قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، ترف، لیولنگ، ترپک، پینوک، هلباک، ریخبین، هبولنگ، کشک سیاه، پینو برای مثال خوان تو همی بینم چون خانۀ کردان / آراسته همواره به شیراز و به رخبین (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۶۱)
قَرَه قُروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، تَرف، لیولَنگ، تَرپَک، پینوک، هَلباک، ریخبین، هبولَنگ، کَشکِ سیاه، پینو برای مِثال خوان تو همی بینم چون خانۀ کردان / آراسته همواره به شیراز و به رخبین (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۶۱)
تثنیۀ اصبع. دو انگشت: من چو کلکم در میان اصبعین نیستم در صف ّ طاعت بین بین. مولوی. و در این بیت اشاره به حدیث علی (ع) است که فرمود: قلب المؤمن بین اصبعین من اصابعالرحمن: نور غالب ایمن از کسف و غسق در میان اصبعین نور حق. مولوی. و رجوع به اصابعالرحمن شود
تثنیۀ اصبع. دو انگشت: من چو کلکم در میان اصبعین نیستم در صف ّ طاعت بین بین. مولوی. و در این بیت اشاره به حدیث علی (ع) است که فرمود: قلب المؤمن بین اصبعین من اصابعالرحمن: نور غالب ایمن از کسف و غسق در میان اصبعین نور حق. مولوی. و رجوع به اصابعالرحمن شود
مردی که یاران خبیث داشته باشد اما خاص است به ندا. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مردی که یاران خبیث داشته باشد و مخصوص است به ندا که یا ’مخبثان’ گویند و ’المخبثان’ نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
مردی که یاران خبیث داشته باشد اما خاص است به ندا. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مردی که یاران خبیث داشته باشد و مخصوص است به ندا که یا ’مخبثان’ گویند و ’المخبثان’ نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
نسبت ملوک عمان بحرین است. فارسی معرب و معنی آن پرستندگان اسب باشد. (تاج العروس نقل از رشاطی). رشاطی گمان برده که کلمه از اسب و دین مرکب است و این معنی را بکلمه داده است و من گمان می کنم اصل آن اسب بد و بصورت جمع عربی اسب بدین شده و سپس یک با برای تخفیف حذف شده است. رجوع به اسبذیون و اسابذه شود
نسبت ملوک عمان بحرین است. فارسی معرب و معنی آن پرستندگان اسب باشد. (تاج العروس نقل از رشاطی). رشاطی گمان برده که کلمه از اسب و دین مرکب است و این معنی را بکلمه داده است و من گمان می کنم اصل آن اسب بَد و بصورت جمع عربی اسب بدین شده و سپس یک با برای تخفیف حذف شده است. رجوع به اسبذیون و اسابذه شود
نام دیهی از دهات عکه. (از سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 9) ، در اصطلاح دیپلماسی، ورقۀ معرفی سفرای کبار و وزرای مختار. استوارنامه. (فرهنگ فارسی معین) ، در اصطلاح بانکی، نوشته ای است که از طرف بانکی بشخصی داده شده و اعتبار آن شخص را معین میکند و آن شخص بهر بانکی که از طرف بانک اول است برود میتواند برابر آن مبلغ دریافت دارد و مبلغ دریافت شده در پشت آن ورقه نوشته میشود
نام دیهی از دهات عکه. (از سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 9) ، در اصطلاح دیپلماسی، ورقۀ معرفی سفرای کبار و وزرای مختار. استوارنامه. (فرهنگ فارسی معین) ، در اصطلاح بانکی، نوشته ای است که از طرف بانکی بشخصی داده شده و اعتبار آن شخص را معین میکند و آن شخص بهر بانکی که از طرف بانک اول است برود میتواند برابر آن مبلغ دریافت دارد و مبلغ دریافت شده در پشت آن ورقه نوشته میشود
کوهی است در جنوب ادلب از اعمال حلب، دارای هوای نیک و آبهای عذب و متنزهات خرم وچهل دیر در آنست و موقع آن در وادی اللجاه است و وجه تسمیۀ آن به اربعین از این جهت است که چهل راهب راکه آنجا بودند بکشتند و گویند بمناسبت آنکه چهل ناسک را در ناحیۀ جبل سیناء در اواخر قرن چهارم میلادی بکشتند، آنجا را اربعین خواندند. (ضمیمۀ معجم البلدان). کوهی است در جنوب قصبۀ اریحا از اعمال حلب و بعضی قبور قدیمه در آنجاست و در جزیره العرب پاره ای مواضع نیز بهمین اسم معروف است. (قاموس الاعلام ترکی)
کوهی است در جنوب ادلب از اعمال حلب، دارای هوای نیک و آبهای عذب و متنزهات خرم وچهل دیر در آنست و موقع آن در وادی اللجاه است و وجه تسمیۀ آن به اربعین از این جهت است که چهل راهب راکه آنجا بودند بکشتند و گویند بمناسبت آنکه چهل ناسک را در ناحیۀ جبل سیناء در اواخر قرن چهارم میلادی بکشتند، آنجا را اربعین خواندند. (ضمیمۀ معجم البلدان). کوهی است در جنوب قصبۀ اریحا از اعمال حلب و بعضی قبور قدیمه در آنجاست و در جزیره العرب پاره ای مواضع نیز بهمین اسم معروف است. (قاموس الاعلام ترکی)
نوعی ماهی از خانوادۀ سین که در اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه و اقیانوس هند زندگی می کند از مشخصات این نوع ماهی ریش مانندی است که در آروارۀ پایین دارد. (از لاروس بزرگ)
نوعی ماهی از خانوادۀ سین که در اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه و اقیانوس هند زندگی می کند از مشخصات این نوع ماهی ریش مانندی است که در آروارۀ پایین دارد. (از لاروس بزرگ)