- ارسا
- اشک آب چشم اشک چشم دمع
معنی ارسا - جستجوی لغت در جدول جو
- ارسا (دخترانه)
- ارس
- ارسا
- ارس، سرو کوهی، درختی خودرو و بلند از خانوادۀ سرو با چوبی سخت و برگ های مرکب که در کوه ها و کنارۀ جنگل ها می روید و پوست آن مصرف دارویی دارد، عرعر، ابهل، وهل، ارجا، مای مرز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع رسن، از پارسی افسارها رسن ساختن، افسار بر گرفتن
فرستادن، گسیل کردن
جمع رسغ، خرده گاه ها بندها
پایدار کردن استوارکردن
به گودی نشستن چشم گود چشمی
ایستاکردن، برجای ایستادن، استوار شدن، استوارکردن، لنگر انداختن
فرستادن
فرستادن، رها کردن
Consignment
отправка
Sendung
відправка
wysyłka
remessa
spedizione
zending
การส่ง
pengiriman
استثنائيٌّ
भेजना
שִׁלּוּחַ
gönderi
uwasilishaji
প্রেরণ