جدول جو
جدول جو

معنی احیحه - جستجوی لغت در جدول جو

احیحه
(اُ حَ حَ)
از اعلام مردان عرب است. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
احیحه
(اَ حی حَ)
تشنگی.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَحْ ییَ)
جمع واژۀ حیاء (بترک ادغام و بادغام)
لغت نامه دهخدا
(صَ حَ)
تأنیث صحیح. رجوع به صحیح شود
لغت نامه دهخدا
(شَ حَ)
زن شحیح. حریص و بخیل. (از اقرب الموارد) ، شتر کم شیر. ج، شحائح (کذا) فی النسخه المصححه من القاموس
لغت نامه دهخدا
(اَ)
تشنگی.
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دختر ابواحیحه، سعید بن العاص بن امیه، همسر ابوالعاص بن الربیع. ابوالعاص او را پس از زینب دختر پیغمبر تزویج کرد و او دختری بنام مریم آورد. (الاصابه ج 8 ص 144)
دختر ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم، ام هانی خواهر علی، و به کنیتش بیشتر معروف است. گفته اند نام اصلی او هنده بوده. (الاصابه ج 8 ص 154)
دختر خارجه بن زید بن ابی زهیر انصاری، همسر ابوبکر صدیق. دارقطنی او را در کتاب الاخوه نام برده است. (الاصابه ج 8 ص 154)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صحیحه
تصویر صحیحه
مونث صحیح: درست مونث صحیح: عقیده صحیحه
فرهنگ لغت هوشیار