جدول جو
جدول جو

معنی ارثقی - جستجوی لغت در جدول جو

ارثقی
بیونانی خلنج است. (فهرست مخزن الادویه). و در ترجمه ابن البیطار لکلرک این کلمه را از قول دیسقوریدوس اریقی آورده است، آواز بگریه بلند کردن: ارج الناس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بَ)
نسبت است به اربق که قریه ای است از قرای رامهرمز و آن کوره ایست از کوره های اهواز و بلاد خوز. از آنجاست ابوطاهر علی بن احمد بن الفضل الرامهرمزی الاربقی. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
خلنگ. خلنج. اخلنج
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به ارث. موروثی، واپس بردن. (زوزنی). کار را در تأخیر انداختن. (منتهی الارب). واپس داشتن. پس افکندن. بازپس بردن. سپس انداختن کاریرا. (منتهی الارب). باپس افکندن. (تاج المصادر بیهقی). واپس افکندن امر را، ارجاءبئر، کرانه ساختن چاه را. (منتهی الارب) ، ارجاء صید، نرسیدن صیاد شکاری را. (منتهی الارب). بشکاری نرسیدن صیاد، ارجاء ناقه، قریب بزادن رسیدن ناقه. (منتهی الارب). نزدیک رسیدن وقت نتاج ناقه. (آنندراج). نزدیک آمدن بزه اشتر. (تاج المصادر بیهقی) ، نزدیک آمدن راه. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(اَ ثا)
مردی که استواری و احکام کار را نتواند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ قا)
نعت تفضیلی از رقی و رقی ّ. بلندتر. راقی تر، رئیس، مهتر ترسایان. (آنندراج ذیل ارخون) : بیرون جماعتی که از حکم چنگزخان و قاآن از زحمات مؤنات معافند از طایفۀ مسلمانان سادات... و از نصاری آنک ایشان راارکئون و رهبان و احبار میخوانند. (جهانگشای جوینی). ج، اراکنه. رجوع به اراکنه و ارخون و ارکنت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اریقی
تصویر اریقی
خلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارثی
تصویر ارثی
مرده ریگی مانداکی رخنیک منسوب به ارث موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقی
تصویر ارقی
شیرخشت
فرهنگ لغت هوشیار