سنگ: بزبان فارسی (؟) سئل عن عباد بن سلیمان الصیمری المعتزلی (القائل بمناسبه طبیعیه بین اللفظ و مدلوله) ما مسمی آدغاغ و هو بالفارسیه الحجر فقال اجد فیه یبساً شدیداً و اراه الحجر. رجوع به اذغاغ شود
سنگ: بزبان فارسی (؟) سئل عن عباد بن سلیمان الصیمری المعتزلی (القائل بمناسبه طبیعیه بین اللفظ و مدلوله) ما مسمی آدغاغ و هو بالفارسیه الحجر فقال اجد فیه یبساً شدیداً و اراه الحجر. رجوع به اذغاغ شود
درآمیختن چیزی در چیزی، در هم کردن، در علم زبانشناسی ترکیب کردن دو حرف هم مخرج و به صورت مشدد درآوردن آن مانند «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده و «تا» و «دال» را در هم ادغام کرده اند
درآمیختن چیزی در چیزی، در هم کردن، در علم زبانشناسی ترکیب کردن دو حرف هم مخرج و به صورت مشدد درآوردن آن مانندِ «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده و «تا» و «دال» را در هم ادغام کرده اند
نقل اهل اصول الفقه عن عباد بن سلیمان الصیمری من المعتزله انّه ذهب الی ان ّ بین اللفظ و مدلوله مناسبه طبیعیه حامله للواضع علی ان یضع و الا لکان تخصیص الاسم المعین بالمسمی المعین ترجیحاً من غیر مرجّح و کان بعض من یری رأیه یقول انّه یعرف مناسبهالألفاظ لمعانیها، فسئل ما مسمّی اذغاغ و هو بالفارسیه الحجر فقال اجد فیه یبساً شدیداً و اراه الحجر. (المزهر للسیوطی ص 31). چنین کلمه در فارسی محاورات و نیز فارسی نظمی و نثری دیده نشد. و رجوع به ادغاغ شود
نقل اهل اصول الفقه عن عباد بن سلیمان الصیمری من المعتزله انّه ذهب الی ان ّ بین اللفظ و مدلوله مناسبه طبیعیه حامله للواضع علی ان یضع و الا لکان تخصیص الاسم المعین بالمسمی المعین ترجیحاً من غیر مرجّح و کان بعض من یری رأیه یقول انّه یعرف مناسبهالألفاظ لمعانیها، فسئل ما مسمّی اذغاغ و هو بالفارسیه الحجر فقال اجد فیه یبساً شدیداً و اراه الحجر. (المزهر للسیوطی ص 31). چنین کلمه در فارسی محاورات و نیز فارسی نظمی و نثری دیده نشد. و رجوع به ادغاغ شود