فرمالیسم (Formalism) یک رویکرد نظری در نقد ادبی و هنری است که بر فرم، ساختار و تکنیک های به کار رفته در اثر تمرکز دارد، نه بر محتوا، زمینه های تاریخی، اجتماعی یا فرهنگی آن. این رویکرد در اوایل قرن بیستم ظهور کرد و تأثیرات عمیقی بر نظریه های ادبی و هنری گذاشت. در ادامه به بررسی جزئیات بیشتر این مکتب و کاربردهای آن می پردازیم: تعریف فرمالیسم فرمالیسم به مطالعه دقیق و تحلیلی ساختار و فرم یک اثر هنری یا ادبی می پردازد. این مکتب بر این باور است که معنای یک اثر در خود آن اثر نهفته است و برای درک آن نیازی به بررسی زمینه های خارجی نیست. تاریخچه و توسعه 1. فرمالیسم روسی: - این مکتب در اوایل قرن بیستم در روسیه با آثار نظریه پردازانی مانند ویکتور شکلوفسکی، رومان یاکوبسن و بوریس ایخنباوم شکل گرفت. این نظریه پردازان بر این باور بودند که ویژگی های صوری و فنی آثار ادبی از اهمیت ویژه ای برخوردارند و باید مورد مطالعه و تحلیل قرار گیرند. 2. فرمالیسم نو (New Criticism): - در دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، مکتب فرمالیسم نو در ایالات متحده توسعه یافت. این مکتب با نظریه پردازانی مانند کلینت بروکس و جان کرانسی هولمز برجسته شد و تمرکز خود را بر تجزیه و تحلیل دقیق متن، بدون توجه به نیت نویسنده یا تأثیرات خارجی، گذاشت. ویژگی ها و اصول فرمالیسم 1. تمرکز بر فرم و ساختار: - تحلیل دقیق ساختارهای زبانی، نحوه بیان، و تکنیک های ادبی به کار رفته در اثر. 2. بی توجهی به زمینه های خارجی: - مطالعه اثر بدون در نظر گرفتن عوامل تاریخی، اجتماعی، فرهنگی یا بیوگرافی نویسنده. 3. استفاده از ابزارهای تحلیلی دقیق: - استفاده از مفاهیمی مانند آیرونی، تناقض، نماد، و موتیف برای تحلیل و درک اثر. 4. نقد داخلی: - اعتقاد به این که هر اثر به تنهایی و به عنوان یک موجودیت مستقل باید بررسی و تحلیل شود. کاربردها و تأثیرات فرمالیسم 1. نقد ادبی: - فرمالیسم ابزارهای مفیدی برای تحلیل دقیق و موشکافانه متون ادبی فراهم کرده است که به فهم بهتر ساختار و تکنیک های ادبی کمک می کند. 2. هنرهای تجسمی: - در هنرهای تجسمی نیز فرمالیسم به تحلیل دقیق عناصر بصری، ترکیب بندی، رنگ، و فرم می پردازد. 3. سینما: - در مطالعات سینمایی، فرمالیسم به تحلیل ساختارهای روایی، تکنیک های فیلم برداری، تدوین، و صداگذاری کمک می کند. نمونه های معروف 1. ادبیات: - تحلیل آثار ویلیام شکسپیر، جیمز جویس، و تی. اس. الیوت بر اساس اصول فرمالیسم برای درک بهتر تکنیک های ادبی و ساختارهای زبانی آنها. 2. هنرهای تجسمی: - تحلیل آثار هنرمندان مدرن مانند پابلو پیکاسو و واسیلی کاندینسکی که بر فرم و ترکیب بندی تأکید دارند. 3. سینما: - تحلیل فیلم های آلفرد هیچکاک، استنلی کوبریک و آندری تارکوفسکی که به دلیل تکنیک های بصری و ساختاری پیچیده شان مورد توجه قرار گرفته اند. نتیجه گیری فرمالیسم به عنوان یک رویکرد تحلیلی دقیق و موشکافانه، ابزاری قدرتمند برای درک و تحلیل آثار هنری و ادبی فراهم می کند. این مکتب با تمرکز بر فرم و ساختار، به ما کمک می کند تا به زیبایی ها و پیچیدگی های داخلی آثار پی ببریم و از تأثیرات خارجی فاصله بگیریم. هرچند که فرمالیسم ممکن است از نظر برخی محدودکننده باشد، اما به عنوان یکی از ابزارهای مهم نقد، جایگاه ویژه ای در مطالعات هنری و ادبی دارد. جنبشی هنری که در آن فرم بر محتوا ارجحیت دارد. به عبارت دیگر نحوه عرضه هر چیز، بیش از محتوای آن مهم است. در نظر فرمالیست ها، فرم در خود کامل است و توجیهات زیبایی شناختی خود را دارد.در مطالعات سینمایی، وقتی فرمالیسم مطرح می شود منظور این است که، عناصر فرمالیستی اثر چگونه بر ارائه آن، اثر می گذارند.
فرمالیسم (Formalism) یک رویکرد نظری در نقد ادبی و هنری است که بر فرم، ساختار و تکنیک های به کار رفته در اثر تمرکز دارد، نه بر محتوا، زمینه های تاریخی، اجتماعی یا فرهنگی آن. این رویکرد در اوایل قرن بیستم ظهور کرد و تأثیرات عمیقی بر نظریه های ادبی و هنری گذاشت. در ادامه به بررسی جزئیات بیشتر این مکتب و کاربردهای آن می پردازیم: تعریف فرمالیسم فرمالیسم به مطالعه دقیق و تحلیلی ساختار و فرم یک اثر هنری یا ادبی می پردازد. این مکتب بر این باور است که معنای یک اثر در خود آن اثر نهفته است و برای درک آن نیازی به بررسی زمینه های خارجی نیست. تاریخچه و توسعه 1. فرمالیسم روسی: - این مکتب در اوایل قرن بیستم در روسیه با آثار نظریه پردازانی مانند ویکتور شکلوفسکی، رومان یاکوبسن و بوریس ایخنباوم شکل گرفت. این نظریه پردازان بر این باور بودند که ویژگی های صوری و فنی آثار ادبی از اهمیت ویژه ای برخوردارند و باید مورد مطالعه و تحلیل قرار گیرند. 2. فرمالیسم نو (New Criticism): - در دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، مکتب فرمالیسم نو در ایالات متحده توسعه یافت. این مکتب با نظریه پردازانی مانند کلینت بروکس و جان کرانسی هولمز برجسته شد و تمرکز خود را بر تجزیه و تحلیل دقیق متن، بدون توجه به نیت نویسنده یا تأثیرات خارجی، گذاشت. ویژگی ها و اصول فرمالیسم 1. تمرکز بر فرم و ساختار: - تحلیل دقیق ساختارهای زبانی، نحوه بیان، و تکنیک های ادبی به کار رفته در اثر. 2. بی توجهی به زمینه های خارجی: - مطالعه اثر بدون در نظر گرفتن عوامل تاریخی، اجتماعی، فرهنگی یا بیوگرافی نویسنده. 3. استفاده از ابزارهای تحلیلی دقیق: - استفاده از مفاهیمی مانند آیرونی، تناقض، نماد، و موتیف برای تحلیل و درک اثر. 4. نقد داخلی: - اعتقاد به این که هر اثر به تنهایی و به عنوان یک موجودیت مستقل باید بررسی و تحلیل شود. کاربردها و تأثیرات فرمالیسم 1. نقد ادبی: - فرمالیسم ابزارهای مفیدی برای تحلیل دقیق و موشکافانه متون ادبی فراهم کرده است که به فهم بهتر ساختار و تکنیک های ادبی کمک می کند. 2. هنرهای تجسمی: - در هنرهای تجسمی نیز فرمالیسم به تحلیل دقیق عناصر بصری، ترکیب بندی، رنگ، و فرم می پردازد. 3. سینما: - در مطالعات سینمایی، فرمالیسم به تحلیل ساختارهای روایی، تکنیک های فیلم برداری، تدوین، و صداگذاری کمک می کند. نمونه های معروف 1. ادبیات: - تحلیل آثار ویلیام شکسپیر، جیمز جویس، و تی. اس. الیوت بر اساس اصول فرمالیسم برای درک بهتر تکنیک های ادبی و ساختارهای زبانی آنها. 2. هنرهای تجسمی: - تحلیل آثار هنرمندان مدرن مانند پابلو پیکاسو و واسیلی کاندینسکی که بر فرم و ترکیب بندی تأکید دارند. 3. سینما: - تحلیل فیلم های آلفرد هیچکاک، استنلی کوبریک و آندری تارکوفسکی که به دلیل تکنیک های بصری و ساختاری پیچیده شان مورد توجه قرار گرفته اند. نتیجه گیری فرمالیسم به عنوان یک رویکرد تحلیلی دقیق و موشکافانه، ابزاری قدرتمند برای درک و تحلیل آثار هنری و ادبی فراهم می کند. این مکتب با تمرکز بر فرم و ساختار، به ما کمک می کند تا به زیبایی ها و پیچیدگی های داخلی آثار پی ببریم و از تأثیرات خارجی فاصله بگیریم. هرچند که فرمالیسم ممکن است از نظر برخی محدودکننده باشد، اما به عنوان یکی از ابزارهای مهم نقد، جایگاه ویژه ای در مطالعات هنری و ادبی دارد. جنبشی هنری که در آن فرم بر محتوا ارجحیت دارد. به عبارت دیگر نحوه عرضه هر چیز، بیش از محتوای آن مهم است. در نظر فرمالیست ها، فرم در خود کامل است و توجیهات زیبایی شناختی خود را دارد.در مطالعات سینمایی، وقتی فرمالیسم مطرح می شود منظور این است که، عناصر فرمالیستی اثر چگونه بر ارائه آن، اثر می گذارند.
ارمایل. نام پادشاه زاده ای است. آورده اند که دو پادشاه زاده بودند یکی ارمائیل و دیگری کرمائیل و ایشان بواسطۀ خیر خلق الله ، مطبخی ضحاک شدند و از آن دو تن آدمی که ضحاک میفرمود بکشند و مغز سر ایشان را بجهت مارانی که از کتف او برآمده بودند، حاضر سازند، یک تن را آزادمیکردند و بجای مغز سر او مغز سر گوسفند داخل میکردند، و هر گاه چندی جمع میشدند بهر کدام چند گوسفند داده میگفتند که بروید و در دشت و جاهای خراب ساکن شوید. گویند که کردان صحرانشین از اولاد آن جماعتند. (جهانگیری) (برهان قاطع) (سروری) (شعوری) : دو پاکیزه از گوهر پادشا دو مرد گرانمایۀ پارسا یکی نامش ارمایل پیش بین دگر نام کرمایل پاک دین. فردوسی. اما سبب آتش کردن ((سده)) و برداشتن آنست که بیوراسب توزیع کرده بود بر مملکت خویش دومرد هرروزی، تا مغزشان بر آن دو ریش نهادندی که بر کتفهای او برآمده بود و او را وزیری بود نامش ارمائیل نیکدل و نیک کردار، از آن دو تن یکی را زنده یله کردی و پنهان او را بدماوندفرستادی. چون افریدون او را بگرفت، سرزنش کرد و این ارمائیل گفت توانائی من آن بود که از دو کشته یکی را برهانیدمی، و جملۀ ایشان از پس کوه اند. پس با وی استواران فرستاد تا بدعوی او نگرند. او کسی را پیش فرستاد و بفرمود تا هر کس بر بام خانه خویش آتش افروختند، زیراک شب بود و خواست تا بسیاری ایشان پدید آید. پس آن نزدیک افریدون بموقع افتاد و او را آزاد کردو بر تخت زرین نشاند و مسمغان نام کرد ای مه مغان. (التفهیم بیرونی ص 258). رجوع به ارمایل شود
اَرمایِل. نام پادشاه زاده ای است. آورده اند که دو پادشاه زاده بودند یکی ارمائیل و دیگری کرمائیل و ایشان بواسطۀ خیر خلق الله ، مطبخی ضحاک شدند و از آن دو تن آدمی که ضحاک میفرمود بکشند و مغز سر ایشان را بجهت مارانی که از کتف او برآمده بودند، حاضر سازند، یک تن را آزادمیکردند و بجای مغز سر او مغز سر گوسفند داخل میکردند، و هر گاه چندی جمع میشدند بهر کدام چند گوسفند داده میگفتند که بروید و در دشت و جاهای خراب ساکن شوید. گویند که کردان صحرانشین از اولاد آن جماعتند. (جهانگیری) (برهان قاطع) (سروری) (شعوری) : دو پاکیزه از گوهر پادشا دو مرد گرانمایۀ پارسا یکی نامش ارمایل پیش بین دگر نام کرمایل پاک دین. فردوسی. اما سبب آتش کردن ((سده)) و برداشتن آنست که بیوراسب توزیع کرده بود بر مملکت خویش دومرد هرروزی، تا مغزشان بر آن دو ریش نهادندی که بر کتفهای او برآمده بود و او را وزیری بود نامش ارمائیل نیکدل و نیک کردار، از آن دو تن یکی را زنده یله کردی و پنهان او را بدماوندفرستادی. چون افریدون او را بگرفت، سرزنش کرد و این ارمائیل گفت توانائی من آن بود که از دو کشته یکی را برهانیدمی، و جملۀ ایشان از پس کوه اند. پس با وی استواران فرستاد تا بدعوی او نگرند. او کسی را پیش فرستاد و بفرمود تا هر کس بر بام خانه خویش آتش افروختند، زیراک شب بود و خواست تا بسیاری ایشان پدید آید. پس آن نزدیک افریدون بموقع افتاد و او را آزاد کردو بر تخت زرین نشاند و مسمغان نام کرد ای مَه ِ مغان. (التفهیم بیرونی ص 258). رجوع به ارمایل شود
ربه النوع معروف یونانیان و رومیان و یکی از جملۀ دوازده رب النوع است و اگرچه این ارطامیس زیبا ساده و صیاد یونانیان بود، ولی به عشتاروت ربه النوع سریانیان شباهت داشت و چنان مینماید که او را با رسوم ناپاک و اسرار سحریه پرستش میکردند. (اعمال رسولان 19: 24 و 27) و در اساطیر معروف به ود که تمثال او از مشتری افتاده است. اما خود بت چوبی بودکه بالای آن پهن و پائین وی باریک و صورت حیوانات مختلفه بر آن منقش گشته از کمر ببالا وی را پستانهای متعدد بود و تاج کنگره داری بر سر و دستهای وی را هر یک بر عصائی قرار داده بودند و بسیار قدیم و کثیرالاحترام بود. جلال و مباهات افسس در هیکل این خدای مؤنث که یکی از عجایب هفتگانه دنیا خوانده شده، بوده است و 125 ذرع طول و 64 ذرع عرض داشت و 127 ستون مرمر سفید ایونی هیجده ذرعی در آن نصب کرده بودند. خزائن وی را بهائی نبود و در ظرف مدت 220 سال ساخته شده بود ودر سالی که اسکندر کبیر تولد یافت یعنی در 356 قبل از میلاد ارسطرطس نامی محض اشتهار اسم خود، هیکل اولین را سوزانید، لکن بار دیگر آنرا بطور مذکور بنا کرده بیش از پیش زینت دادند. (رسالۀ اول قرنتیان 3: 9-7، رسالۀ افسسیان 2: 19-22). هیاکل سیمین ارطامیس را که دیمتریوس (اعمال رسولان 19:24) و غیره میساختند بعید نیست که نمونۀ تمثالهای کوچک آن هیکل بوده است که برای استعمال و تذکره در خانه ها و فروختن بمسافران میساختند. هیکل مذکور شبیه مجسمۀ ارطامیس منقوش است و بعضی دیگر به اسم یونانی منقوش است. (اعمال رسولان 19: 28 و 34 و 35) و بر سکه های دیگر نیز همان کلمات که لوقا ترجمه کرده یعنی ایلچی و پرستندۀ ارطامیس، منقوش است و بعضی دیگر به اسم و رسم سر نرون امپراطور مسکوک است و احتمال میرود که اینها را در زمانی که پولس در آن جا بوده، سکه کرده باشند. (قاموس کتاب مقدس). ارطامیس (آرتمیس) ربه النوع با دیان رومی مطابق است. و رجوع به دیان شود
ربه النوع معروف یونانیان و رومیان و یکی از جملۀ دوازده رب النوع است و اگرچه این ارطامیس زیبا ساده و صیاد یونانیان بود، ولی به عشتاروت ربه النوع سریانیان شباهت داشت و چنان مینماید که او را با رسوم ناپاک و اسرار سحریه پرستش میکردند. (اعمال رسولان 19: 24 و 27) و در اساطیر معروف به ود که تمثال او از مشتری افتاده است. اما خود بت چوبی بودکه بالای آن پهن و پائین وی باریک و صورت حیوانات مختلفه بر آن منقش گشته از کمر ببالا وی را پستانهای متعدد بود و تاج کنگره داری بر سر و دستهای وی را هر یک بر عصائی قرار داده بودند و بسیار قدیم و کثیرالاحترام بود. جلال و مباهات افسس در هیکل این خدای مؤنث که یکی از عجایب هفتگانه دنیا خوانده شده، بوده است و 125 ذرع طول و 64 ذرع عرض داشت و 127 ستون مرمر سفید ایونی هیجده ذرعی در آن نصب کرده بودند. خزائن وی را بهائی نبود و در ظرف مدت 220 سال ساخته شده بود ودر سالی که اسکندر کبیر تولد یافت یعنی در 356 قبل از میلاد ارسطرطس نامی محض اشتهار اسم خود، هیکل اولین را سوزانید، لکن بار دیگر آنرا بطور مذکور بنا کرده بیش از پیش زینت دادند. (رسالۀ اول قرنتیان 3: 9-7، رسالۀ افسسیان 2: 19-22). هیاکل سیمین ارطامیس را که دیمتریوس (اعمال رسولان 19:24) و غیره میساختند بعید نیست که نمونۀ تمثالهای کوچک آن هیکل بوده است که برای استعمال و تذکره در خانه ها و فروختن بمسافران میساختند. هیکل مذکور شبیه مجسمۀ ارطامیس منقوش است و بعضی دیگر به اسم یونانی منقوش است. (اعمال رسولان 19: 28 و 34 و 35) و بر سکه های دیگر نیز همان کلمات که لوقا ترجمه کرده یعنی ایلچی و پرستندۀ ارطامیس، منقوش است و بعضی دیگر به اسم و رسم سر نرون امپراطور مسکوک است و احتمال میرود که اینها را در زمانی که پولس در آن جا بوده، سکه کرده باشند. (قاموس کتاب مقدس). ارطامیس (آرتمیس) ربه النوع با دیان رومی مطابق است. و رجوع به دیان شود
رجوع به ارسطو شود: چو مغز اندرین کار خودکامه کرد بر ارسطالیس یک نامه کرد (اسکندر) . فردوسی. همان ارسطالیس پیش اندرون جهانی بر او دیدگان پر ز خون. فردوسی. چو نامه ببردند نزد حکیم دل ارسطالیس شد پر ز بیم. فردوسی. حکیم بزرگ ارسطالیس نام خردمند و بیدار و گسترده کام. فردوسی
رجوع به ارسطو شود: چو مغز اندرین کار خودکامه کرد بر ارسطالیس یک نامه کرد (اسکندر) . فردوسی. همان ارسطالیس پیش اندرون جهانی بر او دیدگان پر ز خون. فردوسی. چو نامه ببردند نزد حکیم دل ارسطالیس شد پُر ز بیم. فردوسی. حکیم بزرگ ارسطالیس نام خردمند و بیدار و گسترده کام. فردوسی