- اروی (اَ وا)
نعت تفضیلی از ری ّ و روی ̍. سیراب تر.
- امثال:
اروی من الحوت.
اروی من النعامه، لانها ترید الماء فان رائته شربته عبثاً.
اروی من النمل، لانها تکون فی الفلوات.
اروی من بکر هبنقه، هو یزید بن ثروان و هو الذی یحمق و کان بکره یصدر عن الماء مع الصادر و قد روی ثم یرد مع الوارد قبل ان یصل الی الکلأ.
اروی من حیه، لانها تکون فی القفار فلاتشرب الماء و لاتریده.
اروی من ضب ّ، چه او آب نخورد و استنشاق باد سرد او را بس باشد.
اروی من معجل اسعد، وی مردی احمق بود و در غدیری افتاد، پس پسر عموی خود اسعد را ندا کرد و گفت ویلک ناولنی شیئاً اشرب الماء و همچنین فریاد میکرد تا غرق شد و اصمعی در کتاب امثال خویش گوید اروی من معجل اسعد مشدداً و المعجل الذی یجلب الابل جلبه ثم یحدرها الی اهل الماء قبل ان ترد الابل. اصمعی لفظ مزبور را شرح کرده ولی قصۀ مثل را نیاورده است و اسعد بدین تأویل قبیله ای است. (مجمع الامثال میدانی).
الجرع اروی و الرشف انقع.
- امثال:
اروی من الحوت.
اروی من النعامه، لانها ترید الماء فان رائته شربته عبثاً.
اروی من النمل، لانها تکون فی الفلوات.
اروی من بکر هبنقه، هو یزید بن ثروان و هو الذی یحمق و کان بکره یصدر عن الماء مع الصادر و قد روی ثم یرد مع الوارد قبل ان یصل الی الکلأ.
اروی من حیه، لانها تکون فی القفار فلاتشرب الماء و لاتریده.
اروی من ضب ّ، چه او آب نخورد و استنشاق باد سرد او را بس باشد.
اروی من معجل اسعد، وی مردی احمق بود و در غدیری افتاد، پس پسر عموی خود اسعد را ندا کرد و گفت ویلک ناولنی شیئاً اشرب الماء و همچنین فریاد میکرد تا غرق شد و اصمعی در کتاب امثال خویش گوید اروی من معجل اسعد مشدداً و المعجل الذی یجلب الابل جلبه ثم یحدرها الی اهل الماء قبل ان ترد الابل. اصمعی لفظ مزبور را شرح کرده ولی قصۀ مثل را نیاورده است و اسعد بدین تأویل قبیله ای است. (مجمع الامثال میدانی).
الجرع اروی و الرشف انقع.
