جمع واژۀ خصم، بمعنی گوشۀ اندرونی دنبالۀ مشک که در مقابل دهانه باشدو جانب و ناحیه و گوشه یعنی دسته، پست گردن کردن پیری و مانند آن کسی را. پست گردن گردانیدن کسی را کلانسالی، فروتن گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
جَمعِ واژۀ خُصم، بمعنی گوشۀ اندرونی دنبالۀ مشک که در مقابل دهانه باشدو جانب و ناحیه و گوشه یعنی دسته، پست گردن کردن پیری و مانند آن کسی را. پست گردن گردانیدن کسی را کلانسالی، فروتن گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
گوشه یعنی دستۀ جوال. اخسوم، اخضر تربه، وادیست که در آن سیلهائی که از سراه فرودآیند جمع شود. (معجم البلدان) ، و گویند آبگیریست که طول آن سه و عرض وی یکروزه راه است، و گویند اخضر و اخضرین موضعی است بالجزیره نمر بن قاسط را، و مواضع بسیار عربیه و عجمیه بنام اخضر خوانده شده است. (معجم البلدان) ، بستانی گوید: اخضر، هوارسی است به اقصی مغرب افریقیه واقع در14 درجه و 44 دقیقۀ عرض شمالی و آنرا فرناند پرتقالی بسال 849 هجری قمری کشف کرد و در مسافت 500 هزارگزی مغرب آن، بین 13 درجه و 17 دقیقه عرض شمالی و 24 درجه و 27 دقیقۀ طول غربی موقع جزائر رأس الاخضر و جزیرهالملح و جز آنهاست و سکنۀ این جزیره 80000 تن و آن مختص پرتقالیانست و کادا بسال 861 هجری قمری آنرا کشف کرده است. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، کوهی است بطائف. (منتهی الارب) ، در الجزایر در ایالت وهران نام کوهی و نام ولایتی است و در نزدیکی بن غازی نیز نام کوهی است. (قاموس الاعلام ترکی)
گوشه یعنی دستۀ جوال. اُخسوم، اَخضر تُربه، وادیست که در آن سیلهائی که از سراه فرودآیند جمع شود. (معجم البلدان) ، و گویند آبگیریست که طول آن سه و عرض وی یکروزه راه است، و گویند اخضر و اخضرین موضعی است بالجزیره نمر بن قاسط را، و مواضع بسیار عربیه و عجمیه بنام اخضر خوانده شده است. (معجم البلدان) ، بستانی گوید: اخضر، هوارسی است به اقصی مغرب افریقیه واقع در14 درجه و 44 دقیقۀ عرض شمالی و آنرا فرناند پرتقالی بسال 849 هجری قمری کشف کرد و در مسافت 500 هزارگزی مغرب آن، بین 13 درجه و 17 دقیقه عرض شمالی و 24 درجه و 27 دقیقۀ طول غربی موقع جزائر رأس الاخضر و جزیرهالملح و جز آنهاست و سکنۀ این جزیره 80000 تن و آن مختص پرتقالیانست و کادا بسال 861 هجری قمری آنرا کشف کرده است. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، کوهی است بطائف. (منتهی الارب) ، در الجزایر در ایالت وهران نام کوهی و نام ولایتی است و در نزدیکی بن غازی نیز نام کوهی است. (قاموس الاعلام ترکی)
با یکدیگر خصومت کردن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی). تخاصم. دشمنی کردن، اختفاض جاریه، خویشتن را بریدن او. خویشتن را ختنه کردن زن. (تاج المصادر بیهقی). ختنه کردن زن خود را
با یکدیگر خصومت کردن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی). تخاصم. دشمنی کردن، اختفاض جاریه، خویشتن را بریدن او. خویشتن را ختنه کردن زن. (تاج المصادر بیهقی). ختنه کردن زن خود را
گرفتن دامن کسی را: اعصم بفلان اعصاماً، گرفت دامن وی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). متمسک و ملازم شدن کسی را. (از اقرب الموارد). چنگ درزدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی).
گرفتن دامن کسی را: اعصم بفلان اعصاماً، گرفت دامن وی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). متمسک و ملازم شدن کسی را. (از اقرب الموارد). چنگ درزدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی).