غرفه ها، هر یک از اتاقک ها یا اتاق های یک نمایشگاه که در آن به عرضه های کالا می پردازند، حجره های پیرامون مساجد و مدارس قدیمی، بالاخانه ها، خانه ای که بالای خانه های دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقه های دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانه های تابستانی، بالاخانه های بادگیردار، پربارها، پرواره ها، فروارها، فرواره ها، فراوارها، فربال ها، بربارها، بروارها، برواره ها، مشتهای آب، جمع واژۀ غرفه
غرفه ها، هر یک از اتاقک ها یا اتاق های یک نمایشگاه که در آن به عرضه های کالا می پردازند، حجره های پیرامون مساجد و مدارس قدیمی، بالاخانِه ها، خانه ای که بالای خانه های دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقه های دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانه های تابستانی، بالاخانه های بادگیردار، پَربارها، پَروارِه ها، فَروارها، فَروارِه ها، فَراوارها، فَربال ها، بَربارها، بَروارها، بَروارِه ها، مشتهای آب، جمعِ واژۀ غرفه
جمع واژۀ رفغ، به معنی زمین بسیارخاک. جای خشک بی نبات. ریم ناخن. ریم بنهای ران. فراهم آمدنگاه ریم از بدن. بن ران. فراخی عیش. مشک رقیق تنک پوست متوسط بین جید وردی. مرد ناکس و فرومایه. مرد سفله. آدمیان زبون. - ارفاغ ناس، سفله. ارذال ناس
جَمعِ واژۀ رفغ، به معنی زمین بسیارخاک. جای خشک بی نبات. ریم ناخن. ریم بنهای ران. فراهم آمدنگاه ریم از بدن. بن ران. فراخی عیش. مشک رقیق تنک پوست متوسط بین جید وردی. مرد ناکس و فرومایه. مرد سفله. آدمیان زبون. - ارفاغ ناس، سفله. ارذال ناس
اقامت گزیدن در جائی. لازم گرفتن جائی را. (منتهی الأرب) : ارفش بالبلد، برشاشیده شدن و پریشان شدن سرشک. (منتهی الأرب). چکیدن سرشک. پاشیده شدن اشک و آب و آنچه بدان ماند. (زوزنی) ، رفتن هرچیزی، روان شدن خوی. (منتهی الأرب)
اقامت گزیدن در جائی. لازم گرفتن جائی را. (منتهی الأرب) : ارفش بالبلد، برشاشیده شدن و پریشان شدن سرشک. (منتهی الأرب). چکیدن سرشک. پاشیده شدن اشک و آب و آنچه بدان ماند. (زوزنی) ، رفتن هرچیزی، روان شدن خوی. (منتهی الأرب)
قریه ای است بزرگ ازناحیۀ حلب از نواحی عزاز و یاقوت گوید در عصر ما جمعی بدان منسوبند از جمله ابوالحسن علی بن الحسن الأرفادی، یکی از فقهای شیعه مقیم مصر. (معجم البلدان). در قاموس کتاب مقدس آمده: ارفاد (حصاردار) (اشعیا 10:9) شهری است در سوریه که همواره با حماه و گاهی با دمشق و صیدون ذکر میشود. جدیداً بتوسط علمای معرفهالارض محل آن در تل ّ ارفاد که سه فرسخ از حلب دور است، پیدا شده. این محل سابقاً دارای اهمیت بوده و چندین بار دستخوش غارت آشوریان شده است (ارمیا 49:23، اشعیا36:19 و 37:13 و دوم پادشاهان 18:34) و رجوع به ارواد و المعرب جوالیقی (چ احمد محمد شاکر ص 29) شود
قریه ای است بزرگ ازناحیۀ حلب از نواحی عزاز و یاقوت گوید در عصر ما جمعی بدان منسوبند از جمله ابوالحسن علی بن الحسن الأرفادی، یکی از فقهای شیعه مقیم مصر. (معجم البلدان). در قاموس کتاب مقدس آمده: ارفاد (حصاردار) (اشعیا 10:9) شهری است در سوریه که همواره با حماه و گاهی با دمشق و صیدون ذکر میشود. جدیداً بتوسط علمای معرفهالارض محل آن در تل ّ ارفاد که سه فرسخ از حلب دور است، پیدا شده. این محل سابقاً دارای اهمیت بوده و چندین بار دستخوش غارت آشوریان شده است (ارمیا 49:23، اشعیا36:19 و 37:13 و دوم پادشاهان 18:34) و رجوع به ارواد و المعرب جوالیقی (چ احمد محمد شاکر ص 29) شود
جمع واژۀ صارفه: و طاهر وعراقی بادی در سر داشتند بزرگ و بیشتر خلوتها با بوسهل زوزنی بود و صارفات (؟) او می برید و مرافعات را وی می نهاد و مصادرات او میکرد. (تاریخ بیهقی ص 87)
جَمعِ واژۀ صارفه: و طاهر وعراقی بادی در سر داشتند بزرگ و بیشتر خلوتها با بوسهل زوزنی بود و صارفات (؟) او می برید و مرافعات را وی می نهاد و مصادرات او میکرد. (تاریخ بیهقی ص 87)