جدول جو
جدول جو

معنی ارداد - جستجوی لغت در جدول جو

ارداد(کَ نَ / نِ)
پستان کردن گوسفند و جز آن پیش از زادن. (منتهی الارب). شیر از پستان چکانیدن گوسفند پیش از زائیدن.
لغت نامه دهخدا
ارداد(اَ)
فریبنده. مکار. حیله باز.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرداد
تصویر خرداد
(پسرانه)
کمال، رسایی، نام فرشته نگهبان آب، نام ماه سوم از سال شمسی، روز ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پنج تن بزرگان درگاه قباد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرداد
تصویر فرداد
(پسرانه)
داده شکوه وزیبائی، داده شکوه و جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارباد
تصویر ارباد
(پسرانه)
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارشاد
تصویر ارشاد
(پسرانه)
راهنمایی، هدایت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورداد
تصویر اورداد
(پسرانه)
اهورداد، خداداد، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارواد
تصویر ارواد
(پسرانه)
نیرومند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشداد
تصویر اشداد
برنایش پشتیبان یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصداد
تصویر اصداد
فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسداد
تصویر اسداد
راستگری واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
درویشی بی چیزی، شیردهی دام، دام میری، دردناک کردن ارماس به خاک سپردن به گور سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمداد
تصویر ارمداد
درد چشم، بدرد آمدن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارواد
تصویر ارواد
نرم رفتن، نرم راندن، مولش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغاد
تصویر ارغاد
فراخسالی (رودر روی خشکسالی)، خوشگذرانی، فراخروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارفاد
تصویر ارفاد
یاری دادن، چیزی بخشیدن، زین ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقاد
تصویر ارقاد
شاخه خوابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقداد
تصویر ارقداد
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارداغ
تصویر ارداغ
گلناکی گلناک شدن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
جد، نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احداد
تصویر احداد
کارد تیز کردن، به کس نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ردن، تریزها تریز در پارسی به آستین گفته میشود که آستین را با گذاشتن و افزودن پارچه سه گوشه ای به نیم تنه می دوزند تریز کاری تریز ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
بر جایی ابر، برگ آوردن درخت، هی کردن هین کردن شتر، خاکریزی (معین) همیشه بودن ساکن و پا بر جا بودن، رام ساختن خاک ریزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتداد
تصویر ارتداد
رد شدن، بر گشتن از دین
فرهنگ لغت هوشیار
سپس سوار نشستن برترک نشستن (ترک که به آرش رهانیست پارسی است)، برترک نشاندن، گوارزدن (گوار کنایه مسخرگی)، برآمدن ستارگان، جمع ردف، برترک نشستگان از پی در آمدن از پی فرا شدن پس روی کردن پیروی کردن در پی کسی رفتن، از پی در آوردن سپس نشاندن به ترک نشاندن کسی را با خود سوار کردن، از جمله کنایات است و کنایات آنست که چون گوینده بخواهد معنیی را بگوید یکی از توابع و لوازم آنرا بگوید و اشارت کند چنانکه گویند (دیگ فن از آتشدان فرو نمیاید) کنایت از اینکه او مهمان نواز است و همواره در خانه او مهمانی بر پاست. شاعری در حق طبیبی بیمارکش گفته: آنها که ز تیر و تیغ نگریزند از هیبت کشکاب تو خون می ریزند تو رفته بروستا و شهری بمراد بیمار همی شوند و بر میخیزند. یا ارداف نجوم. از پس یکدیگر بر آمدن ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارداج
تصویر ارداج
چرم سیاه سیه چرم
فرهنگ لغت هوشیار
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجاد
تصویر ارجاد
لرزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارصاد
تصویر ارصاد
آماده چیزی شدن، محیا ساختن، چشم داشتن، انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
راه راست نمودن راه نمودن راه نمودن راه راست نمودن راه به حق نمودن به حق و درستی رهنمونی کردن، راهنمایی هدایت مقابل راهنمایی هدایت مقابل اضل، جمع ارشادات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارثاد
تصویر ارثاد
تیره رنگی، ماندگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداد
تصویر اجداد
نیاکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارشاد
تصویر ارشاد
راهنمایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعداد
تصویر اعداد
شماره ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امداد
تصویر امداد
یاری رسانی
فرهنگ واژه فارسی سره