جدول جو
جدول جو

معنی ادلغفاف - جستجوی لغت در جدول جو

ادلغفاف(فِ / فَ خوَرْ / خُرْ)
دزدیده آمدن تا بدزدد چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ)
دزدیده آمدن تا چیزی بدزدد. اذلغف الرجل، اذا جاء مستتراً لیسرق شیئاً. نقله اللیث و رواه غیره بالدال المهمله و بالذال المعجمه اصح ّ، هکذا اورده صاحب اللسان واهمله الصاغانی والجوهری و غیرهما. (تاج العروس) ، اذمقرار دم، پاره پاره شدن خون. لخت لخت شدن خون
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
رجوع به اذلغفاف شود
لغت نامه دهخدا
(فِ نَ / نِ)
از صف بیرون شدن و در کارزار درآمدن مرد: ادرعف ّ الرجل فی القتال.
لغت نامه دهخدا
(گِ)
دور شدن. یکسو گردیدن. دوری گزیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اکلیفاف. سرخ تیره روی گردیدن مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
درکشیده شدن پوست.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جامه در خود پیچیدن. یقال التف فی ثوبه و کذا التف به. (منتهی الارب). خود را در جامه پیچیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، خوش خواندن قرآن و خوشخوانی کردن. (آنندراج). خوشخوانی. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ یا رَ / رِ)
درشت گفتن کسی را، مرد دراز و سیاه. (مهذب الاسماء) ، مرد دراززنخ. (مهذب الاسماء). درازچانه، بزرگ لب. مؤنث: دلماء. ج، دلم
لغت نامه دهخدا
(فَ فَ)
ادفاف طائر، نزدیک زمین پریدن آن، یا بر زمین نشستن او و جنبانیدن هر دو بال خود.
لغت نامه دهخدا
(اِ رِوْ وا)
سر در زیر بال بردن مرغ. (تاج المصادر بیهقی). سر در بال کشیدن مرغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ لف ّ، لف ّ یا جمع لف ّ که این نیز خود جمع لفّاء است و از این رو الفاف جمعالجمع میشود، بمعنی درختان انبوه بهم درپیچیده. و منه قوله تعالی: و جنات الفافاً. (قرآن 16/78) یعنی باغهایی که درختان انبوه بهم درپیچیده دارد. بستانهای انبوه درخت. (از ترجمان علامۀ جرجانی تهذیب عادل) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). درختان بهم درشده. (غیاث اللغات). رجوع به لف ّ و لف ّ و لف ّ و لفّاء شود
لغت نامه دهخدا
(اِ رِمْ ما)
به زبان خون لیسیدن شیر. (منتهی الارب) (آنندراج). بمعنی العاف بعین مهمله. (اقرب الموارد). رجوع به العاف شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از التفاف
تصویر التفاف
انبوهی، درهم پیچیدن در هم پیچیدن در هم شدن تو در تو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادلاف
تصویر ادلاف
درشتگویی واداشتن به کندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التفاف
تصویر التفاف
((اِ تِ))
درهم پیچیدن، درهم شدن، تو در تو شدن
فرهنگ فارسی معین