جدول جو
جدول جو

معنی ارزن - جستجوی لغت در جدول جو

ارزن
معرب ارژن، چوبی که از وی عصا بسازند، یکی از غلات
تصویری از ارزن
تصویر ارزن
فرهنگ لغت هوشیار
ارزن
گیاهی از تیرۀ گندمیان با بوتۀ کوچک، ساقه های کوتاه و نازک و دانه های ریز که بیشتر خوراک پرندگان است و گاهی از آرد آن نان می پزند، دخن، تنگس، الم
تصویری از ارزن
تصویر ارزن
فرهنگ فارسی عمید
ارزن
((اَ زَ))
گیاهی از تیره گندمیان دارای ساقه های کوتاه و دانه های ریز، دانه های آن را بیشتر به طیور می دهند، غالباً بعد از برداشت حاصل جو و گندم کاشته می شود
تصویری از ارزن
تصویر ارزن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تارزن
تصویر تارزن
کسی که تار می نوازد، نوازندۀ تار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برزن
تصویر برزن
محله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارسن
تصویر ارسن
شیر شیردرنده اسد، مرد شجاع دلیر، نامی از نامهای خاص ترکی است
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از دسته بادامیها از تیره گل سرخیان که دارای گونه های مختلف است و در نقاط خشک و کوهستانی اطراف تهران و کرج و ارتفاعات 1300 متری و جنگلهای طالش میروید. گونه ای از آن در فارس خصوصا در دشت ارژن و کوه های بختیاری روییده میشود بخوراک
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ارز مربوط به ارز. یا معامت ارزی. معامله ها و خرید و فروشهایی که در کار اوراق و اسناد بها دار بانکی صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزش
تصویر ارزش
قیمت، بها، ارز، ارج، شایستگی، زیبندگی، قابلیت، قدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزب
تصویر ارزب
کوتاه و کلان، کس گنده (کس زهار زن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
کم بها
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی شده ارغنون زیونانیان ارغنون زن بسی که بردند هوش ازخنیا سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمن
تصویر ارمن
ارمنستان، ارمنیه، ولایتی است از کوهستان آذربایجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشن
تصویر ارشن
(پسرانه)
اسب نر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارژن
تصویر ارژن
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارزین
تصویر ارزین
(پسرانه)
نام فرماندار پارس هنگام یورش اسکندر به ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرزن
تصویر فرزن
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی هرات
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرزن
تصویر گرزن
(پسرانه)
تاجی که شاهان بر سر می گذاشتند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزن
تصویر برزن
کوی، کوچه، محله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرزن
تصویر جرزن
کسی که در قمار و بازی جر زند و دبه درآورد
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی زکام که انساج داخل بینی تحلیل رفته و صغر پیدا میکنند و منخرین گشادتر از حد طبیعی میشوند بطوریکه باسانی انتهای لوله بینی را در این قبیل مرضی میتوان مشاهده کرد. این مرض در دختران جوان در ابتدای بلوغ بیشتر دیده میشود رینیت آتروفی. گرانسنگ ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترزن
تصویر ترزن
گرانمایگی، ایستایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزن
تصویر سرزن
آنکه از اطاعت سر باز زند نافرمان عاصی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درزن
تصویر درزن
سوزن که با آن چیزی بدوزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزش
تصویر ارزش
بها، قیمت، اهمیت، شایستگی، در علم جامعه شناسی معیارهای مشترک در جامعه برای ارزیابی مناسبات فرهنگی، قدر، مرتبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برزن
تصویر برزن
قسمتی از شهر شامل چند خیابان و کوچه، کوی، محله، شعبه ای از شهرداری که به امور یک کوی یا محله رسیدگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزن
تصویر سرزن
در فوتبال، بازیکنی که در زدن ضربات با سر مهارت دارد، آنکه از اطاعت امری سر باز زند، سرکش، نافرمان، سر زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارژن
تصویر ارژن
درختچۀ بادام کوهی با میوۀ تلخ و چوب سخت و راست که از چوب آن عصا درست کنند و در نواحی کوهستانی و خشک می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرزن
تصویر گرزن
تاج مرصع که در قدیم روی تخت بالای سر پادشاهان می آویخته اند، تاج، طرز قرار گرفتن گل ها بر روی شاخه ها مانند گل گاوزبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزه
تصویر ارزه
چیزی که با آن دیوار و سقف را اندود می کنند مانند کاهگل و گچ، برای مثال پنبه به گوش اندر آ کند ز تو ممدوح / پنبه چه گویم که ارزه ریزد و از ریز (سوزنی - ۵۵ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارغن
تصویر ارغن
ارگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، ارغنون، ارغنن، ارغون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرزن
تصویر غرزن
زن بد کار روسپی قحبه، مرد دیوث قلتبان
فرهنگ لغت هوشیار
تاج و نیم تاجی که از دیبا می بافتند بزر و گوهر مغرق کرده و آنرا بر بالای سر شاه می آویختند: آنکه اهل درزن باشد نه سزای گرزن باشد، گل آذینی است محدود که ساقه گل دهنده (پایه گل) آن بپایه گل فرعی بعدی منتهی میشود. این پایه های گل دار از طرفی رشد و نمو انتهایی ساقه را محدود میسازند و از طرفی در تولید انشعابات فرعی آن موثرند. اگر انشعابات پایه ماقبل انجام شود گرزن را یکسویه و اگر از دو جانب باشد آنرا دو سویه گویند. گاهی انشعابات گلهای بعدی بتناوب از طرفین پایه های ماقبل انجام میشود و در این صورت گرزن را مارپیچی نامند
فرهنگ لغت هوشیار
((اَ ژَ))
درختچه ای از دسته بادامی ها از تیره گل سرخیان که دارای گونه های مختلف است. گونه ای از آن در فارس خصوصاً در دشت ارژن و کوه های بختیاری روییده می شود، بخورک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارزش
تصویر ارزش
((اَ زِ))
بها، ارز، قیمت، قدر، شایستگی
فرهنگ فارسی معین