سیاه شدن روی کسی بدون بیماری، درازبال (پرنده). که بال دراز دارد، آنکه سرش بسوی گوش گردیده باشد. (زوزنی). آنکه سرش بسوی گوش چسبیده بود. (مهذب الاسماء) ، اسب درازگردن، شاهین که منقار کج دارد، درخت کلان. (آنندراج) ، شاهین و بز با شاخ بزرگ. (آنندراج)
سیاه شدن ِ روی کسی بدون بیماری، درازبال (پرنده). که بال دراز دارد، آنکه سرش بسوی گوش گردیده باشد. (زوزنی). آنکه سرش بسوی گوش چسبیده بود. (مهذب الاسماء) ، اسب درازگردن، شاهین که منقار کج دارد، درخت کلان. (آنندراج) ، شاهین و بز با شاخ بزرگ. (آنندراج)
سرخ سیاه گشتن اسب. (منتهی الارب). سیاه و سرخ شدن اسب و مرغ. (تاج المصادر بیهقی). سیاه و سرخ شدن، چنانکه رنگ او بر هر دو زند، ادجان مطر، پیوسته باریدن آن. پیوسته باران باریدن. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان سماء، پیوسته باریدن و ابرناک گردیدن هوا، ادجان یوم، ابرناک گردیدن روز، ادجان بمکان، مقیم گردیدن در جائی. ایستادن. مقام کردن بجای. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان حمی، پیوسته ماندن تب. لازم شدن تب
سرخ سیاه گشتن اسب. (منتهی الارب). سیاه و سرخ شدن اسب و مرغ. (تاج المصادر بیهقی). سیاه و سرخ شدن، چنانکه رنگ او بر هر دو زند، ادجان مطر، پیوسته باریدن آن. پیوسته باران باریدن. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان سماء، پیوسته باریدن و ابرناک گردیدن هوا، ادجان یوم، ابرناک گردیدن روز، ادجان بمکان، مقیم گردیدن در جائی. ایستادن. مقام کردن بجای. (تاج المصادر بیهقی) ، ادجان حمی، پیوسته ماندن تب. لازم شدن تب