بیونانی نانخواه است. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، نالیدن. (زوزنی). نالیدن شتر از جدائی بچه، دراز کشیدن امری، سیر کردن در زمین، رسیدن بلاکسی را. کسی را بلائی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی)
بیونانی نانخواه است. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، نالیدن. (زوزنی). نالیدن شتر از جدائی بچه، دراز کشیدن امری، سیر کردن در زمین، رسیدن بلاکسی را. کسی را بلائی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی)
مسئله الاخیلوس والسلحفاه، یکی از استدلالات زینون الیائی که بر علیه حرکت اقامه کرده است و آن چنین است: فرض کنیم موجودی بطی ءالحرکه مانند سنگ پشت و موجودی سریعالحرکه مانند اخیلوس بمسافتی از یکدیگر در جهتی حرکت میکنند، هیچگاه اخیلوس به سنگ پشت نخواهد رسید، زیرا برای آنکه اخیلوس بتواند سنگ پشت را دریابد، نخست باید بموضعی برسد که پس از این مدت سنگ پشت بدان رسیده است و آنگاه بمکانی برسد که سنگ پشت هنگامی که اخیلوس طریق مقصد دوم را در پیش داشت رسیده بود و قس علیهذا. مجمل کلام آنکه چون محال است که سریعالحرکه، بطی ءالحرکه را دریابد، پس حرکت خود نیز محال است. این استدلال از اعصار قدیمه تا زمان ما مورد بحث حکما بوده است. از متأخرین دکارت، لیپنیتزو استوارت میل کوشیده اند که آنرا باطل سازند ولیکن ظاهراً توفیق نیافته اند. و اما مسئلهالأخیلوس و السلحفاه، و کان یجب ان لایلحق اخلوس السریعالعدو السلحفاه البطیئهالعدو و کانت الذره لایفرغ من قطع بغل یسیر علیها والمثل الأول للقدماء و الثانی للمحدثین. (شفاء، طبیعیات ص 86)
مسئله الاخیلوس والسلحفاه، یکی از استدلالات زینون الیائی که بر علیه حرکت اقامه کرده است و آن چنین است: فرض کنیم موجودی بطی ءالحرکه مانند سنگ پشت و موجودی سریعالحرکه مانند اخیلوس بمسافتی از یکدیگر در جهتی حرکت میکنند، هیچگاه اخیلوس به سنگ پشت نخواهد رسید، زیرا برای آنکه اخیلوس بتواند سنگ پشت را دریابد، نخست باید بموضعی برسد که پس از این مدت سنگ پشت بدان رسیده است و آنگاه بمکانی برسد که سنگ پشت هنگامی که اخیلوس طریق مقصد دوم را در پیش داشت رسیده بود و قس علیهذا. مجمل کلام آنکه چون محال است که سریعالحرکه، بطی ءالحرکه را دریابد، پس حرکت خود نیز محال است. این استدلال از اعصار قدیمه تا زمان ما مورد بحث حکما بوده است. از متأخرین دکارت، لیپنیتزو استوارت میل کوشیده اند که آنرا باطل سازند ولیکن ظاهراً توفیق نیافته اند. و اما مسئلهالأخیلوس و السلحفاه، و کان یجب ان لایلحق اخلوس السریعالعدو السلحفاه البطیئهالعدو و کانت الذره لایفرغ من قطع بغل یسیر علیها والمثل الأول للقدماء و الثانی للمحدثین. (شفاء، طبیعیات ص 86)
اخلوس. پسر ثتیس و پله پادشاه میریمیدن ها و مشهورترین قهرمانان یونان، که نام او با آثار همر تخلید شده است. طبق بعض روایات مادر وی پس از تولد او را در ستیکس افکند و بدین جهت همه اعضای او بجز پاشنۀ وی که مادر در دست داشت، روئین (خستگی ناپذیر) گردید. فنیکس و سانتر شیرون او را تعلیم دادند و شیرن تیراندازی و مداوای مجروحین را بدو آموخت و برای ازدیاد نیرو و زور وی، از مغز شیران او را تغذیه کرد. کالکاس پیشگوئی کرد که او مقابل شهر تروا کشته خواهد شد. ثتیس که از این پیشگوئی آگاه بود او را بصورت زنی بنام پیرا درآورده بدربار لیکومد بجزیره پیروس فرستاد ولی چون یونانیان بدون یاری اخیلوس نتوانستند تروا را فتح کنند اولیس را مأمور کردند که ویرا بدانجا آرد و وی بحیله اخیلوس را به تروا کشانید و وجود اخیلوس موجب وحشت دشمنان گردید. اگاممنن اسیرۀ او مسماه به بری زئیس را بربود و اخیلوس خشمگین گردید و عزیمت قتل اگاممنن کرد در این هنگام اگاممنن بدست می نرو گرفتار شد، پس اخیلوس سوگند یاد کرد که در جنگها شرکت نکند و از این جهت یونانیان پیاپی شکست می یافتند. پاترکل نیز که سلاح اخیلوس را ببر کرد و بمیدان کارزار شتافت بدست هکتور کشته گردید. چون این خبر به اخیلوس برداشتند برای انتقام خون دوست خویش بمیدان شده اهالی تروا را مغلوب و هکتور را گرفتار ساخت و پاهای او را بگردونۀ خود بست و سه بار او را گرد حصار شهر بگردانید ولی سپس بر اثر تضرع پریام پیر او را بازگردانید. اندکی بعد پاریس، یا اپولون بصورت پاریس، تیری بپاشنۀ او زد و او را بکشت و بر طبق روایت دیگر وی در معبد آپولون، واقع در تیمبره و آنگاه که با پولیکسن دختر پریام ازدواج خواست کرد، بدست پاریس بخیانت کشته گردید. اژاکس و اولیس جسد او را از دست اهالی تروا رهائی دادند و بجهت تصرف اسلحۀ او در برابر بزرگان بمنازعه پرداختند تا عاقبت اولیس آنها را بتصرف خود درآورد. خاکستر جسد اخیلوس را یونانیان بدماغۀ سیژه نقل کردند و معابدی به افتخار او برپا ساختند و او را همچنان خدایان ستودند
اخلوس. پسر ثتیس و پله پادشاه میریمیدن ها و مشهورترین قهرمانان یونان، که نام او با آثار همر تخلید شده است. طبق بعض روایات مادر وی پس از تولد او را در ستیکس افکند و بدین جهت همه اعضای او بجز پاشنۀ وی که مادر در دست داشت، روئین (خستگی ناپذیر) گردید. فنیکس و سانتر شیرون او را تعلیم دادند و شیرن تیراندازی و مداوای مجروحین را بدو آموخت و برای ازدیاد نیرو و زور وی، از مغز شیران او را تغذیه کرد. کالکاس پیشگوئی کرد که او مقابل شهر تروا کشته خواهد شد. ثتیس که از این پیشگوئی آگاه بود او را بصورت زنی بنام پیرا درآورده بدربار لیکومد بجزیره پیروس فرستاد ولی چون یونانیان بدون یاری اخیلوس نتوانستند تروا را فتح کنند اولیس را مأمور کردند که ویرا بدانجا آرد و وی بحیله اخیلوس را به تروا کشانید و وجود اخیلوس موجب وحشت دشمنان گردید. اگاممنن اسیرۀ او مسماه به بری زئیس را بربود و اخیلوس خشمگین گردید و عزیمت قتل اگاممنن کرد در این هنگام اگاممنن بدست می نرو گرفتار شد، پس اخیلوس سوگند یاد کرد که در جنگها شرکت نکند و از این جهت یونانیان پیاپی شکست می یافتند. پاترکل نیز که سلاح اخیلوس را ببر کرد و بمیدان کارزار شتافت بدست هکتور کشته گردید. چون این خبر به اخیلوس برداشتند برای انتقام خون دوست خویش بمیدان شده اهالی تروا را مغلوب و هکتور را گرفتار ساخت و پاهای او را بگردونۀ خود بست و سه بار او را گرد حصار شهر بگردانید ولی سپس بر اثر تضرع پریام پیر او را بازگردانید. اندکی بعد پاریس، یا اپولون بصورت پاریس، تیری بپاشنۀ او زد و او را بکشت و بر طبق روایت دیگر وی در معبد آپولون، واقع در تیمبره و آنگاه که با پولیکسن دختر پریام ازدواج خواست کرد، بدست پاریس بخیانت کشته گردید. اژاکس و اولیس جسد او را از دست اهالی تروا رهائی دادند و بجهت تصرف اسلحۀ او در برابر بزرگان بمنازعه پرداختند تا عاقبت اولیس آنها را بتصرف خود درآورد. خاکستر جسد اخیلوس را یونانیان بدماغۀ سیژه نقل کردند و معابدی به افتخار او برپا ساختند و او را همچنان خدایان ستودند
اخینوس. گندم بیابانی که کشت و درو نشود. نباتیست غیر گندم صحرائی. منبت او کنار آبها شبیه بگیاه ارزن و ثمرش سیاه و ریز و گلش سفید و ثمرش در ادویۀ چشم و گوش مستعمل و با قوت مجففه و محلله و قابضه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گندم دشتی یعنی گندم خودروی را گویند. عصارۀ آنرا با گوگرد و نطرون بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش را نافع باشد. (برهان). گندم دشتی آنکه از زمین بغیر زراعت روید و کشتن و درویدن او را معتاد نباشد. (مؤید الفضلاء). و رجوع به اخینوس شود
اخینوس. گندم بیابانی که کشت و درو نشود. نباتیست غیر گندم صحرائی. منبت او کنار آبها شبیه بگیاه ارزن و ثمرش سیاه و ریز و گلش سفید و ثمرش در ادویۀ چشم و گوش مستعمل و با قوت مجففه و محلله و قابضه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گندم دشتی یعنی گندم خودروی را گویند. عصارۀ آنرا با گوگرد و نطرون بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش را نافع باشد. (برهان). گندم دشتی آنکه از زمین بغیر زراعت روید و کشتن و درویدن او را معتاد نباشد. (مؤید الفضلاء). و رجوع به اخینوس شود
وی مؤسس حقیقی تراژدی است. مولد او 525 قبل از میلاد پیش از اسخیلوس نمایشگاههای یونان منظرۀ نمایش های کنونی را نداشت. در فصل زمستان و بهار، یونانیان قدیم به افتخار دیونیسس (ذینوسس) (رب النوع شراب) جشنهای مجلل برپا میکردند. و عادت برین جاری بود که بزی را در راه رب النوع مزبور قربانی میکردند و بعد ترانه های مخصوص در باب افتخارات او میسرودند. و کلمه تراژدی (یونانی: تراگودیا) نیزبمعنی سرود بز میباشد. در این جشن روستائیان ترانه های مشتمل بر فتوحات و شئون دیونیسس را دسته جمعی میسرودند و سردستۀ آنان وقایع را بیان میکرد و شرح میداد و دیگران نیز همآهنگ جواب میدادند. این موضوع بتدریج بصورت نوعی مکالمه (دیالگ) بین رئیس و یک عضو منتخب و بعدها بصورت هنرپیشه (آرتیست. آکتر) جلوه گر شد. اسخیلوس که پدر تراژدی یونان و یکی از بزرگترین شعرای جهان است با ذوق سلیم و قریحۀ خلاقۀ خویش طرح نوی افکنده نغمه خوانی دسته جمعی را از بازیگران سلب کرد و یکتن بعده بازیگران افزود و در عین حال نغمات دسته جمعی که قسمت عمده و مهم نمایش بود، با مکالمۀ بین الاثنین (دیالگ) همراهی میکرد. به این طریق درام بحد بلوغ رسید. و نیز گفته اند اسخیلوس انواع ابتکارات دیگر نیز در تفاصیل لباس هنرپیشگان و نظائر آن در صحنۀ نمایش داشته است. در هنگام افتتاح نمایشگاه دیونیسس در زیر آکرپلیس اسخیلوس بحرفۀ خود مشغول بود و محل مزبور اولین مهد درام یونانی میباشد که آثار آن هنوز بکلی محو نشده است. سبک تریلژی و تترالژی را به اسخیلوس نسبت داده اند. تریلژی عبارت است از یک سلسلۀ ثلاثی از تراژدیهای مربوط بیکدیگر مانند: آگاممنن، خئفری، امنید که جمعاً ارسیتا را بوجود آورده اند. تترالژی هم عبارتست از یک سلسلۀ مثلث به انضمام یک درام هجائی (ساتیریک) با این شرط که درام ساتیری خود حاکی از موجودات عجیب و غریب جنگلی باشد که در ملازمت دیونیسس آواز میخواندند. اثر موسوم به سیکلپس اری پید یگانه نمونۀ موجود از درام ساتیریک شامل هفت تراژدی است که گویند تنها یادگار از هفتاد اثر اسخیلوس است. در این درام شکل و قیافۀ سلاطین و قهرمانان عظمت و شکوه مخصوص دارد. اینجا سیمای حقیقی اومیروس (همر) را با کمال وضوح میتوان مشاهده کرد و روح وطن پرستی و وحدت ملی یونانی در آن جلوه گر است، گوئی شاعر سرباز درمیدان جنگهای ایران و یونان با شور و هیجان بسیار بهنگام جانفشانی در راه وطن همه چیز را بهیچ میشمارد. و نیز درام مزبور متضمن سلسلۀ تفکرات عمیق فلسفی است در باب رفع تناقض ظاهری موجود در بین اشیاء و اثبات این معنی که هر چیزی بجای خویش نیکوست و لیس فی الامکان ابدع مما کان. (از دائره المعارف بریتانیکا)
وی مؤسس حقیقی تراژدی است. مولد او 525 قبل از میلاد پیش از اسخیلوس نمایشگاههای یونان منظرۀ نمایش های کنونی را نداشت. در فصل زمستان و بهار، یونانیان قدیم به افتخار دیونیسُس (ذینوسس) (رب النوع شراب) جشنهای مجلل برپا میکردند. و عادت برین جاری بود که بُزی را در راه رب النوع مزبور قربانی میکردند و بعد ترانه های مخصوص در باب افتخارات او میسرودند. و کلمه تراژدی (یونانی: تراگودیا) نیزبمعنی سرود بز میباشد. در این جشن روستائیان ترانه های مشتمل بر فتوحات و شئون دیونیسُس را دسته جمعی میسرودند و سردستۀ آنان وقایع را بیان میکرد و شرح میداد و دیگران نیز همآهنگ جواب میدادند. این موضوع بتدریج بصورت نوعی مکالمه (دیالگ) بین رئیس و یک عضو منتخب و بعدها بصورت هنرپیشه (آرتیست. آکتر) جلوه گر شد. اسخیلوس که پدر تراژدی یونان و یکی از بزرگترین شعرای جهان است با ذوق سلیم و قریحۀ خلاقۀ خویش طرح نوی افکنده نغمه خوانی دسته جمعی را از بازیگران سلب کرد و یکتن بعده بازیگران افزود و در عین حال نغمات دسته جمعی که قسمت عمده و مهم نمایش بود، با مکالمۀ بین الاثنین (دیالگ) همراهی میکرد. به این طریق درام بحد بلوغ رسید. و نیز گفته اند اسخیلوس انواع ابتکارات دیگر نیز در تفاصیل لباس هنرپیشگان و نظائر آن در صحنۀ نمایش داشته است. در هنگام افتتاح نمایشگاه دیونیسُس در زیر آکرُپُلیس اسخیلوس بحرفۀ خود مشغول بود و محل مزبور اولین مهد درام یونانی میباشد که آثار آن هنوز بکلی محو نشده است. سبک تِریلُژی و تِترالُژی را به اسخیلوس نسبت داده اند. تریلژی عبارت است از یک سلسلۀ ثلاثی از تراژدیهای مربوط بیکدیگر مانند: آگامِمنُن، خُئِفُری، اُمِنید که جمعاً اُرِسیتا را بوجود آورده اند. تترالژی هم عبارتست از یک سلسلۀ مثلث به انضمام یک درام هجائی (ساتیریک) با این شرط که درام ساتیری خود حاکی از موجودات عجیب و غریب جنگلی باشد که در ملازمت دیونیسُس آواز میخواندند. اثر موسوم به سیکلُپس اُری پید یگانه نمونۀ موجود از درام ساتیریک شامل هفت تراژدی است که گویند تنها یادگار از هفتاد اثر اسخیلوس است. در این درام شکل و قیافۀ سلاطین و قهرمانان عظمت و شکوه مخصوص دارد. اینجا سیمای حقیقی اومیروس (همر) را با کمال وضوح میتوان مشاهده کرد و روح وطن پرستی و وحدت ملی یونانی در آن جلوه گر است، گوئی شاعر سرباز درمیدان جنگهای ایران و یونان با شور و هیجان بسیار بهنگام جانفشانی در راه وطن همه چیز را بهیچ میشمارد. و نیز درام مزبور متضمن سلسلۀ تفکرات عمیق فلسفی است در باب رفع تناقض ظاهری موجود در بین اشیاء و اثبات این معنی که هر چیزی بجای خویش نیکوست و لیس فی الامکان ابدع مما کان. (از دائره المعارف بریتانیکا)
اخیروس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گندم خودرو باشد و بعضی گویند نباتی است که در نزدیک آبهای روان و ایستاده روید. ثمر وی دراز و سیاه و کوچک باشد و آنرا در داروهای چشم و داروهای گوش بکار برند نافع باشد. (برهان قاطع). اخیروس و خرونیه (کذا) خودرو است. بعضی گویند آن گندم ناکشته است که در صحرا روید. آنچه محقق است نباتی است که نزدیک آبهای روان وآبهای ایستاده روید و ثمری سیاه کوچک دارد و گلی سفید و دانۀ وی در داروهای چشم و گوش استعمال کنند و اگر دو درم دانۀ وی با چهار درم عسل بیامیزند و در چشم کشند قطع سیلان رطوبت از چشم بکند و اگر عصارۀ وی با گوگرد و نطرون بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش ساکن گرداند. (اختیارات بدیعی). بفارسی خردینه (کذا) گویند، بیخ نباتی است سیاه پوست مثل کنول در تالابها روید. (مؤید الفضلاء). و رجوع به اخیروس شود
اخیروس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گندم خودرو باشد و بعضی گویند نباتی است که در نزدیک آبهای روان و ایستاده روید. ثمر وی دراز و سیاه و کوچک باشد و آنرا در داروهای چشم و داروهای گوش بکار برند نافع باشد. (برهان قاطع). اخیروس و خرونیه (کذا) خودرو است. بعضی گویند آن گندم ناکشته است که در صحرا روید. آنچه محقق است نباتی است که نزدیک آبهای روان وآبهای ایستاده روید و ثمری سیاه کوچک دارد و گلی سفید و دانۀ وی در داروهای چشم و گوش استعمال کنند و اگر دو درم دانۀ وی با چهار درم عسل بیامیزند و در چشم کشند قطع سیلان رطوبت از چشم بکند و اگر عصارۀ وی با گوگرد و نطرون بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش ساکن گرداند. (اختیارات بدیعی). بفارسی خردینه (کذا) گویند، بیخ نباتی است سیاه پوست مثل کنول در تالابها روید. (مؤید الفضلاء). و رجوع به اخیروس شود
یونانی تازی گشته گورگیا از گیاهان گورگیا. توضیح: مولف برهان این کلمه را اشتباها مرادف با مصطکی ذکر کرده چون یکی از مرادفات این گیاه ثیل مکی است ممکن است که مکی بغلط در کتابت مصطکی شده (مصطکی صمغ درخت پسته وحشی (بنه) است که بنام سقز معروف است)
یونانی تازی گشته گورگیا از گیاهان گورگیا. توضیح: مولف برهان این کلمه را اشتباها مرادف با مصطکی ذکر کرده چون یکی از مرادفات این گیاه ثیل مکی است ممکن است که مکی بغلط در کتابت مصطکی شده (مصطکی صمغ درخت پسته وحشی (بنه) است که بنام سقز معروف است)
گیاهی از تیره آله که پایا میباشد و ارتفاعش بین 30 تا 50 سانتیمتر است و برگهایش نازک و نسبه پهن و سبز تیره است و گلهایش برنگهای ارغوانی و آبی و گاهی سفید است
گیاهی از تیره آله که پایا میباشد و ارتفاعش بین 30 تا 50 سانتیمتر است و برگهایش نازک و نسبه پهن و سبز تیره است و گلهایش برنگهای ارغوانی و آبی و گاهی سفید است