جدول جو
جدول جو

معنی ارستطالیس - جستجوی لغت در جدول جو

ارستطالیس
(اَ رِ تُ)
رجوع به ارسطو شود، نام شهری که ارسطاطالیس بنام خود آباد کرده بود. (مؤید الفضلاء) (برهان) (آنندراج) ، نام یکی از خادمان نوح بن منصور که برسالت نزد ابوعلی سیمجور شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 120)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ رِ / اَ سِ / اَ)
رجوع به ارسطو شود:
چو مغز اندرین کار خودکامه کرد
بر ارسطالیس یک نامه کرد (اسکندر) .
فردوسی.
همان ارسطالیس پیش اندرون
جهانی بر او دیدگان پر ز خون.
فردوسی.
چو نامه ببردند نزد حکیم
دل ارسطالیس شد پر ز بیم.
فردوسی.
حکیم بزرگ ارسطالیس نام
خردمند و بیدار و گسترده کام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
حکیم مشائی یونانی از مردم مسّن. وی در مائۀ دوم میلادی میزیسته و مؤدب سپتیم سور بود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارسطاطالیس
تصویر ارسطاطالیس
شاگرد پلاتو: (افلاتون) او را دانش آرای نخست (معلم اول) خوانده اند
فرهنگ لغت هوشیار