جدول جو
جدول جو

معنی ادهیساس - جستجوی لغت در جدول جو

ادهیساس(فَ پَ)
ادهیساس ارض، مائل بسرخی شدن زمین. دهساء گردیدن زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ / فِ وَ)
بگیاه قلیل رسیدن شتران در زمینی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فوت شدن.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تاریک گشتن و تیره گون شدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). تاریک شدن شب. (از اقرب الموارد) ، چیز اندک دادن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیز کمی کسی را دادن: اغتفه،اعطاه شیئاً یسیرا. (از اقرب الموارد) ، اندک فربه گردیدن ستور، اندک فربه گردیدن ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ نَ)
سیاه گون گردیدن. (منتهی الارب). سیاه شدن روضه. (تاج المصادر بیهقی). سیاه نمودن کشت و گیاه از غایت سیرابی. سیاه نمودن نبات از سیرابی. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(فِ / فَ)
ادلمساس لیل، سخت تاریک شدن شب
لغت نامه دهخدا
ادریس. دریاس. اذریاس. ثافیسا. ثافیستا. صمغ سداب بری. رجوع به ثافسیا شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ دهی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
سیاه شدن روی کسی بدون بیماری، درازبال (پرنده). که بال دراز دارد، آنکه سرش بسوی گوش گردیده باشد. (زوزنی). آنکه سرش بسوی گوش چسبیده بود. (مهذب الاسماء) ، اسب درازگردن، شاهین که منقار کج دارد، درخت کلان. (آنندراج) ، شاهین و بز با شاخ بزرگ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(غَ / غُو شِ کَ)
سرخ سیاه گشتن اسب. (منتهی الارب). سیاه و سرخ شدن اسب و مرغ. (تاج المصادر بیهقی). سیاه و سرخ شدن، چنانکه رنگ او بر هر دو زند، ادجان مطر، پیوسته باریدن آن. پیوسته باران باریدن. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان سماء، پیوسته باریدن و ابرناک گردیدن هوا، ادجان یوم، ابرناک گردیدن روز، ادجان بمکان، مقیم گردیدن در جائی. ایستادن. مقام کردن بجای. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان حمی، پیوسته ماندن تب. لازم شدن تب
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ رَ / رُو)
درآمدن در جای نرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهیسانس
تصویر دهیسانس
فرانسوی شکفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهیسان
تصویر دهیسان
فرانسوی شکوفا
فرهنگ لغت هوشیار