جدول جو
جدول جو

معنی ادغاغ - جستجوی لغت در جدول جو

ادغاغ
(اَ)
سنگ: بزبان فارسی (؟) سئل عن عباد بن سلیمان الصیمری المعتزلی (القائل بمناسبه طبیعیه بین اللفظ و مدلوله) ما مسمی آدغاغ و هو بالفارسیه الحجر فقال اجد فیه یبساً شدیداً و اراه الحجر. رجوع به اذغاغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادغام
تصویر ادغام
درآمیختن چیزی در چیزی، در هم کردن، در علم زبانشناسی ترکیب کردن دو حرف هم مخرج و به صورت مشدد درآوردن آن مانند «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده و «تا» و «دال» را در هم ادغام کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
نقل اهل اصول الفقه عن عباد بن سلیمان الصیمری من المعتزله انّه ذهب الی ان ّ بین اللفظ و مدلوله مناسبه طبیعیه حامله للواضع علی ان یضع و الا لکان تخصیص الاسم المعین بالمسمی المعین ترجیحاً من غیر مرجّح و کان بعض من یری رأیه یقول انّه یعرف مناسبهالألفاظ لمعانیها، فسئل ما مسمّی اذغاغ و هو بالفارسیه الحجر فقال اجد فیه یبساً شدیداً و اراه الحجر. (المزهر للسیوطی ص 31). چنین کلمه در فارسی محاورات و نیز فارسی نظمی و نثری دیده نشد. و رجوع به ادغاغ شود
لغت نامه دهخدا
(فَ مامْ پَ)
فراگرفتن: ادغام حرّ یا برد کسی را، فراگرفتن سرما یا گرما او را، ادفاف امور بر کسی، پیاپی رسیدن کارها بدو، طعام دادن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(فُ لَ / لِ)
ادماغ به...، محتاج کردن به... محتاج گردانیدن کسی را بسوی چیزی. (منتهی الارب) ، آهوی سپید ماده. ماده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ)
اضغاغ قوم، درآمدن مردم در زندگانی فراخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(فَ مامْ بُ)
ادغام. مدغم شدن حرفی در حرفی. (زوزنی). درآوردن حرفی را در حرفی یعنی دو حرف را در یکبار بتلفظ درآوردن. (منتهی الارب). دربردن حرفی در حرفی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادغال
تصویر ادغال
جمع دغل، فسادها، تباهیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایغاغ
تصویر ایغاغ
ترکی سخن چینی نمام سصخن چین ساعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
در هم شدن، مدغم، در بردن حرفی درحرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
((اِ))
در هم فشردن و فرو بردن دو چیز، حرفی را در حرف دیگر آمیختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
یکپارچه کردن، یکی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
اندماجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
Consolidation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
consolidation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
통합
دیکشنری فارسی به کره ای
ادغام، یکپارچه سازی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
ادغام
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
একীকরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
muungano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
konsolidasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
אִחְדוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
統合
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
консолидация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
एकत्रीकरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
konsolidasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
การรวม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
consolidación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
consolidamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
consolidação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
合并
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
konsolidacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
консолідація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
Konsolidierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
consolidatie
دیکشنری فارسی به هلندی