جدول جو
جدول جو

معنی اخذام - جستجوی لغت در جدول جو

اخذام
اقرار کردن بخواری.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ خَ)
جمع واژۀ اخیذ
لغت نامه دهخدا
(خِ)
نام اسپ خیاس بن قیس بن عور است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
نام بطنی است از محارب بعربستان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
نام وادیی بوده است در دیار همدان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
بریدن: اجذم یده، برید دست او را. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وذم. رجوع به وذم شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
طائفه ای اند صحرانشین.
لغت نامه دهخدا
(غُ خوا / خا)
اخشام لحم، بوی گرفتن گوشت
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ خصم، بمعنی گوشۀ اندرونی دنبالۀ مشک که در مقابل دهانه باشدو جانب و ناحیه و گوشه یعنی دسته، پست گردن کردن پیری و مانند آن کسی را. پست گردن گردانیدن کسی را کلانسالی، فروتن گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ خلم. دوستان. یاران.
لغت نامه دهخدا
(غَ)
متغیر شدن شیر از بدبوئی مشک.
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ)
بچاکری یعنی خادمی دادن کسی را. خادم دادن. خادمی کردن کسی را. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ)
خوار و رام کردن. (تاج المصادر بیهقی). مطیع کردن آدمی و رام کردن چاروا
لغت نامه دهخدا
اخذال ولد وحشیه، یافتن مادر خود را بریده از خود. قال اللیث: اخذل ولدالوحشیه امّه، معناه وجد امّه تخذله. (تاج العروس).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
واجب گردانیدن حج را بر خویشتن، (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
لازم گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). الزام. ملتزم گردانیدن کسی به کسی. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(غَ خوَرْ / خُرْ)
خیمه ساختن
لغت نامه دهخدا
(اِ)
همه شیر پستان را خوردن: اغذم الفصیل ما فی ضرع امه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام خوردن فصیل شیر مادر خود را: اغذم الفصیل ما فی ضرع امه، شرب جمعه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ نِ)
زیاده شدن هر چیزی. (منتهی الأرب). افزونی کردن.
لغت نامه دهخدا
(خِ)
نام پدر خنساء است بعضی او را پسر ودیعه نام برده اند و بعضی دیگر پسر خالد. ابونعیم می گوید: کنیۀ او ابوودیعه است. صاحب مبسوط و بخاری از طریق خنساء روایت کردند که گفت: پدرم مرا بشوهر سپرد، در حالی که من دختری بیش نبودم. صاحب اصابه این خبر را کریه دانسته است. (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 106)
ابن خالد، وی از بنی عبید بن زید بن احد بن عمرو بن عوف و از منافقان و از اصحاب مسجدالضرار بود. (از امتاع الاسماع ص 480، 472)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجذام
تصویر اجذام
دست بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الذام
تصویر الذام
بر آغالاندن برانگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخلام
تصویر اخلام
جمع خلم، دوستان یاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمام
تصویر اخمام
گنده شدن گوشت پخته گندیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارذام
تصویر ارذام
لبریزشدن لب پر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخذاء
تصویر اخذاء
خوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار