع به اکتیول شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نوعی گیاه. اثوس. ارقطورون. ارقطون، رودی به اسپانیا که از پیرنه (جبال البرانس) سرچشمه گیرد و بنبلونه را مشروب کند و در ویلاّ فرانکا به اراگن ریزد و طول آن 160 هزار گز است
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
نام دختر پادشاه مغرب که در حبالۀ بهرام گور بود. (جهانگیری) (برهان) (مؤید الفضلاء). در بعضی مآخذ ارزنیون آمده
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
اکتعین. جمع واژۀ اکتع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ اکتع در حالت رفعی. و رجوع به ابتعون و اکتعین و اکتع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارکاوون
تصویر ارکاوون
رئیس و مهتر و قاضی بزرگ، مطلق نصرانی و مسیحی، ارکاون، ارکئون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتیان
تصویر اکتیان
بودن، هست شدن، اندوهزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
از یونانی پرند دیبای هفت رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکاون
تصویر ارکاون
رئیس و مهتر و قاضی بزرگ، مطلق نصرانی و مسیحی، ارکاون، ارکئون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکئون
تصویر ارکئون
رئیس و مهتر و قاضی بزرگ، مطلق نصرانی و مسیحی، ارکاون، ارکئون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترون
تصویر الکترون
حاوی برق منفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروسیون
تصویر اروسیون
فرانسوی فرسایش
فرهنگ لغت هوشیار
((اِ لِ تُ))
از ذرات بنیادی ماده و حاوی کمترین بار الکتریکی منفی و جزء سازنده همه اتم هاست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکلیون
تصویر اکلیون
پرند، دیبای هف ترنگ
فرهنگ واژه فارسی سره