- ادمام
- زشتکاری بدکاری فرزند زشت یافتن
معنی ادمام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انجام دادن، بپایان رساندن
تب کردن، اندوهاندن، گرم کردن آب، سیاه گرداندن
سواری نگرفتن از اسپ یله کردن اسپ
گنده شدن گوشت پخته گندیدگی
نکوهیده یافتن، زنهار دادن، زنهار گرفتن برای دیگری، خوار شمردن، بازماندن
اندوهاندن
جمع ادم، گند مگونان پیوسته و همواره و دایم کاری را کردن، یا ادمان خمر. پیوسته شراب نوشیدن مداومت در شراب خوارگی دایم الخمر بودن
خوار گرداندن بدبخت کردن بیچاره کردن
در پرده داشتن، استوار شدن، باریکمانی، خلاندن، در جامه پیچیدن، پرخیده گویی
خون آلودن خون ریختن
در هم شدن، مدغم، در بردن حرفی درحرفی
مغز دار شدن استخوان، خاموش شدن، پوسیدن استخوان، گراییدن به بازی
بو کردن
به پایان رساندن، فرجام، پایان، انجام، سرانجام، سپریدن
یکپارچه کردن، یکی کردن
کر کردن، کر شدن، نشنیدن، سر بند ساختن کرشدن، کر گردانیدن
گیسو بریدن پرکردن چاه
جمع عم، برادر پدر است، عموها
ابرناکی، اندوهاندن
فرود آمدن، بالندگی فرود آمدن فرو آمدن
آستین ها
اندوهگین کردن به مرگ نزدیک شدن
سربند ساختن برای شیشه
کم ها، آستین ها، جمع واژۀ کم
درآمیختن چیزی در چیزی، در هم کردن، در علم زبانشناسی ترکیب کردن دو حرف هم مخرج و به صورت مشدد درآوردن آن مانند «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده و «تا» و «دال» را در هم ادغام کرده اند
عم ها، برادران پدر، عموها، جمع واژۀ عم
مرتکب گناهان کوچک شدن، فرود آمدن امر به کسی، نزدیک شدن کودک به سن بلوغ، در علوم ادبی معنی یا مضمونی را از شعر کسی گرفتن و با عبارت دیگر بیان کردن
بوییدن، بوییدن چیزی، بو کردن، بو بردن، بویانیدن، در علوم ادبی با لب اشاره کردن به حرکت حرفی بدون آنکه صوت شنیده شود
تمام کردن، به پایان رساندن، انجام دادن، به انجام رساندن، ازبین بردن، هلاک کردن
مداومت کردن در انجام کاری، پیوسته شراب خوردن، شراب خوری مداوم