جدول جو
جدول جو

معنی ادلعی - جستجوی لغت در جدول جو

ادلعی(اَ لَ عی ی)
نرۀ سطبر و دراز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ لَ عی ی)
نرۀ بزرگ. نرۀ دراز و سطبر
لغت نامه دهخدا
(اَ عی ی)
جمع واژۀ ادعیه، چاهی بر یک منزلی مکه
لغت نامه دهخدا
به معنی قوی، یکی از دو پایتخت باشان است که کوه و تپه های آن به اسم ادرع معروف اند و در شصت میلی بصری واقع است و عمارات بسیار و حوضهای بزرگ دارد و آب چاههایش شیرین و خوشگوار است و در جوار این شهر، بنی اسرائیل عوج ملک باشان را هزیمت دادند. (سفر اعداد 21: 33- 35، سفر تثنیه 1:4 و 3:1- 3، صحیفۀ یوشع 12:4) و ملک او در قسمت سبط منسه داخل شد (صحیفۀ یوشع 13:31) و خرابۀ سنگی و سرازیر آن مسافت بسیاری را پوشیده است و دور نیست که رفتن بر آنجا ممکن نباشد. این مکان جائی بود در اوایل قرنهای میلادی و در ایام مبشران مسیحی قدری مشهور بود و اکنون به ادرا معروف و تخمیناً در چهارمیلی مخرج دریای جلیل واقع است. دوم یکی از شهرهای نفتالی که اکنون خرابه و بمسافت دو میل بجنوب قادش واقع است. (صحیفۀ یوشع 19:37) و بزعم پورتر، تل خریبه و بگمان کاند، یاترا است. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
منسوبست به ادرع و جماعتی از علویین بدین نسبت معروفند و ادرع لقب ابوجعفر محمد (بن) امیرعبیداﷲ کوفی معروف بطیّب بن عبداﷲ بن حسن بن جعفر بن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام است. (انساب سمعانی) ، بدون دستوری درآمدن
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ صی ی)
حمار ادلصی، حمار ادلص. خر موی نورسته، ادلهمام ظلام، کثیف و بسیار سیاه شدن ظلام. سخت تاریک شدن. (زوزنی). تاریک شدن شب. تاریکی شب
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ادل. جمع واژۀ دلو
لغت نامه دهخدا
(اَ عا)
خواننده تر
لغت نامه دهخدا