جدول جو
جدول جو

معنی اربغا - جستجوی لغت در جدول جو

اربغا
(اَ بُ)
بغا. نام والی ارمینیه از دست متوکل خلیفه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُ)
شهریست قدیم در سوئد بمسافت 65 میلی مغرب استکهلم واقع درکنار نهر انیسون. تجارت آن پوست و آهن و مس است که از معادن آن استخراج شود و در جوار این شهر بیشه ایست دارای آثار بت پرستان و قدماء آنرا تقدیس میکردند
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ / اُ بُ)
سوق الاربعا،.، شهری از نواحی خوزستان در کنار نهر ذات جانبین و در آن بازاری و جانب عراقی آن آبادان تر و دارای جامعی بود. (معجم البلدان). و یاقوت در مواقع دیگر معجم البلدان گفته است میان سوق الاربعاء و عسکر مکرّم شش فرسخ است. (مرآت البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قِصْ صَ / صِ)
گذاشتن شتران را تا به وقت و بی وقت آب خورند. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ)
این کلمه مرکب از ’خر’ بمعنی حمار و ’بغا’ بمعنی حیز (هیز) و مخنث میباشد:
خردول و خربغایی نی عقل و نی خرد
اندرسرت بخردله او بخربقه
سوزنی.
حکیم خربط و ممدوح خربغا بد هست
از این حدیث مرا و ترا چه باک و چه بیم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
بسیار از هر چیزی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نامی است که در گیلان به کلهو دهند. رجوع به کلهو شود، بریدن جامه یا ریسمان را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جوی. (جهانگیری). جوی آب. (برهان قاطع). ارغاو. ارغاب. ارغاف:
بر دو رخسارش دو ارغا زآب چشم
رفته از دست خیالش خواب چشم.
شاه داعی شیرازی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اربعا
تصویر اربعا
چهارشنبه تیرشید چهار زانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغا
تصویر ارغا
جوی آب
فرهنگ لغت هوشیار
خرمای وحشی و جنگلی که از آن دوشاب به دست آید
فرهنگ گویش مازندرانی