جدول جو
جدول جو

معنی اراس - جستجوی لغت در جدول جو

اراس
(اَ)
در لاتینی هسپریا و هیسپانیا و ایبریا، اسپانی. اسپانیول و در نزدعرب اندلس. قسمت اعظم شبه جزیره ای است در گوشۀ جنوب غربی اروپا و آن با قطعۀ پرتقال شبه جزیره ایبری را تشکیل می دهد. پرتقال از نظر احوال جغرافیائی و احوال طبیعی بخشی از سرزمین اسپانیاست و فقط در اثر اوضاع سیاسی بصورت دولتی منفرد و مجزی درآمده. اگرچه زبان مردم آنجا با زبان اسپانیا قدری متفاوت میباشد ولی این تفاوت در قطعات دیگر اسپانیا نیز مشاهده میشود. بتمام این شبه جزیره از زمانهای دیرین نام ایبریا داده شده، بعدها یونانیان این دیار را اسپریا یعنی مغرب می نامیدند و سپس به اسم اسپانیا معروف شده است.
موقع و حدود و مساحت و جمعیت: اسپانیا به انضمام پرتغال شبه جزیره مربعالشکلی است که فقط از طرف شمال شرقی به اروپا یعنی به قطعۀ فرانسه مربوط می باشد و این ارتباط را هم یک رشته جبال جسیم و بلند موسوم به پیرنه (برانس) که بمنزلۀ دیوار عظیمی است این قطعه را از اروپا مجزی میسازد و اطراف دیگر آن را آب احاطه کرده است. قطعۀ شمال شرقی نسبهً وسعتی دارد و چون رو به جنوب حرکت کنیم بتدریج بساحل غربی متمایل شده خطی مایل تشکیل می دهد. سواحل غربی هموارتر است و قسمت اعظم این بخش را پرتغال تصاحب کرده است، فقط سواحل شمالی و جنوبی به اسپانیا تعلق دارد و به این طریق پرتغال وصلۀ مستطیلی است در یک جانب پیکر اسپانیا. سواحل جنوبی ازحدود میانین بتدریج رو بجنوب امتداد می یابد و دماغۀ بسیار بزرگی تشکیل میدهد و در نتیجه بیک دماغۀ مشابه در شمال آفریقا نزدیک میگردد و در بین این دو دماغه بغاز سبته (جبل الطارق) بوجود می آید که عرض آن بیش از 16 هزار گز نیست. حد شمالی اسپانیا به خاک فرانسه یا سلسلۀ جبال پیرنه و اقیانوس اطلس یا خلیج گاسکنی میرسد و از طرف مغرب به اقیانوس اطلس و پرتغال محدود است و از طرف جنوب به اقیانوس اطلس و بغاز سبته (جبل الطارق) و بحرالروم امتداد یافته و از سوی مشرق محدود و محاط است به بحرالروم، عرض اطول آن از طرف شمال بسوی جنوب 856 هزار گز و حدّاکثر طول آن از جانب مشرق بسوی مغرب 1020 هزار گز میباشد. مساحت سطح آن بالغ بر 504500 هزار گز مربع میگردد و بیش از پنج سدس شبه جزیره ایبری در تصرف اسپانیاست. اگر جزایر واقعه در سواحل شرقی بحرالروم موسوم به بالار را با جزایر خالدات (کاناری) در سواحل غربی افریقا هم به حساب آوریم مساحت سطح مملکت اسپانیا به 507715 هزار گز مربع بالغ خواهد شد. جمعیت اسپانیا 21 میلیون تن است.
شکل طبیعی و کوهها: اسپانیا در محلی مرتفع واقع شده و سلسلۀ جبال واقعه در این قطعه فلاتها و وادیهائی در سطح آن بوجود آورده اند. سواحل واقعۀ در جوانب این سرزمین ناگهان رو به انخفاض گذارد. انهار و رودخانه های اسپانیا بسترهای عمیق بوجود می آورند و در نتیجه بغاز تنگی متشکل میشود. ارتفاع اسپانیا و پرتغال به 700 گز بالغ شود یعنی بعد از سویس مرتفعترین قطعۀ اروپاست و مرتفعترین کوههای سلسلۀ جبال پیرنه (برانس) در اقصای شمال و سلسلۀ جبال نواده است. در انتهای جنوبی سلسلۀ جبال پیرنه در جانب فرانسه بشکل دیوار جسیمی است اما از سوی اسپانیا چنین بنظر نمی آید مخصوصاً در مشرق شاخه های بسیار بسوی جنوب امتداد یافته و اوضاع مختلف الشکل ایجاد گردیده که امتداد سلسله مانند کوههای پیرنه را از باختر به خاور بهم زده است. کوه مالدتا که مرتفعترین کوه سلسلۀ پیرنه میباشد در خاک اسپانیا واقع شده که قلۀ آن موسوم است به نتوآنتو و 3440 گز ارتفاع دارد که پس از سیرانوادا مرتفعترین نقطۀ کوههای اسپانیا بشمار می آید و کوه روزتوهم در جهت غربی کوه مزبور در خطۀ آرغون واقع است که ارتفاعش به 3367 گز بالغ میشود و از حیث منظره زیباترین کوه در سلسلۀ جبال پیرنه میباشد. سلسلۀجبال پیرنه پس از گذشتن از حدود فرانسه قریب 600 گزاز بلندی آن کاسته شود ولی سپس دوباره ارتفاع اولی را بدست آورد و موازی سواحل شمالی اسپانیا بجانب مغرب امتداد می یابد و شعبی از آن بسوی جنوب ممتد شود و به این وسیله با جبال پرتغال ارتباط مییابد. وسط این قطعه کلیهً زمین مرتفعی است که سرچشمۀ بزرگترین انهار اسپانیا و تمام شبه جزیره ایبری بدانجاست و ارتفاع کوههای آن جلب نظر نمیکند. سه سلسله جبال مربوط بهم در جانب شمال مادرید دیده میشود:
1- گوآداراما یا وادی الرمل (2405 گز). 2- گردس (2661 گز). 3 -گاتا (1735 گز). سلسلۀ سیم با استلا، که مرتفعترین سلسلۀ جبال پرتغال است ارتباط دارد و قلۀ المنصور که مرتفعترین قلۀ سه سلسلۀ فوق میباشد در سلسلۀگردس واقع شده و ارتفاع آن به 2650 گز میرسد و از حیث ارتفاع مقام چهارم را در اسپانیا حائز است. در داخلۀ اسپانیا بعض جبال منفرد و غیرمنفرد سلسلۀ جبال موسوم به سیرامورنا را تشکیل میدهد که از جانب مشرق بسوی مغرب امتداد یافته است. این سلسلۀ وسطی در جهت جنوبی میان اندلس و قشتاله واقع شده بلندترین محل این قسمت کوه المناره است که 1800 گز ارتفاع دارد. در بین این سلسله و سلسلۀدیگری موسوم به سیرانوادا که در انتهای جنوبی اسپانیا واقع شده بعض جبال منفرد و مرتفع نیز وجود دارد مانند ساگره که ارتفاع آن به 2398 گز بالغ میگردد. اما خود سلسلۀ سیرانوادا مرتفعترین سلسلۀ اسپانیا و همه اروپای جنوبی میباشدو مرتفعترین قلۀ این سلسله کوه مولی حسن است که ارتفاع آن به 3554 گز میرسد و قله های آن تماماً از برف دائمی پوشیده است و در بین سواحل بحر ابیض و مجرای وادی الگیر امتداد یافته وادیهای دلفریب اندلس را تشکیل میدهد و شهر غرناطه مرکز این سرزمین فرح افزا میباشد.
جلگه: جلگه های اسپانیا به سه بخش تقسیم میشود: جلگۀ جنوب غربی موسوم به جلگۀ پرتغال و جلگۀ شمال شرقی که شامل دره های چندی است و بنام رودهائی که در آن دره ها جاری است موسوم است مانند جلگۀرود ابر و جلگۀ جنوب شرقی موسوم به جلگۀ وادی الکبیر که بین دو رشتۀ جبال سیرامورنا و سیرانوادا واقع شده است.
آب وهوا: آب و هوای شبه جزیره ایبری بمناسبت دریاهای اطراف و وضع طبیعی اراضی تغییر می یابد. اولاً آب و هوای مرکز کلیهً برّی و متغیر و خشک است. ثانیاً آب و هوای سواحل، که با یکدیگر نیز اختلاف دارند و به سه قسمت تقسیم میشوند: دسته ای شامل اراضی سواحل شمال غربی و مغرب. دیگر اراضی سواحل جنوبی و دستۀ سوم سواحل جنوب شرقی و مشرق. آب و هوای سواحل شمالی و غربی مرطوبی و از جنس آب و هوای سواحل غربی اروپاست. نقاط جنوبی و شرقی دارای آب و هوای بحرالروم یعنی خشک و گرم و ثابت میباشد. در قسمت مجاور افریقا آب و هوا خشک وسوزان است به طوری که درجۀ حرارت در تابستان به چهل درجه میرسد.
رودها: کلیۀ رودهای شبه جزیره مزبور از حیث مصب ّ به دو قسمت میشود، یکی مصب اقیانوس اطلس و دیگر مصب بحرالروم، مصب اقیانوس اطلس هم به دو قسمت میشود: خلیج گاسکنی و دیگر سواحل غربی.
مصب خلیج گاسکنی و سواحل غربی: کلیه رودهائی که داخل خلیج گاسکنی میشوند کوتاه و پرآب و دارای جریانی وسیع میباشند و بهترین آنها رود مینهو است که از سمت شمال غربی داخل دریا میشود. رودهائی که در مصب ّ غربی میریزد دو قسم اند، بعضی از آنها طویل و پرآب و دارای جریانی سریع است که بکار حرکت کارخانجات میرود و آبشارهای بسیار در امتداد مجرای خود دارد و مهمترین آنها رودی است که از فلات کاستیل جاری میشود و دارای شعب بسیار و موسوم است به دورو که تشکیل آبشارهای چند میدهدو سواحل آن نزدیک سرچشمه تخته سنگی و مرتفع است و پس از آن در اراضی مسطح جاری شده داخل دریا میشود. دیگر نهر تاجه (تاژ) که در حوالی لشبونه (لیسبن) به دریا میریزد و سرچشمۀ آن درکاستیل جدید است و طول آن نهصدهزار گز و طویلترین رودهای شبه جزیره است. دیگر رودهای جلگه ای که دارای جریانی ملایم و قابل کشتیرانی میباشند و سواحل آنها هم پست است و عمده آنها نهر رباح است که سرحد بین اسپانیا و پرتغال است. دیگر وادی الکبیر که مابین بتیک و سیرامورنا جاری است و قسمت سفلای آن بطول 120 هزار گز تا نزدیک شهر اشبیلیه قابل کشتی رانی است.
مصب ّ بحرالروم: در این مصب ّ رودهای بسیار وارد میشود ولی چندان اهمیت ندارند. عمده آنها رود ابر است که از جبال کانتابر وبتیک و کردیلیر جاری است و طول آن 616 هزار گز است. از این رود آب راهه های بسیار برای آبیاری اراضی حفر کرده اند که یکی از آنها کانال امپراطوری است و 88 هزار گز طول دارد.
وضع سواحل: سواحل شبه جزیره ایبری به چند قسمت منقسم شود: سواحل گاسکنی که کلیهً تخته سنگی و سراشیب است وچندین دماغه در اینجا دیده میشود: دماغۀ ارتگال، دماغۀ فینیستر. دوم سواحل غربی که از دماغۀ فینیستر تا تنگۀ جبل الطارق به دو قسمت میشود: قسمت اول از دماغۀ مذکور تا دماغۀ رکا تخته سنگی و مرتفع است. قسمت دوم از دماغۀ مذکور تا دماغۀ سن ونسان و ازدماغۀ مذکور تا دماغۀ ترافالگار پست و باتلاقی و رسوبی است و از دماغۀ ترافالگار تا جبل الطارق تخته سنگی است. سوم از باب جبل الطارق تا دماغۀ سربر سواحل مختلف میباشد. نقاطی که در منتهی الیه جبال واقع شده مرتفع و تخته سنگی و نقاط منتهی الیه جلگه، پست و رسوبی میباشد. دماغه های این بخش از شمال به جنوب عبارت است از: دماغۀ سربر، دماغۀ کروس، دماغۀ نائو، دماغۀ پالوس و دماغۀ گاتا.
محصولات: محصولات اسپانیا شراب های مختلف مشهور، چوب، حبوب، میوه و روغن زیتون است و فلزات مختلف در آنجا استخراج شود.
تاریخ مختصر: همه شبه جزیره مزبور در ازمنۀ ماقبل تاریخ مسکن دو طایفۀ بزرگ بود یکی سلت ها (کلت ها) و دیگر ایبرها که اسم همین طایفه بدین شبه جزیره اطلاق شده است و بیشتر این طوایف در شمال و مرکز سکنی داشته اند و در همین وقت طوایف دیگر از خارج آمده در سواحل متوطن شدند و تشکیل تجارتخانه ای معتبر برای خود دادند، از آن جمله اند فنیقیان و بندر بزرگ تجارتی آنان بندر قرطاجنه بود. سپس هیبرها بر آنجا مالک شدند و زمانی نگذشت که این شبه جزیره بدست دولت روم افتاد. تصرف شبه جزیرۀمزبور برای دولت روم نهایت ضرورت داشت، چه آن در سرراه اروپا و افریقا واقع شده و معبر آن دو قاره بود. از آثار و ابنیۀ بسیار که رومیان در آنجا بنا کرده اند هنوز بعضی باقی مانده است از قبیل پل و راه شوسه و غیره. پس از آنکه دولت روم غربی منقرض شد، طوایف ویزیگت و واندال بصورت مهاجمین داخل شبه جزیره شدندو رومیان را اخراج کردند. در زمان سلطنت بنی امیه و خلافت عبدالملک مروان این شبه جزیره جزو متصرفات عرب درآمد و از ممالک اسلامی محسوب شد سپس در زمان خلافت عباسیان، اسپانیا از متصرفات خلافت شرقی خارج گردید. عبدالرحمن از افراد خاندان اموی در آنجا علم استقلال برافراشت (138 هجری قمری / 755 میلادی) و دولتی مستقل تشکیل داد و اعراب این مملکت، مستملکات خود را تا داخل خاک فرانسه بسط داده و قسمت جنوبی آن کشور را هم تصرف کردند. اما در زمان سلطنت شارل مارتل جنگی سخت بین او و لشکریان عرب درگرفت وعرب شکست یافت و از شهر پواتیه نتوانستند تجاوز کنند. از زمان این جنگ ببعد اعراب ضعیف شدند و ضعف آنان شدت یافت و قوای ایشان رو بتحلیل رفت، چه این قوم جنگجو از اخلاق و احوال دیرین خود دست برداشته بناز و نعمت پرورش می یافتند، بلکه بدین هم قناعت نکرده با یکدیگر به زدوخورد و جنگ ونزاع داخلی مشغول شدند. طوایف بومی موقع را مغتنم شمرده بر ضد آنان شوریده و جنگهای صعب فیمابین آنها اتفاق افتاده در غالب این جنگها عرب شکست خورده عقب مینشستند، تا در اوایل قرون وسطی فقط قسمت جنوبی اسپانی در تصرف آنان باقی ماند و قسمت شمالی در تحت تصرف سلاطین بومی بود و آنان نیز تشکیل چند دولت داده بودند از جمله در حوالی پیرنه (برانس) سلطنت ارغون و پس از آن در مرکز، دولت قشتاله (کاستیل) که اهمیت بسیار داشت. این دول جزء اگرچه با یکدیگر جنگ و نزاع داشتند لکن در مقابل اعراب متحد شده جنگ میکردند و چنانکه گفته شد در غالب این محاربات اعراب مغلوب میشدند خصوصاً فردینان پادشاه قشتاله مکرر عرب را شکست داد. آخرین شکست عرب در شهر غرناطه بود که آخرین پادشاه ایشان موسوم به ابوعبداﷲ شقی از خاندان بنی نصر مملکت پدران خود را ترک کرد و از اسپانیا خارج شد. مدت سلطنت عرب در آنجا هفتصد سال بود و آثار و ابنیۀ بسیار از ایشان در آنجا باقی مانده است، خصوصاً زبان عربی که با زبان اسپانیایی مخلوط شد و امروز هم غالباً همان زبان معمول است و از ابنیۀ معروف عرب در اسپانیا قصرالحمراء در غرناطه است که مقرّ سلاطین عرب بود. پس از خروج عرب، این شبه جزیره به سلاطین بومی رسیدو قوی ترین آنان که پادشاه قشتاله بود بتدریج ممالک کوچک را مطیع کرد و تشکیل مملکت واحدی داد و رفته رفته ترتیب سلطنت استبدادی سختی در اسپانیا برقرار شد وبحکم پاپ قرار دادند که همه ملل اجنبی از آنجا یا خارج شوند یا تغییرمذهب دهند و اگر پس از موعد مقرر شخص خارجیی دیده میشد، گرفتار شده به وضعی فجیع به قتل میرسید. از سیاست های وحشیانۀ آنان ’محنت’ بود و عمده اشخاص خارجی یهودیان و عرب بودند که جزو متمولین این مملکت محسوب میشدندو کشتیهای اسپانیا هرسال به امریکا سفر و با مال التجاره های بسیار از قبیل طلا و جواهر مراجعت میکردند. مردم اسپانیا بتصور اینکه این گنج تمام نشدنی است از کلیۀ کسب و کار تجارت کناره گرفته کاهل و بیکاره شدند، از طرفی هم مجبور بودند که مکنت خود را در مقابل احتیاجات وقت بیفزایند و از سوی دیگر طلای امریکا تمام شد آن وقت به اشتباه خود پی بردند و پشیمان شدند. در این وقت قسمت عمده متصرفات اسپانیا از قبیل آمریکای مرکزی و جنوبی که مترصد شورش و انقلابی بودند، آزاد و مستقل گشتند و ضعف دولت اسپانیا چندان شدت یافت که بزحمت خود را در برابر دول دیگر اروپا حفظ میکردو امروز هم مابین دول اروپائی رتبۀ دوم را حائز است. اقتدار اسپانیا در دورۀ شارلکن و فیلیپ دوم بود. بوربن ها مدتی در اسپانیا سلطنت کردند ولی بدست ناپلئون اول امپراطور فرانسه مغلوب شدند و ژوزف بناپارت در 1808 میلادی بتخت سلطنت اسپانیا نشست، ولی در 1814 سلطنت او به پایان رسید. فردینان هفتم پس از انقلاب 1820 مشروطیت اسپانیا را اعلام کرد ولی دوک دانگولم به اسپانیا لشکر کشید و حکومت مطلقه را در 1833 تشکیل کرد. در خلال این اوضاع مستعمرات آمریکائی اسپانیا استقلال یافتند. در 1833 ایزابل، فردینان هفتم را بتخت نشانید. وی با تحریکات دن کارلو برادر پادشاه متوفی، مدت 35 سال حکومت داشت. انقلاب 1868 او را از تاج و تخت برکنار کرد و مارشال سرّانو اختیارات قوه مجریه را تا زمان جلوس آمدۀ اول (1870 میلادی) بدست داشت. آمده هم در 1873 از سلطنت مستعفی شد و جمهوری را اعلام کردند و عصیانی برپا شد که بنفع آلفونس دوازدهم خاموش گردید (1874 میلادی). پسر او بنام آلفونس سیزدهم متولد در 1886 میلادی تحت نیابت سلطنت مادر خود کریستین، زمام امور را بدست گرفت، در جنگی که در 1898 اسپانیا با اتازونی کرد، قسمتی از مستعمرات خود (کوبا، پرتوریکو و فیلیپین) را از دست داد. پس از حکومتی که پریمودریورا تحمیل کرد (1923) و دعوت مجمع ملی (1927) انقلابی برپا شد و آلفونس سیزدهم از سلطنت خلع گردید و جمهوری در 14 آوریل 1931 اعلام شد. در ژوئیه 1936 ژنرال فرانکو، بهمراهی ملیون بر ضد حکومت جمهوری قیام کرد و پس از جنگ داخلی که مدت دو سال و نیم طول کشید (ژوئیه 1936- مارس 1939) ، فرانکو فاتح گردید و خود را رئیس دولت اسپانیا اعلام کرد.
جغرافیای سیاسی: اگر به وضع طبیعی شبه جزیره ایبری نظر اندازیم خواهیم دید که شکل و ساختمان آن طوریست که باید همه مردم آن تشکیل دولت و ملت واحدی دهند، در صورتی که چنین نیست، چه از حیث وضع سیاسی این شبه جزیره به چهار قسمت تقسیم میشود: اول اسپانیا، دوم پرتغال، سوم ناحیۀ اندره که باقیماندۀ ملوک الطوایفی قدیم است، چهارم در جنوب شبه جزیره کوچک جبل الطارق که متعلق به دولت انگلیس است. مستعمرات اسپانیا سابقاً بسیار وسیعتر از امروز بوده، مستعمرات امروزی آن عبارت است از افریقای غربی (فرناندوپو یا گینۀ اسپانیا) و بخش شمالی مراکش. پایتخت اسپانیا مادرید (مجریط) است که 1115000 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارباس
تصویر ارباس
(پسرانه)
نام یکی از سپاهیان مادی اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارسا
تصویر ارسا
(دخترانه)
ارس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اراک
تصویر اراک
درختی گرمسیری شبیه درخت انار، با برگ های پهن و همیشه سبز، چوب سست، گل های سفید یا سرخ و میوه ای خوشه ای به رنگ سرخ یا بنفش با طعم تلخ، درخت مسواک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارابس
تصویر ارابس
گیاهی از تیرۀ چلیپاییان، با ساقه و برگ های کرک دار، به انواع مختلف، تره تیزک کوهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارسا
تصویر ارسا
ارس، سرو کوهی، درختی خودرو و بلند از خانوادۀ سرو با چوبی سخت و برگ های مرکب که در کوه ها و کنارۀ جنگل ها می روید و پوست آن مصرف دارویی دارد، عرعر، ابهل، وهل، ارجا، مای مرز
فرهنگ فارسی عمید
(اَرْ را)
اقلیمیست در آذربایجان، همانجا که امروز از راه تسمیۀ جزء به اسم کل روسها بدان نام آذربایجان داده اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست. گویند معدن طلا و نقره در آنجاست و بی تشدید هم گفته اند - انتهی. ولایتی است کثیرالأطراف در شمال غربی رود ارس و آنکه این سوی رود ارس باشد مقابل اران، ابخاز نامند بتقدیم باء بر خاء. نام ولایت بزرگی است که بردع و گنجه و شمکور و بیلقان از شهرهای آنست و بین آن و آذربایجان رود ارس جاریست. امروزه قسمتی است از قفقازیۀ روس مشتمل بر دو شهر ایروان و نخجوان و در سال 1828 میلادی روسها بر این ناحیه تسلطیافتند. این شهر بدست سلمان بن ربیعه الباهلی بسال 25 هجری قمری فتح شد و در اواخر قرن پنجم در قلمرو حکومت سلجوقیان درآمد و در اواسط قرن ششم گرجیان بعض شهرهای آن را تصرف کردند و در اواخر قرن ششم پهلوانان بر آن استیلا یافتند و متناوباً تاتارهای گرجیان بر آن میتاختند تا بسال 620 هجری قمری جلال الدین بر آن مسلط شد. و ابن الاثیر گوید که زلزله ای شدید بسال 534 هجری قمری بسیاری از ابنیۀ این ولایت را خراب کرد و خلقی کثیر در حدود 230 هزار تن بمردند. (ضمیمۀ معجم البلدان). دمشقی در نخبهالدهر گوید: و یقال ان قباد و نوشروان بنیا فی سهل ارّان مایزید علی ثلاثین مدینه و ارّان فی ارمینیه و بانیها ارّان بن کشلوجیم بن لیطی. و صاحب حدود العالم گوید: ناحیتی است که شهر بردع قصبۀآنست و شهرک بیلقان و باژگاه و شهر گنجه و شمکور و ناحیت خنان و شهر وردوقیه و قلعه و تفلیس و شکی و ده مبارکی و شهر سوق الجبل و سنباطمان و ناحیت صنار و شهر بردیج و ناحیت شروان و خرسان و لیزان و شهرک کردوان و شاوران و دربند شروان و دربند خزران از این ناحیت است. و این ناحیتی است بسیارنعمت با آبهای روان و میوه های نیکو و از وی کرم قرمز و شلواربند و زیلوهای قالی و چوب و ابریشم و تود و روناس و شاه بلوط و کرویا و قندز و جامه های پشمین و نفط خیزد. - انتهی.
یاقوت گوید: ارّان بفتح و تشدید راء و الف و نون، اسمی است اعجمی که بولایتی وسیع و بلاد بسیار اطلاق شود از جمله جنزه که عامه آنرا گنجه گویند و برذعه و شمکور و بیلقان. و بین آذربیجان و ارّان نهریست که آنرا ارس گویند و مواضعی که در مغرب و شمال آن واقع شده جزو ارّان محسوب میشود و آنچه در جهت مشرق واقع شده جزو آذربایجان است. نصر گوید ارّان از اصقاع ارمینیه است و با نام سیسجان ذکرشود. (معجم البلدان) :
یکی دیگر به ارّان رفت و ارمن
فکند اندر دیار روم شیون.
(ویس و رامین).
شهری که به از هزار ارّان باشد
کی لایق همچو توگران جان باشد
سرمه چه کنی که در صفاهان باشد
.................... فراوان باشد.
شرف الدین شفروه (در هجو مجیر بیلقانی).
از فتح ارّان نام را، زیور زده ایام را
فتح عراق و شام را وقتی مهیا داشته.
خاقانی.
کجا گریزم سوی عراق یا ارّان
کجا روم سوی ابخاز یا بباب الباب.
خاقانی.
ارّان بتو شد حسرت غزنین و خراسان
چون گفتۀ من رشک معزی و سنائی.
خاقانی.
همه اقلیم ارّان تا به ارمن
مسخر گشته در فرمان آن زن.
نظامی.
و رجوع به حبط ج 1 ص 170 و 384 و حبط ج 2 ص 25، 35، 47، 59، 69، 75، 78، 82، 83، 171، 186، 196، 197، 333، 335، 347، 353، 357 و لباب الالباب ج 1 ص 41 و نخبهالدهر دمشقی ص 189، 265 و تاریخ مغول ص 322، 330، 331، 332، 345، 356، 357، 358، 359، 365، 453، 457، 461، 462، 508، 532، 562، 570 و معجم البلدان یاقوت و حدودالعالم ص 23، 32، 92، 93، 94 و مجمل التواریخ ص 50، 101 و 462 و حدائق السحر ص 27 و ایران باستان ص 2402، 2478، 2642 و 2640 شود، مکر. حیله. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زشتی و بدی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، حاجت. ج، آراب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دین و وام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، عضو: قطعت الذبیحه ارباً ارباً، لاشۀ ذبح شده را قطعه قطعه کردم، شرمگاه زن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تخت مرده یا تابوت آن. جنازه چوبین. جنازه. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ خوا / خا)
ارن. ارین. شادی. نشاط. شادان شدن
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بلغت رومی مصطکی را گویند و آنرا بعربی علک رومی خوانند. طبیعت آن گرم و خشک است. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ رجس
لغت نامه دهخدا
(کَ پَ سَ)
اندازه کردن آب را به مرجاس. (منتهی الارب). و آن سنگی است که در چاه اندازند تا به آواز آن عمق چاه معلوم شود
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ)
نعت تفضیلی از رجس و رجاست
لغت نامه دهخدا
(اَرْ را)
حنّا که بدان دست و پای و محاسن خضاب کنند. (برهان قاطع) ، عاقل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دیدیه. دانشمند هلندی و ادیب و فیلسوف. او یکی از علمای مشهور مائۀ پانزدهم میلادی است. مولد او بسال 1467م. در رتردام. پس از اکمال تحصیلات خود داخل سلسلۀ رهبانان شد و در بعض مدارس بتدریس پرداخت سپس او را بتعلیم پسر ژاک چهارم پادشاه اسکاتلند جدید گماشتند و علم و درایت او مشهور گردید و چون آثار و تألیفات وی منتشر شد بیشتر سلاطین وقت بجلب او بدربارهای خویش کوشیدند و چون در آن وقت اصلاح و تعدیل دین مسیحی لازم بنظر می آمد او در این معنی با لوتر معروف به مکاتبه پرداخت و آنگاه که لوتر دست بکار دعوت زد وی از مکاتبۀ با لوتر خودداری کرد و هم بر ضد وی چیزها نوشت و چون در همه تألیفات او حریت فکر و آزادی عقیده مشهود بود بیشتر از مؤلفات او از طرف واتیکان ممنوع و سوخته شد مخصوصاً در کتاب موسوم بمدح جنون که با همه اصناف بشری سر و کار دارد و انتقاد میکند، طایفۀ رهبانان خصومتی سخت با او پیدا کردند. مؤلفات او بزبان لاتینی است لکن به اکثر السنۀ اروپائی ترجمه و بکرات طبع شده است. در سال 1521م. در شهر بال در خانه دوست خود مدیر مطبعه ای، عزلت اختیار کرد و درآنجا بنشر آثار جغرافیائی بطلمیوس و بعض کتب قدیمۀیونانی مشغول گشت و در 1536 بدانجا وفات کرد. (قاموس الاعلام). او راست: کلﱡک و مدح دیوانگی. وی بزرگترین اومانیست های عهد رنسانس است. سبک تحریر و طرز تفکراو موجب شده است که ویرا بلقب ولتر لاتن میخوانند، آبیست از آب های غنی، بین آن و بین اضاخ مسافت یکشب راه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یا الم (سن...) اسقف فرمی، قرب گائت در ایتالیا، بمائۀ پنجم میلادی. لمباردهای طرفدار آریوس ویرا با شکنجه های صعب بکشتند. ذکران وی در دوم ژوئن است
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام رود ارس (شمال آذربایجان) در کتاب موسی خورن مورخ ارمنی (کتاب 2، بند 65). (ایران باستان ص 2589) ، ذواراط، وادئی است بنی اسد را قرب لغاط، ذواراط، وادیی است بین قطیّات و حفیره خالد، ذواراط، وادیی است در بلاد بنی اسد، اراط موضعی است بیمامه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اراژ
تصویر اراژ
فرانسوی توفبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اراج
تصویر اراج
دروغ لاینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباس
تصویر اباس
زن بد خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراس
تصویر اتراس
جمع ترس، کلانسپرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخراس
تصویر اخراس
گنگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احراس
تصویر احراس
حارس، مقیم بودن بجایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسا
تصویر ارسا
اشک آب چشم اشک چشم دمع
فرهنگ لغت هوشیار
در درفک و شیر کوه یک نوع پیرو را گویند، در منجیل یکنوع ارس را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
از شمال محدود است به فراهان و از مشرق به خاک قم و از جنوب به محلات و از مغرب به کوه شازند، آب و هوای آن معتدل و زمستانهای آن بسیار سرد میشود، زراعت آن بیشتر دیم و آب آن از چشمه و قنوات است و رودخانه مهمی ندارد روفان دار چوج از درختان درختچه ایست از تیره اراکیها که فقط شامل یک گونه است. برگهایش متقابل و کمی گوشتالوست گلهایش سفید رنگ و کوچک و بشکل خوشه - که در انتهای شاخه ها قرار میگیرند - میباشد. میوه اش هسته و زرد رنگ است و آنرا کباث نامند و در صورتیکه نارس باشد سبز رنگ است که خمط یا جهاض نامیده میشود و خواص دارویی دارد. از برگ این گیاه شتران تغذیه میکنند و از ریشه آن که چوبی و ستبر است در قدیم مسواک درخت مسواک سجره السواک چوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اراق
تصویر اراق
انگل (آفت)، زردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اراض
تصویر اراض
خوان بزرگ: پشمباف پرندباف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارماس
تصویر ارماس
جمع رمس، گو رها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعاس
تصویر ارعاس
لرزانیدن، لرزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اراسه
تصویر اراسه
جمع اریس، کشاورزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اراث
تصویر اراث
آتش، سوخته
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی گیاهی از تیره چلیپاییان تره تیزک کوهی گیاهی از تیره چلیپائیان که گونه های متعدد دارد. بعضی گونهایش یکساله و بعضی دائمیند و در بعضی گونه ها ساقه و برگها کرک دارند. این گیاه و دیگر گونه هایش بیشتر در دامنه های آلپ و کوههای قفقازیه در نواحی سردسیر و یا معتدل میرویند: ارابس ابیص تره تیزک کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای است از تیره اراکی ها که فقط شامل یک گونه است. برگ هایش متقابل و کمی گوشتالو است، گل هایش سفیدرنگ و کوچک و به شکل خوشه که در انتهای شاخه ها قرار می گیرند، می باشد. میوه اش هسته و زردرنگ است و آن را کباث نامند و در صورتی که نا
فرهنگ فارسی معین
ناامیدکننده، غمگین، تاریک، عبوس
دیکشنری اردو به فارسی