باران قطره کوچک را گویند که نرم باران باشد. (برهان). باران خردقطره بود. (جهانگیری) (شعوری). باران خرد و قطرۀ کوچک. (آنندراج) : یک قطره ز ارکاک کف راد تو شاها تشویرده قلزم و عمان و محیط است. شهاب الدین خطاط. ظاهراً کلمه بفتح اول و جمع رک ّ است و عربی است نه فارسی چنانکه برهان و جهانگیری گمان برده اند
باران قطره کوچک را گویند که نرم باران باشد. (برهان). باران خردقطره بود. (جهانگیری) (شعوری). باران خرد و قطرۀ کوچک. (آنندراج) : یک قطره ز ارکاک کف راد تو شاها تشویرده ِ قلزم و عمان و محیط است. شهاب الدین خطاط. ظاهراً کلمه بفتح اول و جمع رک ّ است و عربی است نه فارسی چنانکه برهان و جهانگیری گمان برده اند
رکن، اصول، مبانی، افراد مهم، بزرگان ارکان اربعه: مجموع عناصر اربعه شامل آب، باد، خاک و آتش ارکان حرب: در علوم نظامی ستاد ارتش ارکان دولت: بزرگان و سران دولت، رجال دولت، وزرا و امرا ارکان نماز: در فقه تکبیره الاحرام، قیام، رکوع و سجود
رکن، اصول، مبانی، افراد مهم، بزرگان اَرکان اربعه: مجموع عناصر اربعه شامل آب، باد، خاک و آتش اَرکان حرب: در علوم نظامی ستاد ارتش اَرکان دولت: بزرگان و سران دولت، رجال دولت، وزرا و امرا اَرکان نماز: در فقه تکبیره الاحرام، قیام، رکوع و سجود
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخور، دژکاک، نسر، کلمرغ، مردارخوٰار، شیرگنجشک، دال، دالمن برای مثال به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
کَرکَس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخُور، دَژکاک، نَسر، کَلمُرغ، مُردارخوٰار، شیرگُنجِشک، دال، دالمَن برای مِثال به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
ارشک. اشک. و آن نام مؤسس سلسلۀ اشکانی است که به اشک اول مشهور است. وی یکی از بزرگان پارت بود در 256 قبل از میلاد بر آنتیوکوس دوم یا سیم، سلطان سلوکی طغیان کرد و پس از دو سال جنگ، پارت را آزاد کرد و در 253 قبل از میلاد درگذشت. پس از او هر یک از پادشاهان اشکانی را بنام او اشک (ارشک - ارشاک) خواندند. رجوع به اشک و رجوع به ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشید یاسمی ص 107 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 31 و فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 282 شود.
ارشک. اشک. و آن نام مؤسس سلسلۀ اشکانی است که به اشک اول مشهور است. وی یکی از بزرگان پارت بود در 256 قبل از میلاد بر آنتیوکوس دوم یا سیم، سلطان سلوکی طغیان کرد و پس از دو سال جنگ، پارت را آزاد کرد و در 253 قبل از میلاد درگذشت. پس از او هر یک از پادشاهان اشکانی را بنام او اشک (ارشک - ارشاک) خواندند. رجوع به اشک و رجوع به ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشید یاسمی ص 107 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 31 و فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 282 شود.
بغایت سرخ شدن چنانکه بسیاهی مایل باشد. (کنزاللغات). برنگ رمکه ای شدن شتر. برنگ رمکه گردیدن شتر. (منتهی الأرب). سخت سرخ شدن اشتر چنانکه با سیاهی زند. (زوزنی).
بغایت سرخ شدن چنانکه بسیاهی مایل باشد. (کنزاللغات). برنگ رمکه ای شدن شتر. برنگ رمکه گردیدن شتر. (منتهی الأرب). سخت سرخ شدن اشتر چنانکه با سیاهی زند. (زوزنی).
بزرگ شدن بچه در شکم و جنبیدن و لگد زدن آن. (منتهی الأرب). بجنبیدن بچه در شکم ستور. (زوزنی). بزرگ شدن بچه در شکم مادیان و لگد زدن آن. (آنندراج). جنبیدن بچه در شکم اسب. (کنزاللغات)
بزرگ شدن بچه در شکم و جنبیدن و لگد زدن آن. (منتهی الأرب). بجنبیدن بچه در شکم ستور. (زوزنی). بزرگ شدن بچه در شکم مادیان و لگد زدن آن. (آنندراج). جنبیدن بچه در شکم اسب. (کنزاللغات)
نوعی قرفه مانند، در یمن میباشد. (نزهه القلوب). شبیه به قرفهالقرنفل، و خوشبوست و از یمن آرنذ، چوبی است شبیه بدارچینی. چوبی است که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد. (مؤید الفضلاء). پوست درخت کادی است که بهندی کیوره نامند. (فهرست مخزن الادویه). چوبی یمنی است خوش بوی و ازماک نیز گویند و مانند قرفه ای است و بهترین آن بود که بوی آن ببوی قرفه ماند و طبیعت آن شیخ الرئیس گوید گرم است در دویم و خشک در اول و ارخیجانس گوید در وی قبض و تجفیف بود. منفعت وی آنست که بوی دهان خوش کند و قوه دل و دماغ دهد و اگر بر ورمهای گرم ضماد کنند، نافع بود و خوردن آن درد چشم را نافع بود و شکم ببندد و مصلح آن جلاب با بزرقطونا بود. بدل آن چوب کادی. (اختیارات بدیعی). رجوع به ارمال و ارمالک شود
نوعی قرفه مانند، در یمن میباشد. (نزهه القلوب). شبیه به قرفهالقرنفل، و خوشبوست و از یمن آرنذ، چوبی است شبیه بدارچینی. چوبی است که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد. (مؤید الفضلاء). پوست درخت کادی است که بهندی کیوره نامند. (فهرست مخزن الادویه). چوبی یمنی است خوش بوی و ازماک نیز گویند و مانند قرفه ای است و بهترین آن بود که بوی آن ببوی قرفه ماند و طبیعت آن شیخ الرئیس گوید گرم است در دویم و خشک در اول و ارخیجانس گوید در وی قبض و تجفیف بود. منفعت وی آنست که بوی دهان خوش کند و قوه دل و دماغ دهد و اگر بر ورمهای گرم ضماد کنند، نافع بود و خوردن آن درد چشم را نافع بود و شکم ببندد و مصلح آن جلاب با بزرقطونا بود. بدل آن چوب کادی. (اختیارات بدیعی). رجوع به ارمال و ارمالک شود
ولایتی است از برمۀ انگلیس و آن از جانب شرقی، از خلیج بنگال بین 16 و 22 درجه و 30 دقیقۀ عرض شمالی و بین 92 و 94 درجۀ طول شرقی امتداد دارد و در مشرق آن بلاد برمه قرار دارند که سلسلۀ جبالی آن ها را جدا کرده است. مساحت سطح آن 23529 میل مربع است و دارای کوههای بسیار و اودیه و دشتهای پرنعمت است و باران آن حتی در فصول حارّه، یعنی تشرین ثانی و دو کانون، بسیار است و خاک این ولایت بسیار حاصلخیز است ولی مردم آن توجهی بزراعت ندارند و محصولات آن چوب و زغال و نفت و نمک و تنباکو و پوست و زیتون و پنبه و زاج و شاخ و عاج و معادن و میوه است و همه محصولات خط سرطان در آنجا بدست آید و با وجود این شهرهای مهم آن اندک است و پلنگ و فیل بسیار دارد و هوای آن نیکو نیست و برای صحت مضر است و نهرهای بسیار از آن گذرد که اعظم آنها نهر موسوم به ارکان است و قسمت غالب آن قابل کشتی رانی در بعض جهات است و در سواحل وی عدّه ای جزایر است که در آنها بعضی آتشفشانها دیده میشود. نصف سکنۀآن موغان اند که اهالی اصلی آنجا را تشکیل دهند و مذهب ایشان بودایی است و از هیئت ایشان برمی آید که اصل آنان از چین است و رنگ و هیئت ایشان مانند عبید نیست با آنکه در اقلیم حارّه زیست کنند و زبان ایشان یک صوتی است و تعلیم در میان آنان بسیار رواج دارد و اندکی امّی باشند و زی ّ زنان ایشان زی ّ زنان چینی است و از عادات آنان رهن دادن زنان و فرزندان است بهنگام وام گرفتن و چون وام بگزارند ایشان را بازستانند واین بلاد در قدیم مستقل بود و مغول و بغوان بارها باایشان جنگیدند و اهالی برمه به سال 1198 هجری قمری آنجا را فتح کردند و انگلیسیان 1240 هجری قمری آنجا را ازایشان خریدند و تا کنون در دست آنانست. عدد اهالی آن قریب 500 هزار است. (ضمیمۀ معجم البلدان).
ولایتی است از برمۀ انگلیس و آن از جانب شرقی، از خلیج بنگال بین 16 و 22 درجه و 30 دقیقۀ عرض شمالی و بین 92 و 94 درجۀ طول شرقی امتداد دارد و در مشرق آن بلاد برمه قرار دارند که سلسلۀ جبالی آن ها را جدا کرده است. مساحت سطح آن 23529 میل مربع است و دارای کوههای بسیار و اودیه و دشتهای پرنعمت است و باران آن حتی در فصول حارّه، یعنی تشرین ثانی و دو کانون، بسیار است و خاک این ولایت بسیار حاصلخیز است ولی مردم آن توجهی بزراعت ندارند و محصولات آن چوب و زغال و نفت و نمک و تنباکو و پوست و زیتون و پنبه و زاج و شاخ و عاج و معادن و میوه است و همه محصولات خط سرطان در آنجا بدست آید و با وجود این شهرهای مهم آن اندک است و پلنگ و فیل بسیار دارد و هوای آن نیکو نیست و برای صحت مضر است و نهرهای بسیار از آن گذرد که اعظم آنها نهر موسوم به ارکان است و قسمت غالب آن قابل کشتی رانی در بعض جهات است و در سواحل وی عدّه ای جزایر است که در آنها بعضی آتشفشانها دیده میشود. نصف سکنۀآن موغان اند که اهالی اصلی آنجا را تشکیل دهند و مذهب ایشان بودایی است و از هیئت ایشان برمی آید که اصل آنان از چین است و رنگ و هیئت ایشان مانند عبید نیست با آنکه در اقلیم حارّه زیست کنند و زبان ایشان یک صوتی است و تعلیم در میان آنان بسیار رواج دارد و اندکی امّی باشند و زی ّ زنان ایشان زی ّ زنان چینی است و از عادات آنان رهن دادن زنان و فرزندان است بهنگام وام گرفتن و چون وام بگزارند ایشان را بازستانند واین بلاد در قدیم مستقل بود و مغول و بغوان بارها باایشان جنگیدند و اهالی برمه به سال 1198 هجری قمری آنجا را فتح کردند و انگلیسیان 1240 هجری قمری آنجا را ازایشان خریدند و تا کنون در دست آنانست. عدد اهالی آن قریب 500 هزار است. (ضمیمۀ معجم البلدان).
جمع واژۀ رکن. مبانی. پایه ها: بحکم تجربت احکام رایش همه ارکان ملک شهریار است. مسعودسعد. چه آستان که چون کعبه بخاکپای رکبان آن تمسّک سزا و بموافقت و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه تاریخ یمینی ص 453).
جَمعِ واژۀ رُکن. مبانی. پایه ها: بحکم تجربت احکام رایش همه ارکان ملک شهریار است. مسعودسعد. چه آستان که چون کعبه بخاکپای رُکبان آن تمسّک سزا و بموافقت و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه تاریخ یمینی ص 453).