جدول جو
جدول جو

معنی اخیشن - جستجوی لغت در جدول جو

اخیشن(اُ خَ شِ)
مصغّر اخشن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اویشن
تصویر اویشن
آویشن، گیاهی علفی، خودرو، معطر با برگ های کوچک و ساقۀ کوتاه که مصرف خوراکی دارد مثلاً آویشن کوهی، آویشن شیرازی
فرهنگ فارسی عمید
(اَخْ)
رأس الافعی خوانند و آن نباتی است مشابه به رأس الافعی و بیخ آن از انگشت باریکتر بود و برنگ سیاه بود و خوردن آن گزیدگی جانوران را نافع بود و اگر پیش از گزیدگی بیاشامند اگر بگزد هیچ مضرت به وی نرسد و اگر بیخ آن با شراب بیاشامند درد پشت ساکن گرداند. (اختیارات بدیعی). احیون. اخبون
لغت نامه دهخدا
(اُ خَیْ یا)
تصغیرگونه ای از اخ.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شهریست بفارس. (معجم البلدان) ، شترمرغ و کوه که سیاهی و سپیدی دارند، کوهی که در او سیاهی و سپیدی است
لغت نامه دهخدا
(اَ شِ)
نگاه و نظر و دیدار. (ناظم الاطباء). بصارت و بینایی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
بر وزن کشیدن سعتر را گویند و بعضی گویند نوعی از سبزی خوردنی است که در میان پیاز و ترب کارندش. (مؤید الفضلاء) ، رونق نبات و حسن آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به ایاء و ایاه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
درشت غیراملس از هر چیزی. خشن.
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
اخشن و خشین دو کوهند در بادیهالعرب و یکی کوچکتر از دیگریست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
سدوسی. تابعی است. تابعی در سنت اسلامی به شخصی گفته می شود که در عصر پس از پیامبر اسلام زندگی کرده و از صحابه – کسانی که پیامبر را دیده اند – علم و دین آموخته است. اگرچه تابعی پیامبر را ندیده است، اما پیوند او با صحابه سبب شده است که در زنجیره ناقلان حدیث جایگاه بالایی داشته باشد. علمای علم رجال و حدیث معمولاً تابعین را به سه دسته تقسیم می کنند: کبیر، وسط و صغیر، بسته به اینکه با کدام طبقه از صحابه دیدار داشته اند.
جدّ ادهم بن محرز شاعر تابعی فارسی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخیون
تصویر اخیون
یونانی تازی شده گل اژده ها اژدر گل از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخشن
تصویر اخشن
زبر درشت
فرهنگ لغت هوشیار
بد و زشت و نازیبا، لفظی که در مقام احساس رضایت و لذت گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
شاشو
فرهنگ گویش مازندرانی