جدول جو
جدول جو

معنی ارزانی - جستجوی لغت در جدول جو

ارزانی
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
فرهنگ لغت هوشیار
ارزانی
ارزان بودن، کم بهایی
عطا، بخشش، پیشکش
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایگان، مستحقّ، مناسب، سازوار، محقوق، خورا، خورند، باب، فرزام، فراخور، اندرخور، صالح، شایان، بابت
منسوب به ارزان
فقیر، درویش برای مثال به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی - ۶/۲۶۰)، چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی - ۴/۳۳۷)
ارزانی داشتن (کردن): پیشکش کردن چیزی به کسی، عطا کردن، بذل کردن، بخشیدن
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
فرهنگ فارسی عمید
ارزانی
ارزنده، درخور، لایق، پیشکش، کم بهایی، کم قیمتی
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
فرهنگ فارسی معین
ارزانی
Inexpensiveness
تصویری از ارزانی
تصویر ارزانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ارزانی
дешевизна
دیکشنری فارسی به روسی
ارزانی
Billigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
ارزانی
дешевизна
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ارزانی
taniość
دیکشنری فارسی به لهستانی
ارزانی
低成本
دیکشنری فارسی به چینی
ارزانی
baixo custo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ارزانی
economicità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ارزانی
bajo costo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ارزانی
bon marché
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ارزانی
goedkoopheid
دیکشنری فارسی به هلندی
ارزانی
ราคาถูก
دیکشنری فارسی به تایلندی
ارزانی
murah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ارزانی
رخاصةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
ارزانی
सस्तापन
دیکشنری فارسی به هندی
ارزانی
זֹלוּת
دیکشنری فارسی به عبری
ارزانی
安価
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ارزانی
저렴함
دیکشنری فارسی به کره ای
ارزانی
ucuzluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ارزانی
gharama ya chini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ارزانی
সস্তা
دیکشنری فارسی به بنگالی
ارزانی
ارزانی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارزانیدن
تصویر ارزانیدن
به قیمت در آوردن به قیمت کم خریدن ارزان خریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزانیدن
تصویر ارزانیدن
به قیمت آوردن، ارزان کردن، ارزان خریدن یا فروختن
فرهنگ فارسی عمید
آخشیجی بنیادی منسوب به ارکان آنچه مربوط و پیوسته به چهار ارکان (باد و خاک و آب و آتش) است، جمع ارکانیان. جسمانیان اهل دنیا، ناقصانی که هنوز به حد کمال نرسیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
کم بها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارانی
تصویر ارانی
پنیرمایه مایه پنیر از دانه های گیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
کم بها، سزاوار، شایسته، پست، بی مایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
ویژگی آنچه قیمتش از نرخ روز کمتر باشد، کم بها، برای مثال نرخ متاعی که فراوان بود / گر به مثل جان بود ارزان بود (جامی۳ - ۵۰۰)، کنایه از بی ارزش، بی مقدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزان
تصویر ارزان
Cheap, Cheaply, Inexpensive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
дешевый , дешево , недорогой
دیکشنری فارسی به روسی