- ارزان
ویژگی آنچه قیمتش از نرخ روز کمتر باشد، کم بها، برای مثال نرخ متاعی که فراوان بود / گر به مثل جان بود ارزان بود (جامی۳ - ۵۰۰) ، کنایه از بی ارزش، بی مقدار
معنی ارزان - جستجوی لغت در جدول جو
- ارزان(اَ)
آنچه ارزنده باشد ببهای وقت. (رشیدی). چیزی که به قیمتش می ارزد. ارزش دار. که ارزد.
- ارزان(اَ)
دشت ارزان، موضعی بین جزجیرکان و کازرون فارس. رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی چ کمبریج ص 163 شود. ظاهراً مراد دشت ارژن است، قیمت. بها. (آنندراج). ارز. ارج. آمرغ، قدر، برازندگی. شایستگی. زیبندگی. قابلیت. استحقاق، اعتبار یک سند یا متاع. پولی که در سند نوشته شده
- ارزان
کم بها
- ارزان
کم بها، سزاوار، شایسته، پست، بی مایه
- ارزان
رخیص، کم ارزش، کم بها، کم قیمت، مفت، مناسب، نازل
متضاد: گران
متضاد: گران
- ارزان
رخيصٌ
- ارزان
Cheap, Cheaply, Inexpensive
- ارزان
bon marché, de manière bon marché
- ارزان
ucuz, ucuza
- ارزان
سستا , سستے طریقے سے
- ارزان
সস্তা
- ارزان
nafuu, kwa bei nafuu
- ارزان
זול , בזול
- ارزان
싼 , 싸게 , 저렴한
- ارزان
安い , 安く
- ارزان
सस्ता , सस्ते तरीके से
- ارزان
murah, secara murah
- ارزان
ถูก , อย่างถูก , ราคาถูก
- ارزان
goedkoop
- ارزان
barato, de manera barata, económico
- ارزان
economico, a buon mercato
- ارزان
barato, de maneira barata
- ارزان
便宜的 , 便宜地
- ارزان
tani, tanio
- ارزان
дешевий , дешево , недорогий
- ارزان
billig, günstig
- ارزان
дешевый , дешево , недорогой
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ارزان بودن، کم بهایی
عطا، بخشش، پیشکش
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایگان، مستحقّ، مناسب، سازوار، محقوق، خورا، خورند، باب، فرزام، فراخور، اندرخور، صالح، شایان، بابت
منسوب به ارزان
فقیر، درویشبرای مثال به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی - ۶/۲۶۰) ، چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی - ۴/۳۳۷)
ارزانی داشتن (کردن): پیشکش کردن چیزی به کسی، عطا کردن، بذل کردن، بخشیدن
عطا، بخشش، پیشکش
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایگان، مستحقّ، مناسب، سازوار، محقوق، خورا، خورند، باب، فرزام، فراخور، اندرخور، صالح، شایان، بابت
منسوب به ارزان
فقیر، درویش
ارزانی داشتن (کردن): پیشکش کردن چیزی به کسی، عطا کردن، بذل کردن، بخشیدن
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
