- اخص
- ویژه تر گزیده تر خاص تر مخصوص تر ویژه تر گزیده تر. خالص کردن ویژه کردن ویژه داشتن بی آمیغ گردانیدن، دوستی خالص داشتن خلوص نیت داشتن عقیده پاک داشتن ارادت صادق داشتن، آن است که سالک در عمل خود شاهدی جز خدا نطلبد. فضیل بن عیاض گفته: (ترک عملی بخاطر مردم (ریا) و بجاآوردن بخاطرآنان (شرک) است و (اخص) خص یافتن ازین دو است. توضیح فرق اخص و صدق. صدق اصل است و خص فرع و تابع آن، اخص پس از دخول در عمل شروع میشود. یا طبق اخص. پاکی نیت و ارادت صادقانه: (هر چه داشت در طبق اخص نهاد و به وی تقدیم کرد) یعنی با کمال خلوص نیت و دلبستگی صادقانه هر چه داشت در اختیار او گذاشت. یا اخص عمل. پاکدلی در کار. یا کلمه اخص. اله االله
معنی اخص - جستجوی لغت در جدول جو
- اخص
- خاص تر، ویژه تر، گزیده تر، ویژه، گزیده
- اخص ((اَ خَ صّ))
- خاص تر، گزیده تر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به اخص از روی اخص، قسمی در هم و شاید درهم اخص (اخصیه) بمعنی در هم قل هو اللهی باشد
سپید تهیگاه به اسپ و گوسپند گفته میشود شترمرغ ابلک
بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی خصی کردن اخته کردن
شناسه، نمودار، روشن نمودار
بلند بر آمده ازهر چیزی، مرتفع
برآمده، مرتفع، چشمگیر، برجسته، کنایه از پارامتر، آنچه مقدارش ماهیت چیزی را معین می کند، خط کش مدرجی که در نقشه برداری استفاده می شود، کنایه از نمودار، نماینده، کنایه از علامتی که در آفتاب برای تعیین و تشخیص وقت ظهر نصب می کنند، ساعت آفتابی
گنده پیر چروکیده
((خِ))
فرهنگ فارسی معین
برآمده، مرتفع، برجسته، ممتاز، نمودار، نمونه، الگو، سرمشق، عددی که میانگین ارزش مجموعه ای از اقلام مرتبط با یکدیگر را برحسب درصدی از همان میانگین در فاصله زمانی دو تاریخ بیان کند
Indicator
индикатор
Indikator
індикатор
wskaźnik
indicador
indicatore
indicador
indicateur
indicator
संकेतक
indikator
مؤشّرٌ
מַצָּבִי
gösterge
kiashirio
ตัวบ่งชี้
اشارہ دینے والا
درهم های قل هواللهی سیم قل هو اللهی اخصی
کار اخصمند دارای خلوص نیت بودن