- ارتاء
- خندیدن
معنی ارتاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استوار دوختن
جمع رزء، سوک ها، موژها، مصیبتها
بیمار گرداندن
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
پرده کشیدن، نرم کردن، آرمیدن، تاراندن، سست کردن افسار، تند دویدن، فروهشتن فرو گذاشتن
جمع رحی، سنگ آسیاها
بالندگی دختر بالنده شدن زن شدن دختر
ایستاکردن، برجای ایستادن، استوار شدن، استوارکردن، لنگر انداختن
امید بستن امیدواری امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا
دیدبانی، چشم داشت
لبخند زدن نرم خندیدن
بازرگان سوداگر
ترکی خوارزمی بازرگان سوداگر، هنباز (شریک) تاجر بازرگان، شریک انباز مصاحب
زبان کندی زبان کند گردانیدن
سوده شدن و ریختن سوده ریزی، گدایی دربی نیازی
ذفزکی ستبرگی
آمیخته شدن، خوراک کردن
سیراب شدن، تاب برداشتن
سر شیر خوردن سر شیر گرفتن
پسندیدن، خشنود شدن
پشیمانی، نجنبیدن بر جای ایستادن، به آماج خوردن
چادر بر خویشتن افکندن
گناه نهادن گناه بستن، بدگفتن، درنگ کردن، مولش دادن (مولش مهلت)، پناه گرفتن، آمادن آماده کردن
خشک کردن اشک، خشک کردن خوی، جمع رقیق بندگان مملوکان
شانه زدن، نزدیک شدن، سخت گیری (در داد و ستد)، بردباری
سیراب کردن، روان کردن سیراب کردن ترویه، روان کردن، به روایت شعر داشتن بر روایت شعر داشتن
انداختن، افزون ستاندن
بالا بردن
فتوی دادن، در مسئله ای، وچردادن، (وچر فتوا) جوان شدن، فتوی دادن، حکم صادر کردن
زشتگرایی، برخورداری، بی نیازی
درنگ کردن، واپس ماندن، سپس ماندن، درنگیدن، شکستن بینی
دادن، آوردن دادن