رجوع به ارسطو شود: چو مغز اندرین کار خودکامه کرد بر ارسطالیس یک نامه کرد (اسکندر) . فردوسی. همان ارسطالیس پیش اندرون جهانی بر او دیدگان پر ز خون. فردوسی. چو نامه ببردند نزد حکیم دل ارسطالیس شد پر ز بیم. فردوسی. حکیم بزرگ ارسطالیس نام خردمند و بیدار و گسترده کام. فردوسی
رجوع به ارسطو شود: چو مغز اندرین کار خودکامه کرد بر ارسطالیس یک نامه کرد (اسکندر) . فردوسی. همان ارسطالیس پیش اندرون جهانی بر او دیدگان پر ز خون. فردوسی. چو نامه ببردند نزد حکیم دل ارسطالیس شد پُر ز بیم. فردوسی. حکیم بزرگ ارسطالیس نام خردمند و بیدار و گسترده کام. فردوسی
رجوع به ارسطو شود، نام شهری که ارسطاطالیس بنام خود آباد کرده بود. (مؤید الفضلاء) (برهان) (آنندراج) ، نام یکی از خادمان نوح بن منصور که برسالت نزد ابوعلی سیمجور شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 120)
رجوع به ارسطو شود، نام شهری که ارسطاطالیس بنام خود آباد کرده بود. (مؤید الفضلاء) (برهان) (آنندراج) ، نام یکی از خادمان نوح بن منصور که برسالت نزد ابوعلی سیمجور شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 120)
قفطی در تاریخ الحکماء در زمرۀ کتب سیاسیات یعقوب بن اسحاق بن الصباح آرد: کتاب فی المحاوره بین سقراط و ارسوایس. (تاریخ الحکماء ص 374). و ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء در ذکر کتب یعقوب مزبور گوید: رساله فی محاورهجرت بین سقراط و ارسواس. (عیون الانباء ج 1 ص 212)
قفطی در تاریخ الحکماء در زمرۀ کتب سیاسیات یعقوب بن اسحاق بن الصباح آرد: کتاب فی المحاوره بین سقراط و ارسوایس. (تاریخ الحکماء ص 374). و ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء در ذکر کتب یعقوب مزبور گوید: رساله فی محاورهجرت بین سقراط و ارسواس. (عیون الانباء ج 1 ص 212)
ربه النوع معروف یونانیان و رومیان و یکی از جملۀ دوازده رب النوع است و اگرچه این ارطامیس زیبا ساده و صیاد یونانیان بود، ولی به عشتاروت ربه النوع سریانیان شباهت داشت و چنان مینماید که او را با رسوم ناپاک و اسرار سحریه پرستش میکردند. (اعمال رسولان 19: 24 و 27) و در اساطیر معروف به ود که تمثال او از مشتری افتاده است. اما خود بت چوبی بودکه بالای آن پهن و پائین وی باریک و صورت حیوانات مختلفه بر آن منقش گشته از کمر ببالا وی را پستانهای متعدد بود و تاج کنگره داری بر سر و دستهای وی را هر یک بر عصائی قرار داده بودند و بسیار قدیم و کثیرالاحترام بود. جلال و مباهات افسس در هیکل این خدای مؤنث که یکی از عجایب هفتگانه دنیا خوانده شده، بوده است و 125 ذرع طول و 64 ذرع عرض داشت و 127 ستون مرمر سفید ایونی هیجده ذرعی در آن نصب کرده بودند. خزائن وی را بهائی نبود و در ظرف مدت 220 سال ساخته شده بود ودر سالی که اسکندر کبیر تولد یافت یعنی در 356 قبل از میلاد ارسطرطس نامی محض اشتهار اسم خود، هیکل اولین را سوزانید، لکن بار دیگر آنرا بطور مذکور بنا کرده بیش از پیش زینت دادند. (رسالۀ اول قرنتیان 3: 9-7، رسالۀ افسسیان 2: 19-22). هیاکل سیمین ارطامیس را که دیمتریوس (اعمال رسولان 19:24) و غیره میساختند بعید نیست که نمونۀ تمثالهای کوچک آن هیکل بوده است که برای استعمال و تذکره در خانه ها و فروختن بمسافران میساختند. هیکل مذکور شبیه مجسمۀ ارطامیس منقوش است و بعضی دیگر به اسم یونانی منقوش است. (اعمال رسولان 19: 28 و 34 و 35) و بر سکه های دیگر نیز همان کلمات که لوقا ترجمه کرده یعنی ایلچی و پرستندۀ ارطامیس، منقوش است و بعضی دیگر به اسم و رسم سر نرون امپراطور مسکوک است و احتمال میرود که اینها را در زمانی که پولس در آن جا بوده، سکه کرده باشند. (قاموس کتاب مقدس). ارطامیس (آرتمیس) ربه النوع با دیان رومی مطابق است. و رجوع به دیان شود
ربه النوع معروف یونانیان و رومیان و یکی از جملۀ دوازده رب النوع است و اگرچه این ارطامیس زیبا ساده و صیاد یونانیان بود، ولی به عشتاروت ربه النوع سریانیان شباهت داشت و چنان مینماید که او را با رسوم ناپاک و اسرار سحریه پرستش میکردند. (اعمال رسولان 19: 24 و 27) و در اساطیر معروف به ود که تمثال او از مشتری افتاده است. اما خود بت چوبی بودکه بالای آن پهن و پائین وی باریک و صورت حیوانات مختلفه بر آن منقش گشته از کمر ببالا وی را پستانهای متعدد بود و تاج کنگره داری بر سر و دستهای وی را هر یک بر عصائی قرار داده بودند و بسیار قدیم و کثیرالاحترام بود. جلال و مباهات افسس در هیکل این خدای مؤنث که یکی از عجایب هفتگانه دنیا خوانده شده، بوده است و 125 ذرع طول و 64 ذرع عرض داشت و 127 ستون مرمر سفید ایونی هیجده ذرعی در آن نصب کرده بودند. خزائن وی را بهائی نبود و در ظرف مدت 220 سال ساخته شده بود ودر سالی که اسکندر کبیر تولد یافت یعنی در 356 قبل از میلاد ارسطرطس نامی محض اشتهار اسم خود، هیکل اولین را سوزانید، لکن بار دیگر آنرا بطور مذکور بنا کرده بیش از پیش زینت دادند. (رسالۀ اول قرنتیان 3: 9-7، رسالۀ افسسیان 2: 19-22). هیاکل سیمین ارطامیس را که دیمتریوس (اعمال رسولان 19:24) و غیره میساختند بعید نیست که نمونۀ تمثالهای کوچک آن هیکل بوده است که برای استعمال و تذکره در خانه ها و فروختن بمسافران میساختند. هیکل مذکور شبیه مجسمۀ ارطامیس منقوش است و بعضی دیگر به اسم یونانی منقوش است. (اعمال رسولان 19: 28 و 34 و 35) و بر سکه های دیگر نیز همان کلمات که لوقا ترجمه کرده یعنی ایلچی و پرستندۀ ارطامیس، منقوش است و بعضی دیگر به اسم و رسم سر نرون امپراطور مسکوک است و احتمال میرود که اینها را در زمانی که پولس در آن جا بوده، سکه کرده باشند. (قاموس کتاب مقدس). ارطامیس (آرتمیس) ربه النوع با دیان رومی مطابق است. و رجوع به دیان شود
ظاهراً مصحف ارشیطس و ارخوطس فیلسوف طارنطینی است. شهرزوری در نزهه الارواح آرد: ارسطیس، علاوه بر آنکه از رجال معروف در حکمت و از مردان مشهور در علم هندسه و فلسفه است، صاحب اموال کثیره و ضیاع و عقار بسیار بوده است. بخوشی حال و سعۀ عیش و رفاه کامل زندگانی میگذرانید. ناگهان زمانۀ جافی و روزگار غدار بر این حکیم بزرگوار روترش کرده آن همه اموال بباد فنا رفته بسختی معیشت گرفتار شده ناچار جلاء وطن اختیار کرد تا از طعنه و شماتت خودی و بیگانه مصون و محفوظ ماند و سوار کشتی گردید و بسفر دریا پرداخت. پس از چندی کشتی او طوفانی شد و حکیم خودرا بجزیره ای رسانید و با دست تهی و حالت زار بر کنار دریا مسکن کرد و برای تسکین هموم و غموم بعضی اشکال هندسی به روی زمین با دست بکشید. اهالی جزیره آن بدیدند و به حاکم جزیره خبر بردند. سلطان امر به احضار حکیم کرد. چون او را شخص دانشمندی یافت، بر احترام وی بیفزود و مقرب خویش گردانید و مقرری جهت او تعیین فرمود و به اندک زمان فیلسوف که بی چیز و بفقر و فاقه مبتلا شده بود، صاحب اموال و اولاد فراوان گردید و با نهایت عزت و سعۀ معیشت میزیست. پس از چندی جماعتی که میخواستند سفری ببلاد او کنند، گفتند اگر پیغام و یا نوشته ای داری بما بسپار تا به اقرباء و کسان تورسانیم. گفت به اهالی بلد من بگوئید چیزی را کسب کنید که از دستبرد زمانۀ شوخ چشم همیشه مصون باشد و اگر بدریا مسافرت کردید، از غرق شدن محفوظ ماند و از دست شما هیچ گاه خارج نگردد. رجوع به کنزالحکمه ترجمه دری صص 189-190 و رجوع به ارخوطس الطارنطینی شود
ظاهراً مصحف ارشیطس و ارخوطس فیلسوف طارنطینی است. شهرزوری در نزهه الارواح آرد: ارسطیس، علاوه بر آنکه از رجال معروف در حکمت و از مردان مشهور در علم هندسه و فلسفه است، صاحب اموال کثیره و ضیاع و عقار بسیار بوده است. بخوشی حال و سعۀ عیش و رفاه کامل زندگانی میگذرانید. ناگهان زمانۀ جافی و روزگار غدار بر این حکیم بزرگوار روترش کرده آن همه اموال بباد فنا رفته بسختی معیشت گرفتار شده ناچار جلاء وطن اختیار کرد تا از طعنه و شماتت خودی و بیگانه مصون و محفوظ ماند و سوار کشتی گردید و بسفر دریا پرداخت. پس از چندی کشتی او طوفانی شد و حکیم خودرا بجزیره ای رسانید و با دست تهی و حالت زار بر کنار دریا مسکن کرد و برای تسکین هموم و غموم بعضی اشکال هندسی به روی زمین با دست بکشید. اهالی جزیره آن بدیدند و به حاکم جزیره خبر بردند. سلطان امر به احضار حکیم کرد. چون او را شخص دانشمندی یافت، بر احترام وی بیفزود و مقرب خویش گردانید و مقرری جهت او تعیین فرمود و به اندک زمان فیلسوف که بی چیز و بفقر و فاقه مبتلا شده بود، صاحب اموال و اولاد فراوان گردید و با نهایت عزت و سعۀ معیشت میزیست. پس از چندی جماعتی که میخواستند سفری ببلاد او کنند، گفتند اگر پیغام و یا نوشته ای داری بما بسپار تا به اقرباء و کسان تورسانیم. گفت به اهالی بلد من بگوئید چیزی را کسب کنید که از دستبرد زمانۀ شوخ چشم همیشه مصون باشد و اگر بدریا مسافرت کردید، از غرق شدن محفوظ ماند و از دست شما هیچ گاه خارج نگردد. رجوع به کنزالحکمه ترجمه دری صص 189-190 و رجوع به ارخوطس الطارنطینی شود