جدول جو
جدول جو

معنی ارمنی - جستجوی لغت در جدول جو

ارمنی
از مردم ارمنستان، ارمنستانی مثلاً کشیش ارمنی، تهیه شده در ارمنستان، از نژاد ارمن مثلاً ارمنیان جلفا، زبانی از خانوادۀ زبان های هندواروپایی که در ارمنستان رایج است
تصویری از ارمنی
تصویر ارمنی
فرهنگ فارسی عمید
ارمنی(اَ مِ)
منسوب به ارمینیه. (منتهی الارب). نسبت به ارمینیه ارمنی است برخلاف قیاس بفتح همزه و کسر میم. (معجم البلدان ذیل کلمه ارمینیه)
لغت نامه دهخدا
ارمنی(اَ مَ)
منسوب بارمن. ارمینی. ارمنستانی. ارمن. مردی از ارمنستان. ج، ارامنه:
گفتم که ارمنی است مگر خواجه بوالعمید
کو نان گندمین نخورد جز که سنگله.
بوذر کشی.
نائرۀ بیداد را بحدّی اشتداد داد که چند نفر هندو و ارمنی و مسلمان را در میدان نقش جهان اصفهان آتش افروخته سوختند. (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 9). و رجوع شود بعیون الانباء ج 1 ص 78 و ایران باستان و فهرست آن و فهرست ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ترجمه رشید یاسمی. مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید: ارمنی، نام قومیست که در قسمت شمالی آسیای غربی و پاره ای از نقاط اروپائی مجاور آسیا متفرق و پراکنده زندگی میکنند و بشیوه و عادت جاری اقوام مغلوبه بصنعت و تجارت و امور صرافی مشغول و در شهرهای بزرگ ساکنند. فقط ارامنۀ مقیم در آسیا و مهاجرین به استانبول و حوالی آن امروز بزبان ملی خود آشنا میباشند، اما آنانکه در سرزمین آناطولی اقامت گزیده زبان دیگری غیر از زبان ترک نمیدانند و ترکی جایگزین زبان ملی آنها گشته و معلوم نیست که اینان اصلاً ارمنی و یا از اهالی قطعات قدیمۀ اناطولی مانند کاپادوکیا و فریجیا (فریکیه) بوده و بمناسبت همکیشی با ارامنه خود را ارمنی نامیده اند اگر بنظر بیاوریم که ارامنه اصولاً در حفظ زبان ملی خود بسیار ساعی میباشند احتمال فوق قوی تر خواهد بود. عده ارامنه ای که در روی کرۀ ارض زندگی میکنند به دو میلیون بالغ میشود و همگی مسیحی هستند و قسم اعظم اینان تابع مذهب مخصوص میباشند. یک فرقه از آنان هم کاتولیک و عده کمی پروتستانند. اسقف کبیر ارامنه در قریۀ اچمیادجین اقامت دارد. این قریه در کشور روسیه، در نزدیکی شهر ایروان واقع شده. علاوه بر این چهار اسقف کبیر دیگر دارند که یکی از آنان در قسطنطنیه، دوم در بیت المقدس، سوم در سیس، و چهارم در اخلاط مقیم است، کاتولیک ها هم اسقفی دارند که از جانب قسیس تصدیق و اجازه دارد. ارامنه مردمان بسیار مستعد و باهوشند و در صنعت و ایجاد طرایف و ظرایف مهارت دارند. هنروران چابکدست و دقیق در میان آنان بسیار است. بهمت و غیرت اینان صنعت چاپ و امور مربوط بطبع و نشر مطبوعات در کشور عثمانی رواج وترقی یافته قالب ریزی حروف عربیه بتوسط آنان رایج شده است و در این اواخر برای نشر معارف در زبان ملی خود کوشش فراوانی کرده و بسیار ترقی کرده اند. در تجارت و امور صرافیه هم خبره اند و در هرجا باشند گرسنه نمی مانند، فقط در پاره ای از نقاط کشور و علی الخصوص در اناطولی فعالیت صرافی و انهماکشان در امور مرابحه بضرر اهالی تمام میشود. ارامنه در تواریخ خود هجرت جدّ امجد خود حایغ (هایگ) را از بابل بحوضۀ فرات یاد کنند. بنابراین باید بگوئیم اینان هم مانند همسایگان خود یعنی کلدانیان، آسوریان و سریانیان به زمرۀ امم سامیه داخلند، شکل و سیماشان هم تا اندازه ای مساعداین فرضیه میباشد ولی معیار صحیح مردم شناسی یعنی زبان این مطلب را تصدیق و گواهی نمیکند. از نظر زبان شناسی باید بگوئیم که ارامنه از امم آریائی و از حیث نژاد به جنس ایرانی بسیار نزدیک میباشند.
قضیۀ هجرت حایغ از بابل قابل قبول است ولی در این صورت باید گفت که ارامنه از ابتدای حال تابع و منسوب بدیگر اقوام بوده و حایغ سمت جدّ اقدمی این طایفه را نداشته است. در هر حال ارامنه مانند اکراد از شعبه ایرانی امم آری هستند از زمانهای باستانی و علی الخصوص در دورۀ اشکانیان در تحت ادارۀ ایرانیان بوده و دین و اخلاق مشترک با اینان داشته اند. ارامنه در قرن چهارم میلاد نصرانیت را پذیرفته و کتابهای متعددی بزبان ارمنی درباره دین جدید خود نگاشته اند. زبان این کتابها بغایت فصیح و بلیغ میباشد و چنین مستفاد میشود که زبان ارمنی در همان زمانها به حد کمال رسیده و ادبیات کاملی داشته است و بالطبع قبل از نصرانیت آثار علمی و ادبی مهمی در این زبان تألیف کرده بودند، ولی تعصب و شور دین جدید به بهانۀ آثار و علائم کفر آن نوشته ها راچنان بباد فنا داد که امروز نمونۀ کوچکی هم از آن اوراق دیرینه در دست نیست. میان زبان قدیم ارمنی با زبان کنونی تفاوت فاحش موجود است و زبان باستانی بغایت وسیع و فصیح میباشد و زبان جدید کلمات بسیاری از السنۀ مختلفه اخذ کرده و شیوۀ ترکیب کلامش هم کاملاًتابع قواعد ترکی گشته. در باب مشابهت و مناسبات زبان ارمنی با السنۀ آریائی و مخصوصاً زبان فارسی تألیفات کثیری در زبان آلمانی و دیگر السنۀ اروپائی شده است.
- گل ارمنی، قسمی خاک سرخ رنگ که از ارمنستان آرند و بر اورام حاد طلی کنند و سود دارد
لغت نامه دهخدا
ارمنی(اَ مَ)
یکی از سرداران ایران بزمان یزدگرد سوم ساسانی در جنگ با عرب:
چو کلبوی طبلی و چون ارمنی
بجنگند با کیش آهرمنی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
ارمنی
منسوب به ارمن، ارمن، مردی از ارمنستان، ج آن ارامنه است
تصویری از ارمنی
تصویر ارمنی
فرهنگ لغت هوشیار
ارمنی
ارامنه در مقاطع مختلف به این منطقه مهاجرت نمودن یا کوچانده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارمین
تصویر ارمین
(پسرانه)
آرمین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارموی
تصویر ارموی
مربوط به ارومیه، از مردم ارومیه، ارومیه ای
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مَ نی یَ)
شاهان ارمنیه، سکمان که او را، بمناسبت نام مخدومش قطب الدین اسماعیل حکمران سلجوقی مرند آذربایجان، قطبی میخواندند. در سال 493 هجری قمری/ 1100 میلادی شهر اخلاط را در ارمنیه از بنی مروان گرفت و فرزندان و ممالیک ایشان مدت یکقرن (493- 604 هجری قمری) در این ناحیه حکومت میکردند تا ایوبیان در سال 604 هجری قمری/ 1207 میلادی ایشان را از میان برداشتند. نام این پادشاهان و مدت سلطنت آنان از اینقرار است:
سال هجری
اسامی
493
سکمان القطبی
506
ظهیرالدین ابراهیم شاه ارمن
521
احمد
522
ناصرالدین سقمان ثانی
579
سیف الدین بگتمر
589
بدرالدین آق سنقر
594
محمد، المنصور
603- 604
عزالدین بلبان
(طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 152)
لغت نامه دهخدا
(اَ / اِ مَ نی یَ)
ارمن. ارمنستان. ارمینیه. مملکتی است وسیع که در مشرق دریای فرات و جانب شمال دیار بکر و کردستان و آذربایجان و سمت مغرب شروان و سمت جنوب گرجستان واقع است و آن منقسم است بدو قسمت: صغری و کبری. تفلیس و توابع آنرا ارمنیۀ کبری و خلاط و مضافات را ارمنیۀ صغری نامند. مؤلف برهان گوید: شهری است معروف که آتشکدۀ درخش در آنجاست. گویند بانی ارمنیه و شیراز و آتشکدۀ درخش راس مجوسی بوده که الحال براس البغل مشهور است و درهم بغلی منسوب به اوست. -انتهی. و ظاهراً آتشکدۀ آذرگشنسپ (آذر جشنسف، آذرجشن، آذرخش) را که در کنار دریاچۀ ارمیه نزدیک شیز بوده بصورت درخش و شیراز تحریف کرده اند. رجوع بارمنستان و الجماهر بیرونی صص 184- 195 و فهرست التفهیم بیرونی و محاسن اصفهان مافروخی باهتمام سیدجلال طهرانی ص 83 و حبط ج 1 صص 71- 74- 78- 82- 86- 169- 219- 295- 340- 341 و حبط ج 2 ص 169- 234- 408- 412- 416 و فهرست مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه و فهرست ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
بیونانی اسم نباتیست که بر دو نوع برّی و بستانی میباشد و بری او غیرمستعمل و بستانی او برگش شبیه ببرگ ابهل و ساقش مربع و بقدر نصف ذراع و غلاف ثمرش شبیه بغلاف لوبیا و مایل بطرف اسفل و تخمش سیاه و دراز و تخم برّی او مستدیر و اغبر، و گویند ارمنین درخت قلقلان است. در سیم گرم و محلل و جذّاب و یک درهم او با شراب بغایت محرک باه و ضماد مطبوخ او محلل اورام بلغمی و جاذب پیکان و خار از بدن و مخرج جنین و قطور او با عسل جهت قرحۀ چشم نافع است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بلغت رومی انار صحرائی را گویند و بعربی رمان البرّی خوانند و بعضی درخت انار صحرائی را گفته اند و بعضی گویند اناردانۀ دشتی است که آنرا حب القلقل خوانند، قاف اول مکسور و ثانی مفتوح. (برهان). انار برّی. (سروری) (جهانگیری). انار دشتی. (رشیدی). قلقل. (اختیارات بدیعی). انار کوهی. (شعوری). قلقلان. قلاقل. حب القلقل. اناردانۀ دشتی. جودان. جودانه. گلنار پارسی
لغت نامه دهخدا
(اَ / اِ مَ)
پسر لنطی بن یونان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
رجوع به هارمونی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارموی
تصویر ارموی
منسوب به ارمیه از مردم ارمیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
مصونیت، ایمن بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمجی
تصویر ارمجی
خارپشت، خارپشت جبلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمند
تصویر ارمند
صاحب آرام، آرام گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمین
تصویر ارمین
فرانسوی گلبویه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردنی
تصویر اردنی
منسوب به اردن
فرهنگ لغت هوشیار
صداهای مختلفی که همگی در یک آن بگوش رسد و با هم تناسب و ارتباط داشته باشد هماهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است بیابانی برگهایش شبیه برگ ابهل و بلندیش شبیه غلاف لوبیا جا داردتخمهایش سیاه و در طب بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارانی
تصویر ارانی
پنیرمایه مایه پنیر از دانه های گیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
Immunity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
immunité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
immunità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
ภูมิคุ้มกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
immuniteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
inmunidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
імунітет
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
imunidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
免疫
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
odporność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
Immunität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
иммунитет
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایمنی
تصویر ایمنی
kekebalan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی