ارغنون. نام سازی است که آنرا افلاطون وضع کرده و بیشتر نصرانیان و رومیان نوازند و ارغنون همان است. (برهان قاطع) (جهانگیری). ارغون. (جهانگیری). ارغنن که وی خالی باشد بچرم اندر کشیده و بر آن رودها بندند و آن چه اکنون بهم میرسد مربع باشد مشابه صندوق. (غیاث). مزامیر. (مؤید الفضلاء از زفان گویا). سازی است که هزار آدمی از مرد و زن و پیر و جوان مزامیر مختلفه و آوازهای متنوعه یکبارگی ساز کنند و بنوازند. (مؤید الفضلاء). ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده که بیکباره برکشند. (مؤید الفضلاء از دستور) : همه ساله دو چشمت سوی معشوق همه روزه دو گوشت سوی ارغن. منوچهری. اگر ناهید در عشرتگه چرخ سراید شعر من بر ساز ارغن. خاقانی. از چنگ غم خلاص تمنا کنم زدهر کافغان به نای و حلق چو ارغن برآورم. خاقانی.
ارغنون. نام سازی است که آنرا افلاطون وضع کرده و بیشتر نصرانیان و رومیان نوازند و ارغنون همان است. (برهان قاطع) (جهانگیری). ارغون. (جهانگیری). ارغنن که وی خالی باشد بچرم اندر کشیده و بر آن رودها بندند و آن چه اکنون بهم میرسد مربع باشد مشابه صندوق. (غیاث). مزامیر. (مؤید الفضلاء از زفان گویا). سازی است که هزار آدمی از مرد و زن و پیر و جوان مزامیر مختلفه و آوازهای متنوعه یکبارگی ساز کنند و بنوازند. (مؤید الفضلاء). ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده که بیکباره برکشند. (مؤید الفضلاء از دستور) : همه ساله دو چشمت سوی معشوق همه روزه دو گوشت سوی ارغن. منوچهری. اگر ناهید در عشرتگه چرخ سراید شعر من بر ساز ارغن. خاقانی. از چنگ غم خلاص تمنا کنم زدهر کافغان به نای و حلق چو ارغن برآورم. خاقانی.
لاتینی تازی شده ارغنون زیونانیان ارغنون زن بسی که بردند هوش ازخنیا سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
لاتینی تازی شده ارغنون زیونانیان ارغنون زن بسی که بردند هوش ازخنیا سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
ارگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، ارغنون، ارغن، ارغنن نوعی اسب تند و تیز و تندرو، برای مثال هزار اسپ دیگر به زرین ستام / از ارغون و از تازی تیزگام (اسدی - ۳۶۳)، تو را چه نالۀ کوس و چه نالۀ ارغن / به روز جنگ چو باشی نشسته بر ارغون (قطران - ۲۸۱)
اُرگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، اُرغَنون، اُرغُن، اَرغَنُن نوعی اسب تند و تیز و تندرو، برای مِثال هزار اسپ دیگر به زرین سِتام / از ارغون و از تازیِ تیزگام (اسدی - ۳۶۳)، تو را چه نالۀ کوس و چه نالۀ ارغن / به روز جنگ چو باشی نشسته بر ارغون (قطران - ۲۸۱)
نام مرغی است شکاری در زبان اوستا آقای پورداود آرد: میتوان بی تردید جزء اول واژۀ وارغن را به معنی بال گرفت و جزء دوم را از مصدر گن یا جن که در فارسی زدن گوییم. بنابراین وارغن لفظاً یعنی بالزن. اگر در اوستا و فرس هخامنشی کلمه بال بجا مانده بود بایستی وار باشد هرچند که مفهوم آن با مفهوم کلمه بال فارسی فرق دارد، و به معنی موی دم اسب است. آیا این پرنده با این نام همان مرغ شکاری عقاب است که با این عنوان خوانده شده یا مرغ شکاری دیگری است از جنس عقاب ؟ آنچنانکه در خود اوستا این پرنده تعریف شده و قرائنی که موجود است وارغن باید نام دیگری از مرغ ’سئن’ باشد و این در خود اوستا در نام جانوران نظیر دارد چنانکه ژوژخارپشت با دو نام یاد گردیده و از برای خروس هم دو نام آورده شده است و جز آن. اما واژۀ بالوان در زبان کردی میرساند که وارغن اوستائی نام یکی از مرغان شکاری است از جنس عقاب و آن را از تیره سیاه چشمان شمارند چنانکه خود عقاب از این تیره است. (فرهنگ ایران باستان ص 305). به عقیدۀ هرتسفلد بالهای پرندۀ موسوم به وارغن، مظهر خدای پیروزی ورثرغن میباشد. این مرغ به عقیدۀ بنونیست باز یا شاهین است. (ایران در زمان ساسانیان ص 254)
نام مرغی است شکاری در زبان اوستا آقای پورداود آرد: میتوان بی تردید جزء اول واژۀ وارغن را به معنی بال گرفت و جزء دوم را از مصدر گن یا جن که در فارسی زدن گوییم. بنابراین وارغن لفظاً یعنی بالزن. اگر در اوستا و فرس هخامنشی کلمه بال بجا مانده بود بایستی وار باشد هرچند که مفهوم آن با مفهوم کلمه بال فارسی فرق دارد، و به معنی موی دم اسب است. آیا این پرنده با این نام همان مرغ شکاری عقاب است که با این عنوان خوانده شده یا مرغ شکاری دیگری است از جنس عقاب ؟ آنچنانکه در خود اوستا این پرنده تعریف شده و قرائنی که موجود است وارغن باید نام دیگری از مرغ ’سئن’ باشد و این در خود اوستا در نام جانوران نظیر دارد چنانکه ژوژخارپشت با دو نام یاد گردیده و از برای خروس هم دو نام آورده شده است و جز آن. اما واژۀ بالوان در زبان کردی میرساند که وارغن اوستائی نام یکی از مرغان شکاری است از جنس عقاب و آن را از تیره سیاه چشمان شمارند چنانکه خود عقاب از این تیره است. (فرهنگ ایران باستان ص 305). به عقیدۀ هرتسفلد بالهای پرندۀ موسوم به وارغن، مظهر خدای پیروزی ورثرغن میباشد. این مرغ به عقیدۀ بنونیست باز یا شاهین است. (ایران در زمان ساسانیان ص 254)
یا ارغنی معدن. یکی از ولایات سنجاق دیاربکر و آن از شمال به بتلیس و ارزنهالروم واز مغرب به خرپوت و از جنوب به حلب و از مشرق به دیاربکر محدود است. جانب شمالی آن کوهستانی و طرف جنوبی دشت است. در جنوب کوهی معظم که ناحیت مزبور را از دیاربکر مجزی کند و موسوم به قرجه داغ است. در سمت شمال کوههای بسیار است که بسلسلۀ جبال آق داغ متصل شوند. مرادچای در طرف شمال این لواء یعنی از وسط قضاء پالو گذشته در میانۀ ولایت خرپوت به فرات پیوندد و سپس از کنار سنجاق مذکور عبور کرده، آنرا از ولایت خرپوت جدا کند. شعبه ای از دجله نیز در این سنجاق جاری است و چند رود کوچک هم در جنوب سنجاق جریان دارد که به فرات ریزند. اراضی این ناحیت بسیار حاصلخیز و مناسب زراعت است محصولات عمده آنجا گندم و جو و برنج و حبوبات دیگر و پنبه است و کرم ابریشم هم تربیت می کنندو انگور و میوه های دیگر نیز بعمل می آید. این ناحیه از حیث فلاحت نخستین سنجاق دیاربکر است ولی از جهت تربیت اغنام و احشام، با وجود کثرت عدد آنها، باز بحدّسنجاق ماردین نمیرسد. جنگلهای آن کم است و در ناحیۀ اگیل و قضای پالو بعضی جنگلها هست که برای سوخت ازچوب آنها استفاده کنند. معادن بسیار دارد و معدنی که در نزدیکی مرکز لواء واقع شده مرکب است از مس و آهن و کبریت و محصول آن بسیار است. ولی چون در جوار معدن مواد لازمۀ احتراق کمیاب است، از این جهت از آن استفادۀ کافی نمیشود. سکنۀ آن قریب 10 هزار تن است که اندکی ارمنی و نصرانیان دیگر و باقی همه مسلمانان باشند و مسلمانان نیز مرکب از کرد و ترک اند. زبان عمومی ترکی و کردی است و اکثر کردان مقیم و حضری شده اند. (از قاموس الاعلام ترکی). قضایی است از لواء دیاربکر و کرسی آن ارغنی مذکور است و آن واقع است در شمال دیاربکر، عدد سکنۀ آن قریب 6000 تن و اکثر مسلمانانند. ناحیۀ ارغنی مشتمل بر 35 قریه است و در آن شهری است بنام ارغنی معدن، موقع آن قرب ارغنی مذکور بمسافت 8 هزارگزی نهر دجله و دارای کان مسی وسیع است و عدد سکنۀ آن در حدود 5000 تن است و نصف آن مسلمانان اند و در آن عده ای جوامع و کنیسه ها و دکانهاو کاروانسراها و مکاتب و غیره است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
یا ارغنی معدن. یکی از ولایات سنجاق دیاربکر و آن از شمال به بتلیس و ارزنهالروم واز مغرب به خرپوت و از جنوب به حلب و از مشرق به دیاربکر محدود است. جانب شمالی آن کوهستانی و طرف جنوبی دشت است. در جنوب کوهی معظم که ناحیت مزبور را از دیاربکر مجزی کند و موسوم به قرجه داغ است. در سمت شمال کوههای بسیار است که بسلسلۀ جبال آق داغ متصل شوند. مرادچای در طرف شمال این لواء یعنی از وسط قضاء پالو گذشته در میانۀ ولایت خرپوت به فرات پیوندد و سپس از کنار سنجاق مذکور عبور کرده، آنرا از ولایت خرپوت جدا کند. شعبه ای از دجله نیز در این سنجاق جاری است و چند رود کوچک هم در جنوب سنجاق جریان دارد که به فرات ریزند. اراضی این ناحیت بسیار حاصلخیز و مناسب زراعت است محصولات عمده آنجا گندم و جو و برنج و حبوبات دیگر و پنبه است و کرم ابریشم هم تربیت می کنندو انگور و میوه های دیگر نیز بعمل می آید. این ناحیه از حیث فلاحت نخستین سنجاق دیاربکر است ولی از جهت تربیت اغنام و احشام، با وجود کثرت عدد آنها، باز بحدّسنجاق ماردین نمیرسد. جنگلهای آن کم است و در ناحیۀ اگیل و قضای پالو بعضی جنگلها هست که برای سوخت ازچوب آنها استفاده کنند. معادن بسیار دارد و معدنی که در نزدیکی مرکز لواء واقع شده مرکب است از مس و آهن و کبریت و محصول آن بسیار است. ولی چون در جوار معدن مواد لازمۀ احتراق کمیاب است، از این جهت از آن استفادۀ کافی نمیشود. سکنۀ آن قریب 10 هزار تن است که اندکی ارمنی و نصرانیان دیگر و باقی همه مسلمانان باشند و مسلمانان نیز مرکب از کرد و ترک اند. زبان عمومی ترکی و کردی است و اکثر کردان مقیم و حضری شده اند. (از قاموس الاعلام ترکی). قضایی است از لواء دیاربکر و کرسی آن ارغنی مذکور است و آن واقع است در شمال دیاربکر، عدد سکنۀ آن قریب 6000 تن و اکثر مسلمانانند. ناحیۀ ارغنی مشتمل بر 35 قریه است و در آن شهری است بنام ارغنی معدن، موقع آن قرب ارغنی مذکور بمسافت 8 هزارگزی نهر دجله و دارای کان مسی وسیع است و عدد سکنۀ آن در حدود 5000 تن است و نصف آن مسلمانان اند و در آن عده ای جوامع و کنیسه ها و دکانهاو کاروانسراها و مکاتب و غیره است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
درختچه ای از دسته بادامیها از تیره گل سرخیان که دارای گونه های مختلف است و در نقاط خشک و کوهستانی اطراف تهران و کرج و ارتفاعات 1300 متری و جنگلهای طالش میروید. گونه ای از آن در فارس خصوصا در دشت ارژن و کوه های بختیاری روییده میشود بخوراک
درختچه ای از دسته بادامیها از تیره گل سرخیان که دارای گونه های مختلف است و در نقاط خشک و کوهستانی اطراف تهران و کرج و ارتفاعات 1300 متری و جنگلهای طالش میروید. گونه ای از آن در فارس خصوصا در دشت ارژن و کوه های بختیاری روییده میشود بخوراک
سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن