زیست فراخ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). عیش واسع. گویند: عیش رخاخ علی الوصف و گویند: رخاخ العیش،یعنی خفض و سعۀ آن. (از اقرب الموارد) ، زمین نرم. (منتهی الارب). زمین نرم یا زمین فراخ یا زمین دمیده که زیر پا شکسته گردد. ج، رخاخی ّ. (آنندراج) (منتهی الارب). زمین نرم یا زمین بادکرده که زیر گام شکسته شود. ج، رخاخی ّ. (از اقرب الموارد)
زیست فراخ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). عیش واسع. گویند: عیش رخاخ علی الوصف و گویند: رخاخ العیش،یعنی خفض و سعۀ آن. (از اقرب الموارد) ، زمین نرم. (منتهی الارب). زمین نرم یا زمین فراخ یا زمین دمیده که زیر پا شکسته گردد. ج، رَخاخی ّ. (آنندراج) (منتهی الارب). زمین نرم یا زمین بادکرده که زیر گام شکسته شود. ج، رَخاخی ّ. (از اقرب الموارد)
فربه شدن. فربه گردیدن، یوم ارمام، از ایام عرب است. راعی راست: تبصر خلیلی هل تری من ظعائن تجاوزن ملحوبا فقلن متالعا جواعل ارمام شمالاً و صاره یمیناً فقطعن الوهاد الدوافعا. و در کتاب متعهالادیب آمده که ارمام موضعی است وراء فید بین حاجر و فید و آن وادیی است و نصرگوید ازمام با زای معجم، وادیی است بین فید و مدینه بر طریق جاده، بین آن و فید قریب چهل میل است. (معجم البلدان)
فربه شدن. فربه گردیدن، یوم ارمام، از ایام عرب است. راعی راست: تبصر خلیلی هل تری من ظعائن تجاوزن ملحوبا فقِلن متالعا جواعل َ اَرمام شمالاً و صاره یمیناً فقطعن َ الوِهادَ الدوافِعا. و در کتاب متعهالادیب آمده که ارمام موضعی است وراء فید بین حاجر و فید و آن وادیی است و نصرگوید ازمام با زای معجم، وادیی است بین فید و مدینه بر طریق جاده، بین آن و فید قریب چهل میل است. (معجم البلدان)
ارخام دجاجه بیضه ها را، زیر بال گرفتن ماکیان تخم ها را برای چوزه برآوردن. بر خایه نشستن ماکیان. (تاج المصادر بیهقی). زیر بال گرفتن ماکیان بیضه را. (منتهی الارب)
ارخام دجاجه بیضه ها را، زیر بال گرفتن ماکیان تخم ها را برای چوزه برآوردن. بر خایه نشستن ماکیان. (تاج المصادر بیهقی). زیر بال گرفتن ماکیان بیضه را. (منتهی الارب)
در سختی افتادن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خانه کردن شیطان در دلها: ان ّ الشیطان قد أربغ فی قلوبکم و عشّش، ای أقام علی فساد. (از اقرب الموارد)
در سختی افتادن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خانه کردن شیطان در دلها: اِن َّ الشیطان قد أربغ فی قلوبکم و عشّش، ای أقام علی فساد. (از اقرب الموارد)