پولی که پیش از کار کردن به مزدور می دهند، بیعانه، پیش بها، برای مثال منم درد تو را با جان خریدار / که ارمون داده ام جان را به بازار (لطیفی- مجمع الفرس - ارمون)
پولی که پیش از کار کردن به مزدور می دهند، بیعانه، پیش بها، برای مِثال منم درد تو را با جان خریدار / که ارمون داده ام جان را به بازار (لطیفی- مجمع الفرس - ارمون)
زری باشد که پیش از کار کردن بمزدور دهند و آنرا بعربی عربون و اربون خوانند. (جهانگیری) (برهان). مزدی را گویند که پیش از کار کردن بگیرند یا بدهند. سیمی که پیش از کار از بابت مزد به مزدور دهند. ربون. پیش مزد. بیعانه که بعربی اربون گویند و ظاهراً اربون را بتصحیف ارمون خوانده اند. (رشیدی) : منم درد ترا با جان خریدار که ارمون داده ام جان را ببازار. لطیفی (از شعوری) ، نام خضر پیغمبر. (برهان) (غیاث). قیل هو الخضر علیه السلام، والصحیح انه من انبیاء بنی اسرائیل. (شرح قاموس) ، بعضی گویند نام حضرت الیاس علیه السلام. (غیاث) ، نام حضرت علی علیه السلام، نام بیت المقدس، نام بلیان بن ملکان. (برهان)
زری باشد که پیش از کار کردن بمزدور دهند و آنرا بعربی عربون و اربون خوانند. (جهانگیری) (برهان). مزدی را گویند که پیش از کار کردن بگیرند یا بدهند. سیمی که پیش از کار از بابت مزد به مزدور دهند. ربون. پیش مزد. بیعانه که بعربی اربون گویند و ظاهراً اربون را بتصحیف ارمون خوانده اند. (رشیدی) : منم درد ترا با جان خریدار که ارمون داده ام جان را ببازار. لطیفی (از شعوری) ، نام خضر پیغمبر. (برهان) (غیاث). قیل هو الخضر علیه السلام، والصحیح انه من انبیاء بنی اسرائیل. (شرح قاموس) ، بعضی گویند نام حضرت الیاس علیه السلام. (غیاث) ، نام حضرت علی علیه السلام، نام بیت المقدس، نام بلیان بن ملکان. (برهان)
ارگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، ارغنون، ارغن، ارغنن نوعی اسب تند و تیز و تندرو، برای مثال هزار اسپ دیگر به زرین ستام / از ارغون و از تازی تیزگام (اسدی - ۳۶۳)، تو را چه نالۀ کوس و چه نالۀ ارغن / به روز جنگ چو باشی نشسته بر ارغون (قطران - ۲۸۱)
اُرگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، اُرغَنون، اُرغُن، اَرغَنُن نوعی اسب تند و تیز و تندرو، برای مِثال هزار اسپ دیگر به زرین سِتام / از ارغون و از تازیِ تیزگام (اسدی - ۳۶۳)، تو را چه نالۀ کوس و چه نالۀ ارغن / به روز جنگ چو باشی نشسته بر ارغون (قطران - ۲۸۱)
اشمون جریش دهی است زیر شطنوف. (منتهی الارب) (آنندراج). مصریها اشمونین گویند. شهری است قدیمی و آباد و مرکز و قصبۀ ناحیه ای در صعید ادنی از مغرب نیل است. (مراصد). اهل مصر اشمونین گویند و آن شهری است قدیمی و آباد و مسکون و قصبۀ ناحیه ای از استان صعید ادنی در جانب غربی نیل است و دارای بوستانها و نخل بسیار باشد. و آن را بنام آبادکننده آن اشمن بن مصربن بیصربن حام بن نوح نامیده اند. (از معجم البلدان). و رجوع به اشمن و اشمونین شود
اشمون جریش دهی است زیر شَطَنوف. (منتهی الارب) (آنندراج). مصریها اشمونین گویند. شهری است قدیمی و آباد و مرکز و قصبۀ ناحیه ای در صعید ادنی از مغرب نیل است. (مراصد). اهل مصر اشمونین گویند و آن شهری است قدیمی و آباد و مسکون و قصبۀ ناحیه ای از استان صعید ادنی در جانب غربی نیل است و دارای بوستانها و نخل بسیار باشد. و آن را بنام آبادکننده آن اشمن بن مصربن بیصربن حام بن نوح نامیده اند. (از معجم البلدان). و رجوع به اشمن و اشمونین شود
از لاطینیه ارتیموانیس، دگل عقب کشتی: دهمتناز عقات البحریین بان ّ المرکب امالته الریح بقوتها الی احدالبرین و هو ضارب فیه فأمر رئیسهم بحطّ الشراع للحین، فلم یتحط شراع الصاری المعروف بالاردمون و عالجوه فلم یقدروا علیه لشده ذهاب الریح به فلما اعیاهم، مزّقه الرائس بالسکین قطعاً قطعاً... وفی اثناء هذه المحاوله سبح المرکب بکلکله علی البر بسکانیه و هی ارجاه اللتان یصرف بهما و قامت الصیحه الهائله فی المرکب فجأت الطامه الکبری و الصدعه التی لم نطق له جبراً... (رحلۀ ابن جبیر). تردت علینا الریح الغریبه فقصفت قریه الصاری المعروف بالاردمون و القت نصفها فی البحر مع ما اتصل بها من الشراع. (رحلۀ ابن جبیر). و شرعوا فی رفع الشراع الکبیر و اقاموا فی الاردمون شراعاً یعرف بالدلون. (رحلۀ ابن جبیر)
از لاطینیه اَرتیمواُنیس، دگل عقب کشتی: دهمتناز عقات البحریین بان ّ المرکب َ امالته الریح بقوتها الی احدالبرین و هو ضارب فیه فأمر رئیسهم بحطّ الشراع للحین، فلم یتحط شراع الصاری المعروف بالاردمون و عالجوه فلم یقدروا علیه لشده ذهاب الریح به فلما اعیاهم، مزّقه الرائس بالسکین قطعاً قطعاً... وفی اثناء هذه المحاوله سبح المرکب بکلکله علی البر بسکانیه و هی ارجاه اللتان یصرف بهما و قامت الصیحه الهائله فی المرکب فجأت الطامه الکبری و الصدعه التی لم نطق له جبراً... (رحلۀ ابن جبیر). تردت علینا الریح الغریبه فقصفت قریه الصاری المعروف بالاردمون و القت نصفها فی البحر مع ما اتصل بها من الشراع. (رحلۀ ابن جبیر). و شرعوا فی رفع الشراع الکبیر و اقاموا فی الاردمون شراعاً یعرف بالدلون. (رحلۀ ابن جبیر)
دوک راگوز ومارشال فرانسوی (1774-1852 میلادی) او حاکم ولایت ’ایلیرین’ بود و در پرتقال و لایپزیک جنگ کرد و در حوادث سال 1814 در شمار افراد ممتاز محسوب گردید. پس از آنکه متحدان، پاریس را اشغال کردند بطور محرمانه با آنان در نحوۀ کناره گیری ناپلئون از سلطنت و دیگر امور اجتناب ناپذیر موافقت کرد. او خاطرات خود را بصورت کتابی درآورد. (از لاروس)
دوک راگوز ومارشال فرانسوی (1774-1852 میلادی) او حاکم ولایت ’ایلیرین’ بود و در پرتقال و لایپزیک جنگ کرد و در حوادث سال 1814 در شمار افراد ممتاز محسوب گردید. پس از آنکه متحدان، پاریس را اشغال کردند بطور محرمانه با آنان در نحوۀ کناره گیری ناپلئون از سلطنت و دیگر امور اجتناب ناپذیر موافقت کرد. او خاطرات خود را بصورت کتابی درآورد. (از لاروس)