جدول جو
جدول جو

معنی ادسق - جستجوی لغت در جدول جو

ادسق
(اَ سَ)
فراخ دهن
لغت نامه دهخدا
ادسق
فراخ دهن دهن گشاد
تصویری از ادسق
تصویر ادسق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ غَ غُ)
پر شدن حوض به حدی که آب از کناره هایش بریزد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سپیدی آب حوض و درخش آن. (منتهی الارب). سپید شدن و برق زدن آب حوض. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَق ق)
نعت تفضیلی از دقّه. باریکتر. نازکتر. ارق. تنک تر. دقیق تر.
- امثال:
ادق من الشخب.
ادق من الطحین.
ادق من خیط باطل.
لغت نامه دهخدا
(اِ دِ)
نامی است که یونانیان بشهر الرهاء میدادند و امروز آنرا اورفا نامند. شهر قدیم و پرثروت بین النهرین شمالی که پس از فتح بیت المقدس در قلمرو آن درآمد و حاکم نشین امارتی مسیحی که گدفروا دبویون برای برادر خود بودوئن ایجاد کرد، گردید و در سال 1144م. ترکان آنرا منحل کردند. در قدیم ادس پایتخت دولتی بود که خسرون نام داشت و پادشاهان خسرون دست نشاندۀ اشکانیان بودند. (ایران باستان ص 2087، 2181، 2420، 2467، 2479، 2484، 2485، 2501، 2524، 2590، 2628، 2629، 2631، 2632، 2633، 2634، 2640، 2690) ، نسب و نام خویش بر خصم شمردن در کارزار. نام و نسب خویش گفتن پیش حریف در کارزار. خویشتن نسبت کردن در حرب. (تاج المصادر بیهقی) ، گردانیدن کسی را که بسوی غیر پدر خود خوانده میشود. (منتهی الارب). ادعاه، ای صیره یدعی الی غیر ابیه. (تاج العروس) ، آرزوکردن. (غیاث) (آنندراج). آرزو خواستن. تمنی کردن
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
پرکننده. (آنندراج) :ادسق الاناء، ملأه. (اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
فاسق تر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ)
جمع واژۀ وسق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وسق شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
پر کردن چیزی را
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
نعت تفضیلی از دسم. چرب تر.
لغت نامه دهخدا
(اُ دُ)
آتنائیس. ملکۀ روم شرقی متولد به اثینه، زوجه تئودز دوم (در حدود 401- 460م.)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
کج، غامض تر. مشکل تر. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(اُدِ)
شهر و بندری از اوکرانی، واقع در ساحل بحر اسود، دارای 604000 تن سکنه، مرکز صدور گندم
لغت نامه دهخدا
تصویری از افسق
تصویر افسق
نابکارتر تردامن تر نابکار تر فاسقتر تردامن تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادق
تصویر ادق
باریک تر دشوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسق
تصویر دسق
سپیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادفق
تصویر ادفق
چابک، خمیده پیر، دندان گزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادسم
تصویر ادسم
تیره گون دستار سیاه
فرهنگ لغت هوشیار