- اختراع
- شکافتن، بریدن، آفریدن
معنی اختراع - جستجوی لغت در جدول جو
- اختراع
- نوآوری، نخست سازی، برساخته
- اختراع ((اِ تِ))
- آفریدن، ایجاد کردن
- اختراع
- وسیله یا چیزی تازه و بی نظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد، ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیش تر مانند آن دیده نشده باشد، خلق کردن، آفریدن، پدید آوردن چیز نو
- اختراع
- Invention
- اختراع
- изобретение
- اختراع
- Erfindung
- اختراع
- винахід
- اختراع
- wynalazek
- اختراع
- invenção
- اختراع
- invenzione
- اختراع
- invención
- اختراع
- invention
- اختراع
- uitvinding
- اختراع
- การประดิษฐ์
- اختراع
- penemuan
- اختراع
- مخصّصٌ
- اختراع
- आविष्कार
- اختراع
- המצאה
- اختراع
- uvumbuzi
- اختراع
- আবিষ্কার
- اختراع
- ایجاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
من درآوردی، پیش خودی
نو آفریده ها، جمع اختراع
گرفتن مال کسی، طلاق زن بدون مهریه
فروتنگری، شتاب درگذر به شتاب گذشتن
فروتنی سر فرود آوردن
جداکردن به نیرو گرفتن
از بیخ و بن برکندن
پاره شدن
شمشیر کشی شمشیر از نیام بر کشیدن پافشاری در گریه