جدول جو
جدول جو

معنی ارچ - جستجوی لغت در جدول جو

ارچ
چرا؟ برای چه؟، نامربوط
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارس
تصویر ارس
(پسرانه)
نام رودی در مرز شمالی ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارم
تصویر ارم
(دخترانه و پسرانه)
نام پسر سام بن نوح، پدر عاد، باغ یا شهری که شداد پسر عاد بنا کرد، نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه (شهربانو ارم)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارد
تصویر ارد
(پسرانه)
خیر، برکت، فرشته نگهبان ثروت، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پارچ
تصویر پارچ
ظرف آبخوری دسته دار بزرگ و دهان گشاد، از جنس بلور، سفال یا فلز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارچه
تصویر ارچه
اگرچه، برای مثال ز مادر همه جنگ را زاده ایم / همه بنده ایم ارچه آزاده ایم (فردوسی - ۳/۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قارچ
تصویر قارچ
گیاهی چتری شکل، بدون ریشه و برگ و گل که فقط بدنه دارد و مادۀ کلروفیل در آن وجود ندارد و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنۀ درختان می روید، برخی انواع آن خوردنی است، گیاهی بسیار ریز و بدون کلروفیل که روی بعضی از مواد خوراکی مانند نان پیدا می شود و برای انسان مضر است، کفک، سماروغ، چترمار، خایه دیس، رچله، خله، اکارس
فرهنگ فارسی عمید
(اَ چِ)
مخفف اگرچه، حرف شرط. هرچند. وقتی هم که:
تن خنگ بید ارچه باشد سپید
بتری و نرمی نباشد چو بید.
رودکی.
ز مادر همه مرگ را زاده ایم
همه بنده ایم ارچه آزاده ایم.
فردوسی.
گوش مالیدن و زخم ارچه مکافات خطاست
بی خطا گوش بمالش بزنش چوب هزار.
منوچهری.
زن ارچه زیرک و هشیار باشد
زبون مرد خوش گفتار باشد.
(ویس و رامین).
زن ارچه خسرو است ار شهریاری
و یا چون زاهدان پرهیزکاری...
(ویس و رامین).
زن ارچه دلیر است و با زور دست
همان نیم مرد است هرچون که هست.
اسدی.
نظم ارچه بمرتبت بلند است
آن علم طلب که سودمند است.
نظامی، خویشان: لن تنفعکم ارحامکم و لا اولادکم یوم القیامهیفصل بینکم واﷲ بما تعملون بصیر. (قرآن 3/60) ، هرگزسود ندهد شما را رحمهای (خویشان) شما و نه فرزندان شما در روز قیامت جدا می کند میانۀ شما و خدا بآنچه میکنید بیناست. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 5 ص 298) ، اولوالأرحام، خویشان. خویشاوندان
لغت نامه دهخدا
(اَ چَ / چِ)
ارس. رجوع به ارس شود، دادن ستور بارکش کسی را. شتر باری و سواری بکسی دادن. راحله بکسی دادن، بسیار شدن شتر کسی. خداوند بسیار شتر شدن. (منتهی الارب)، ارحال بعیر، قوی پشت شدن آن پس از ضعف، ارحال ابل، فربه شدن شتران بعد از لاغری و توانا شدن بر کوچ. (از منتهی الارب). فربه شدن پس از نزاری و راحله دادن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ارس. رجوع به ارس شود، فراخ سم. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سم پهن فراخ. (مهذب الاسماء) ، بز کوهی یا آهوی فراخ سم شکافته، پهن فراخ. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
رستنی است که مانند چتر مدور باشد، در جاهای نمناک بلا تخم میروید و به هندی آن را لگرمتا خوانند، (آنندراج)، قارچها رستنی هائی هستند بیگانه خوار که کلرفیل ندارند و به حالت ساپروفیت بر روی مواد آلی در حال تجزیه میرویند و ممکن است همزیست رستنی های دیگر شوند، بعضی از آنها مواد معدنی را ممکن است از زمین بدست آورند، ولی همیشه کربن آنها از مواد آلیه دیگر باید تهیه شود، قارچها دارای رشته های گوناگون منشعب و به اشکال گوناگون هستند که کلافه نامیده میشود، تکثیر آنها به دو طریق است، اول تکثیر غیرجنسی به وسیلۀ هاگهای مختلف و آن مانند قلمه است، دوم تکثیر جنسی به وسیلۀ آمیزش دو گامت با یکدیگر و تشکیل تخم، از روی شکل کلافه ها عموماً قارچها را بدو رده تقسیم میکنند: 1 - سیفومیستها یا قارچهای طبقات پست، 2 - امیست ها یا قارچهای طبقات عالیتر، سیفومیست ها دارای کلافه ای هستندکه در آن تیغه های عرضی دیده نمیشود و به شکل لوله های یکسره ای است، تکثیر غیرجنسی آنها به وسیلۀ هاگ هائی است که گاهی دارای تاژک میباشند و گاهی عده زیادی از آنها در هاگدانها قرار گرفته اند، تکثیر جنسی آنها به وسیلۀ گامت های تاژک دار نر و گامت مادۀ درشتی است که تخمه (ااسفر) نامیده میشود، امیست ها یا قارچهای حقیقی رستنی هائی هستند که در کلافه آنها تیغه های عرضی دیده میشود و دستگاه زایشی آنها عموماً با کلافۀ رویشی اختلاف شکل کلی دارد، تکثیر غیرجنسی و جنسی آنها مانند طبقۀ اول است ولی چون در هر نوع آنها دستگاه زایشی شکل مخصوصی دارد آنها را به گروههای مختلف تقسیم کرده اند، اگر دستگاه زایشی و دستگاه رویشی قارچها هر دو را در نظر بگیریم آنها را به پنج راسته تقسیم میکنند از اینقرار: 1 - میکسومیست ها، 2 - اامیست ها، 3 - بازیدومیست ها، 4 - اسکومیست ها، 5 - اوردینه، (گیاه شناسی حسین گل گلاب صص 137 - 142)
لغت نامه دهخدا
یکی از چند پاره دهی است که بدست امیرمبارزالدین و نزدیکان او در یزد ساخته شده است، (تاریخ عصر حافظ تألیف دکتر غنی از تاریخ جدید یزد چ یزد)، در فرهنگ جغرافیائی آمده: دیهی است از دهستان رستاق بخش اشکذراز بخش های یزد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
آب پاش بزرگ، ظرفی از مس یا سفال که چون کوزۀ سرگشاده است
لغت نامه دهخدا
قلعه کوچکی که در میان قلعه بزرگ سازند، قلعه، حصار یک نوع ساز شبیه پیانو یک نوع ساز شبیه پیانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارث
تصویر ارث
میراث یافتن، میراث بردن، آنچه از مرده برای بازماندگان بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارح
تصویر ارح
فراخپای هموار پای کسی که پایش گودی نداشته باشد پهن پا در پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
ستیزیدن، درنگیدن، فرونشستن آماس، ماندگارشدن دژ کوچکی که در میان دژ بزرگ بسازند دژ در دژ قلعه کوچک میان قلعه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارق
تصویر ارق
بیخواب، بیدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارف
تصویر ارف
ریشه بن
فرهنگ لغت هوشیار
آگاه دانا زیرکی، نوزاد جانور درشته نیاز آهنگ آماج حاجت قصد مقصود غایب، جمع آراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایچ
تصویر ایچ
هیچ
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
یک رستنی که ریشه و برگ و گل ندارد و فقط تنه دارد، و ماده کلروفیل در آن نیست، شکلش چتری و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنه درختان میروید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارچ
تصویر پارچ
ظرف آبخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارچ
تصویر پارچ
ظرف آبخوری سرگشاد
فرهنگ فارسی معین
گیاهی ست چتری شکل که برگ و ریشه ندارد و هر دو نوع سمی و خوراکی آن وجود دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارش
تصویر ارش
ساعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارج
تصویر ارج
احترام، بزرگ داشت، حرمت، قدر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورچ
تصویر ورچ
معجزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارث
تصویر ارث
مرده ریگ، وامانده، نیامانده، واهشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غارچ
تصویر غارچ
اکارس
فرهنگ واژه فارسی سره
آبخوری، تنگ، گیلاس، لیوان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
۱ـ دیدن پارچ در خواب، نشانه به دست آوردن اخلاقی مداراگر با دیگران است، و همچنین به ثمر رسیدن تلاشهای شما. ، ۲ـ دیدن پارچ شکسته در خواب، نشانه از دست دادن دوستان است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
کرچ، مرغی که کرچ شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبهایی که در حدفاصل جایگاه دو گاو، در طویله نصب شود تا گاوها.، روستایی از دهستان عشرستاق هزار جریب بهشهر، ظرفی حلبی و استوانه ای شکل که در آن آب را به جوش آورند، قهوه.، از توابع دهستان چهاردانگه ی شهریاری بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی