جدول جو
جدول جو

معنی اخنوخ - جستجوی لغت در جدول جو

اخنوخ
(اَ)
خنوخ. گویند همان ادریس است و صحف او سی صحیفه بوده است. (ابن الندیم). نام ادریس علیه السلام. (مجمل التواریخ والقصص ص 89، 183، 228، 288 و 432) (سروری) (برهان) (فرهنگ خطی). قفطی در تاریخ الحکماء آرد: و هو (ادریس) عندالعبرانیین خنوخ و عرّب اخنوخ و سماه اﷲ عزّ و جل فی کتابه العربی المبین، ادریس. (تاریخ الحکماء چ لیپسک ص 2). و ابن ابی اصیبعه گوید: و اما هرمس هذا، فهو هرمس الاول و لفظه ارمس و هو اسم عطارد ویسمی عندالیونانیین اطرسمین و عندالعرب ادریس و عندالعبرانیین اخنوخ و هو ابن یاردبن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم علیه السلام و مولده بمصر فی مدینه منف منها قال (ابوالوفاء المبشربن فاتک) و کانت مدته علی الارض اثنتین و ثمانین سنه و قال غیره ثلاثمائه و خمساً و ستین سنه. (عیون الانباء ج 1 ص 16). نام عبرانی ادریس علیه السلام. (قاموس الاعلام). هرمس الهرامسۀ صابئین. (نخبهالدهر دمشقی). اخنوخ بر وزن مطبوخ، نام ادریس پیغمبر علیه السلام است و او را هرمز و هرمس گفته اند که بمعنی اورمزد آمده که نام خدا و نام ستارۀ مشتری است و او در علم و فضل و حکمت و سلطنت و پیغمبری مرتبۀ جامع داشته و او را اوریای سوم خوانند یعنی معلم و مدرس ثالث زیرا که اوریای اول حضرت آدم و دوم حضرت شیث نبی بوده بعد ازدو صد سالی از فوت آدم او بر خلق مبعوث و دوختن و نوشتن از او ظاهر شده و بفلک عروج کرده از جمله روایات ابن عباس در محاضرات آورده که یکصد و چهار کتاب و کتب نازل شده و چندین صحف بر انبیا نزول یافته از آن جمله بر شیث پنجاه صحیفه و بر ادریس سی صحیفه و بر ابراهیم ده صحیفه و بر موسی پیش از توراه بدفعۀ واحده و زبور بر داود و انجیل بر عیسی و قرآن مبارک مجید بر خاتم الانبیاء صلی اﷲ علیه و آله و سلم نزول یافته نامۀ پارسی در مخاطبات با نفس خود ازو دیده ام که بابا افضل الدین کاشی ترجمه کرده و بعد از وی دو حکیم بزرگوار را هرمس خوانده اند. ثانی از بابل و ثالث از مصر بوده است. چنان معلوم شده که اخنوخ عبری است و هرمس رومی و ادریس عربی و اورمزد فارسی. (آنندراج) :
کجا نامش اخنوخ خوانی همی
دگرنامش ادریس دانی همی.
اسدی.
چنان کرد فرزانه زان مرد یاد
کز اخنوخ پیغمبرش بد نژاد.
اسدی.
لغت نامه دهخدا
اخنوخ
نام ادریس پیامبر است که او را هرمز دو اورمزد نیز گفته اند
تصویری از اخنوخ
تصویر اخنوخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
ادریس پیغمبر که بفارسی خنجوخ گویند. (ناظم الاطباء). اخنوخ. (السامی فی الاسامی) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا