جدول جو
جدول جو

معنی اختیار - جستجوی لغت در جدول جو

اختیار
مقابل جبر، آزادی انسان در انجام دادن کاری یا ترک آن، برای مثال اینکه گویی این کنم یا آن کنم / این دلیل اختیار است ای صنم (مولوی - ۷۹۶) ، غیر حق را گر نباشد اختیار / خشم چون می آیدت بر جرم دار؟ (مولوی - ۷۹۷)
در تصوف ترجیح دادن ارادۀ حق بر ارادۀ خود به وسیلۀ سالک،
انتخاب کردن، برگزیدن،
در علم نجوم انتخاب زمان مناسب برای انجام کاری با استفاده از منازل قمر
اختیار دادن: آزادی دادن به کسی جهت برگزیدن چیزی یا انجام دادن کاری، مختار کردن
اختیار داشتن: آزاد بودن در انجام دادن کاری، مختار بودن
اختیار کردن: انتخاب کردن، برگزیدن، برای مثال گر تو را در بهشت باشد جای / دیگران دوزخ اختیار کنند (سعدی - ۱۴۰)
تصویری از اختیار
تصویر اختیار
فرهنگ فارسی عمید
اختیار
(عَ / عِ)
گزیدن. برگزیدن. (تاج المصادر) (زوزنی). استراء. گزین کردن. خیره. (منتهی الارب). انتخاب: الحمد للّه الذی اختار محمداً صلی اﷲعلیه و آله و سلم من خیر اسره. (تاریخ بیهقی). و در شغل عرض اختیار سلطان بر تو افتاده است. (تاریخ بیهقی). به اختیار این دوست بونصر مشکان را جایگاه آن سر داشته است. (تاریخ بیهقی). اختیار بنده بر آن بودکه بر درگاه عالی خدمتی میکند. (تاریخ بیهقی). روا نیست که پادشاه این خط اختیار کند. (تاریخ بیهقی). ایشان را می باید آزمود تا تنی چند از ایشان بخردتر اختیار کرده آید. (تاریخ بیهقی). امیر مثال داد تا جملۀ مملکت را چهار مرد اختیار کند. (تاریخ بیهقی). ربّک یخلق ما یشاء و یختار. (تاریخ بیهقی). بندگان را اختیار نرسد فرمان خداوند را باشد. (تاریخ بیهقی).
اگر من بختیارم با تن خویش
نکردم جز که پرهیزاختیاری.
ناصرخسرو.
خرد را اختیار این است زی من
ازین به کس نکردست اختیاری.
ناصرخسرو.
مختار امام عصر گشتم
چون طاعت و دین شد اختیارم.
ناصرخسرو.
کس را بر اختیار خدا اختیار نیست
بر خلق دهر و دهر جز او کامکار نیست.
مسعودسعد.
با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و اختیار حکمت... حاصل است می بینیم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد... (کلیله و دمنه). و او بر آن اختیارروان شد. (کلیله و دمنه).
ناصرالدین این اختیار با رأی ملک تفویض کرد بخدمت هرکس که رأی او اختیار کند از وزراء ملتزم شد. (ترجمه تاریخ یمینی).
اولیاء دولت دیلم در اختیار کسی از دودمان ملک که پادشاهی را مترشح باشد مشاورت کردند. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا
اختیار
گزیدن، گزین کردن
تصویری از اختیار
تصویر اختیار
فرهنگ لغت هوشیار
اختیار
((اِ))
گزیدن، انتخاب کردن، آزادی عمل
تصویری از اختیار
تصویر اختیار
فرهنگ فارسی معین
اختیار
چاره داری، توانایی
تصویری از اختیار
تصویر اختیار
فرهنگ واژه فارسی سره
اختیار
انتخاب، برگزینی، گزینش، آزادگی، آزادی، تفویض، اجازه، تصرف، غلبه، قدرت
متضاد: اجبار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اختیار
قدرت، گزینه، امتیاز
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
ارادی
لغت نامه دهخدا
گزینایی هامکیک کامیک ارادی کاری که با اختیار و اراده و آزادی عمل تواء م باشد مقابل اجباری اضطراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیان
تصویر اختیان
دشمنیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
ارادی، کاری که با اختیار و اراده انجام شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
کامیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
خياريٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
Optional, Optionally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
optionnel, de manière facultative
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
אופציונלי , באופן אופציונלי
دیکشنری فارسی به عبری
اختیاری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
اختیاری , اختیاری طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
ঐচ্ছিক , ঐচ্ছিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
hiari, kwa hiari
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
opsiyonel, isteğe bağlı olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
선택적인 , 선택적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
オプションの , 任意で
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
optioneel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
वैकल्पिक , वैकल्पिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
opsional, secara opsional
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
ตัวเลือก , อย่างเลือกได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
opcional, opcionalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
opcional, opcionalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
可选的 , 可选地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
opcjonalny, opcjonalnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
необов'язковий , опціонально
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
optional
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
необязательный , опционально
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اختیاری
تصویر اختیاری
opzionale, opzionalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی