جدول جو
جدول جو

معنی اداب - جستجوی لغت در جدول جو

اداب(اُدْ دا)
سوسن. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
اداب(اُ)
ذکر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاداب
تصویر شاداب
(دخترانه)
با طراوت، تازه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
پرطراوت، خرم، برای مثال دائم گل این بستان شاداب نمی ماند / دریاب ضعیفان را در وقت توانایی (حافظ - ۹۸۴)، کنایه از آباد، بارونق
فرهنگ فارسی عمید
(غَ کَ / کِ)
زیرک شدن.
لغت نامه دهخدا
(اُ بِ)
رجل ادابر، مرد قاطع رحم.
لغت نامه دهخدا
مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: ناداب (به معنی آزاد) پسر هارون که خداوند بواسطۀ اینکه خطا ورزیده آتش غریبه بحضور آورد وی را به آتش سوزانید، (از قاموس کتاب مقدس ص 865)
لغت نامه دهخدا
پادشاه اسرائیل که از 915 تا 909 قبل از میلاد سلطنت کرد، مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: پسر یربعام و جانشین وی که مدت دو سال به گناهکاری سلطنت کرد تا وقتی که بعشا در حشبون بر وی بشوریده او را ازلباس هستی عاری ساخت، (از قاموس کتاب مقدس ص 865)
لغت نامه دهخدا
سیراب، پرآب، (فرهنگ جهانگیری) (فهرست ولف)، آبدار، شادآب:
که دیدم ده و دو درخت سهی
که رسته ست شاداب با فرهی،
فردوسی،
بشد شاد سهراب از گفت مرد
بخندید و رخساره شاداب کرد،
فردوسی،
تو گفتی همه دشت سر خاب بود
بسان یکی سرو شاداب بود،
فردوسی (از لغت فرس)،
کنون ما نداریم پایاب او
نپیچیم با بخت شاداب او،
فردوسی،
عید شاداب درختی است تا سال دگر
از گل میوۀ او بوی همی یابی بر،
حکیم ازرقی (از جهانگیری)،
سرو شادابی و گمان بردی
که ترا هیچ غم نپیراید،
خاقانی،
ز نرگس تهی یافتم خواب را
ندیدم جوان سرو شاداب را،
نظامی،
ز بس بودیش نقش کلک شاداب
شدی مستسقی از نظاره شاداب،
زلالی (از فرهنگ جهانگیری)،
، تازه، (لغت فرس)، ترو تازه، (برهان قاطع) (فهرست ولف)، شکفته، (فهرست ولف)، طری، طریه، ریان، شاد، شادمان، (ناظم الاطباء) :
چو خندان شد و چهره شاداب کرد
و را نام تهمینه سهراب کرد،
فردوسی،
دائم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی،
حافظ،
و با آن مصادر شاداب شدن، شاداب کردن و نظایر آنها ساخته شده و بکار رفته است
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
شادمان، مسرور، خرم، خوشحالی کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
تازه، با طراوت، مسرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
سلامت
فرهنگ واژه فارسی سره
آبدار، پرآب، باطراوت، تروتازه، خرم، شادمان
متضاد: پژمرده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
طازجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
Cheery, Exuberant, Perky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
gai, exubérant, enjoué
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
radosny, ekstatyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
neşeli, coşkulu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
веселый , эксуберантный , жизнерадостный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
heiter, üppig, munter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
خوشی , خوش و خرم , خوش مزاج
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
খুশি , উদ্দীপ্ত , প্রাণবন্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
ร่าเริง , ร่าเริง , ร่าเริง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
furaha, shauku
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
快活な , 活気に満ちた , 陽気な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
欢快的 , 茂盛的 , 活泼的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
עליז , נלהב , שָׂמח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
쾌활한 , 생기 있는 , 명랑한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
ceria, bersemangat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
खुश , हर्षित , उल्लसित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
vrolijk, uitbundig, opgewekt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
життєрадісний , ексуберантний , життєрадісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
gaio, esuberante, allegro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
alegre, exuberante, animado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شاداب
تصویر شاداب
alegre, exuberante, animado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی