جدول جو
جدول جو

معنی ارزاکس - جستجوی لغت در جدول جو

ارزاکس(اَ کِ)
نام ارشک بزبان یونانی. نویسندگان یونان افراد خاندان اشکانی را بدین نام خوانده اند. بر مسکوکات اشکانی هم بیونانی همین اسم نقش شده است. (ایران باستان ص 2197)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یکی از فرقه های بنیادگرای مسیحیت که از واتیکان اطاعت نمی کند و بیشتر در شبه جزیرۀ بالکان و اروپای شرقی رواج دارد، پیرو کلیسای ارتدکس مثلاً مسیحی ارتدکس، مربوط به کلیسای ارتدوکس مثلاً عقاید ارتودکس، دارای اعتقاد سرسختانه به یک مذهب یا نظریه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ارزان بودن، کم بهایی
عطا، بخشش، پیشکش
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایگان، مستحقّ، مناسب، سازوار، محقوق، خورا، خورند، باب، فرزام، فراخور، اندرخور، صالح، شایان، بابت
منسوب به ارزان
فقیر، درویش برای مثال به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی - ۶/۲۶۰)، چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی - ۴/۳۳۷)
ارزانی داشتن (کردن): پیشکش کردن چیزی به کسی، عطا کردن، بذل کردن، بخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
ناحیه ایست در آسیای صغیر که در قدیم آنرا ارتاسی و اکنون اردک نامند و آن در ساحل غربی شبه جزیره کیزیکه در بحر مرمرا بمسافت 70 میلی جنوب غربی استانبول واقع است و در آن آثار سد قدیمی در دریا بجا مانده و آنگاه که ایرانیان با فینقیان بجنگیدند آن سد بسوختند و سپس یونانیان آنرا بساختند و استوار کردند و آن بزرگترین شهر شبه جزیره مذکور است و قریب 1500 تن جمعیت دارد که بزراعت بیش از تجارت پردازند. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نام مردی مادی است که تیار راست بر سر گذارده خود را شاه ماد و پارس میخواند، وی بر دست آتروپات والی ماد اسیر شده بود و وی او را با دیگر همدستانش در پاسارگاد بحضور اسکندر آورد و بنا به امر اسکندر با زجر بقتل رسیدند، (از ایران باستان ج 2 ص 1870)
لغت نامه دهخدا
نگونسار شدن.
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ دُ)
از مزید مقدم یونانی ارت ، بمعنی راست + کلمه یونانی دکسا، بمعنی عقیده، عقیدۀ مذهبی که آن را حق و برحقانیت گرفته باشند.
لغت نامه دهخدا
(اَ شِ)
بزبان ارمنی اردشیر (ارتخشیر، ارته خشثره) را ارداشس گفته اند و چند تن از بزرگان ارمنستان بدین نام خوانده شده اند از آن جمله: ارداشس (برومی: آرتاکسیاس) پسر ارتاواسد. رومیان پس از تصرف ارمنستان (در عصر اشک چهاردهم فرهاد چهارم) ارداشس را که ارمنیان بجای پدر بسلطنت نشانده بودند، شکست دادند و اوبدربار فرهاد چهارم اشکانی فرار کرد. (ایران باستان ص 2375). ارداشس پسر ارشک، وی 26 سال در ارمنستان سلطنت کرد و ارشک کبیر (یا ارشگان) پسر اوست. (ایران باستان ص 2585). ارداشس نوۀ وال ارشک پادشاه ارمنستان که مورد علاقۀ جدّ خویش بود. (ایران باستان ص 2586 و 2587). ارداشس پادشاه ارمنستان (از خاندان اشکانی) ، وی پس از ارشک 25 سال سلطنت کرد. (ایران باستان ص 2598). ارداشس برادر اروآن، پسر ارشک، پادشاه ارمنستان (از خاندان اشکانی) وی 52 سال سلطنت کرد. (ایران باستان ص 2597). ارداشس پسر سندروگ وی پس از سندروگ (خواهر آبگار) از پادشاهان ارمنستان (از خاندان اشکانی) 41 سال حکومت کرد. (ایران باستان ص 2598).
لروب نای ادسی نویسندۀ شامی گوید (از فصل بیست وهشتم کتاب موسی خورونی) : وقتی که آبگار (پادشاه خسرون دست نشاندۀ دولت پارت) بپارس (یعنی ایران) رفت، دید آرداشس پسر آرشاویر بر تخت نشسته و برادرهای او با وی در مجادله هستند، زیرا او میخواست بر آنان سلطنت کند و این برخلاف میل برادران بود. از این جهت آرداشس آنانرا از هر طرف محاصره و تهدید کرد که همه آنان را معدوم گرداند جدائی و منازعه بین سربازان و اقرباء و متحدین ایشان حکمفرما بود، زیرا شاه ارشاویر سه پسر و یک دختر داشت. بزرگترین پسر وی آرداشس بود، دوم قارن، سوم سورن. خواهرشان گشم نام زن سردار تمامی آریک ها بود و ارشاویرا او را بدامادی برگزیده بود. آبگار به پسران ارشاویر تکلیف کرد صلح کنند و بدین شرایط برادران آشتی کردند: آرداشس سلطان باشد و پس از او اعقاب وی بسلطنت رسند. (ایران باستان صص 2600- 2602، و نیز ص 2609 و 2610)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارتکاس
تصویر ارتکاس
نگونسازی افتادن برآمدن پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتدکس
تصویر ارتدکس
پیورز برنایشت، نابدین شاخه ای از دین ترسایی
فرهنگ لغت هوشیار
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ارزنده، درخور، لایق، پیشکش، کم بهایی، کم قیمتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
رخصٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
Inexpensiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
bon marché
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
дешевизна
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
저렴함
دیکشنری فارسی به کره ای
ارزانی، ارزان
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ارزانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
সস্তা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
gharama ya chini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ucuzluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
זֹלוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
安価
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
Billigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
सस्तापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
murah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
ราคาถูก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
bajo costo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
economicità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
baixo custo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
低成本
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
taniość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
дешевизна
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
goedkoopheid
دیکشنری فارسی به هلندی