واحد سنتی اندازه گیری وزن، برابر با مقدار باری که یک خر می توان حمل کند، واحد اندازه گیری وزن، برابر با ۳۰۰ کیلوگرم، مقدار زیاد، خرمانند مانند خر، شبیه خر، برای مثال نیک نگه کن به تن خویش در / باز شو از سیرت خروار خویش (ناصرخسرو - ۱۷۸)
واحد سنتی اندازه گیری وزن، برابر با مقدار باری که یک خر می توان حمل کند، واحد اندازه گیری وزن، برابر با ۳۰۰ کیلوگرم، مقدار زیاد، خرمانند مانند خر، شبیه خر، برای مِثال نیک نگه کن به تن خویش دَر / باز شو از سیرت خروار خویش (ناصرخسرو - ۱۷۸)
زار مانند، در حالت بیچارگی و ناتوانی، زار و وار، خوٰار و زبون، زار و نزار بینوا، برای مثال بی تو ار خواسته مبادم و گنج / همچنین زاروار با تو رواست (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۲۸) ناتوان
زار مانند، در حالت بیچارگی و ناتوانی، زار و وار، خوٰار و زَبون، زار و نَزار بینوا، برای مِثال بی تو ار خواسته مبادم و گنج / همچنین زاروار با تو رواست (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۲۸) ناتوان
مرکب از: زار و مزید مؤخر (وار)، زبون، خوار: بکوشم بمیرم بغم زاروار نخواهم از ایرانیان زینهار، فردوسی، ، مفلس و درویش و بینوا: بی تو از خواسته مبادم گنج همچنین زاروار با تو رواست، شهید بلخی (از لباب الالباب عوفی چ اوقاف گیب ج 2 ص 2)، ، نالان، زاری کنان: بصد سال گریان بد و زاروار همی خواست آمرزش از کردگار، (گرشاسب نامه)، ز هر کنجی برآمد زارواری ز هر چشمی روان شد رودباری، (ویس و رامین)، ز عشقت من نژند و بی قرارم ز درد دل همیشه زاروارم، (ویس و رامین)، ، ناتوان: گمان بردم که داند شهریارم که من خود دردمند و زاروارم، (ویس و رامین)، و رجوع به زار و وار شود
مرکب از: زار و مزید مؤخر (وار)، زبون، خوار: بکوشم بمیرم بغم زاروار نخواهم از ایرانیان زینهار، فردوسی، ، مفلس و درویش و بینوا: بی تو از خواسته مبادم گنج همچنین زاروار با تو رواست، شهید بلخی (از لباب الالباب عوفی چ اوقاف گیب ج 2 ص 2)، ، نالان، زاری کنان: بصد سال گریان بد و زاروار همی خواست آمرزش از کردگار، (گرشاسب نامه)، ز هر کنجی برآمد زارواری ز هر چشمی روان شد رودباری، (ویس و رامین)، ز عشقت من نژند و بی قرارم ز درد دل همیشه زاروارم، (ویس و رامین)، ، ناتوان: گمان بردم که داند شهریارم که من خود دردمند و زاروارم، (ویس و رامین)، و رجوع به زار و وار شود
ظاهراً مرکب از ’یار’ + ’وار’ ادات تشبیه است به معنی یارمانند در رباعی زیر منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر: چون باز گرسنه در شکاریم همه با نفس و هوای یارواریم همه گر پرده ز روی کارها بردارند معلوم شود که در چه کاریم همه
ظاهراً مرکب از ’یار’ + ’وار’ ادات تشبیه است به معنی یارمانند در رباعی زیر منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر: چون باز گرسنه در شکاریم همه با نفس و هوای یارواریم همه گر پرده ز روی کارها بردارند معلوم شود که در چه کاریم همه
شبیه به خار، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 362) : شده بس خارواری هر مژه از گریۀ حسرت که شد پای نگه مجروح و می مانده ست در دیده، ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 362)
شبیه به خار، (فرهنگ شعوری ج 1 ص 362) : شده بس خارواری هر مژه از گریۀ حسرت که شد پای نگه مجروح و می مانده ست در دیده، ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 362)
آرواره. رجوع بهمین کلمه شود. ارواره در فرهنگهای فارسی ضبط نشده و شاید از لغات عامیانه پنداشته شده است. این کلمه در اوستا هنوهرنه آمده و در تفسیر پهلوی اروارک ترجمه شده. در فصل 24 بندهش بند 3 کلمه ((اروار)) نیز بهمین معنی آمده است. رجوع بیادگار زریران گایگر ص 54 و یسنا تألیف پورداود ج 1 ص 179 ح 2 شود
آرواره. رجوع بهمین کلمه شود. ارواره در فرهنگهای فارسی ضبط نشده و شاید از لغات عامیانه پنداشته شده است. این کلمه در اوستا هنوهرنه آمده و در تفسیر پهلوی اِرْوارَک ترجمه شده. در فصل 24 بندهش بند 3 کلمه ((اِروار)) نیز بهمین معنی آمده است. رجوع بیادگار زریران گایگر ص 54 و یسنا تألیف پورداود ج 1 ص 179 ح 2 شود