جدول جو
جدول جو

معنی احمدی - جستجوی لغت در جدول جو

احمدی
(اَ مَ)
کرمیانی. متوفی به سال 815 هجری قمری او راست: منظومه ای به ترکی موسوم به جمشید و خورشید و بعضی این منظومه را به حبی خاتون نسبت کنند. کتاب اسکندرنامه به ترکی. منظومۀ سلیمان نامه به ترکی و جنگ نامه و منظومۀ وقعۀ سلطان سلیم و برادر او بایزید و نیز شرحی بر قصیدۀ الصرصری که هر بیت مشتمل تمام حروف هجاست. منظومه ای در لغت فارسی بنام مرقات الادب و دیوان شعر خود او و جز اینها. صاحب کشف الظنون نسبت او را گاهی کرمانی و گاه کرمیانی آورده است. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
احمدی
منسوب به احمد، منسوب به احمد رسول الله ص: ملت احمدی، دینار ط که بنام احمد بن طولون نامیده شده است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مَ)
منسوبست به احمس که طایفه ای است از بجیله که بکوفه نزول کردند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ دی یَ / یِ)
نام دیناری که امیر ابوالعباس احمد بن طولون بضرب آن فرمان داد: پس از آن امیر مذکور (یعنی احمد بن طولون) در عیار و تخلیص دنانیر جدّ وافی و کمال شدت و مبالغه را بجا آورد تا آنکه معروف و مشهور شد بدینار احمدیّه که طلائی بهتر از طلای دینار او دیده نشده. (رسالۀ اوزان و مقادیر مقریزی)
نوعی است از حلوا
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ دی یَ)
شهری است که بسال 619 هجری قمری محمود بن محمد حمیری در ساحل دریا نزدیک بخرابۀ مرباط بنا کرد و این در عوض شهر مرباط و ظفار حضرموت بودکه محمود گاه استیلاء خویش ویران ساخته بود. و بمرباط چشمه ای گوارا بود که مجرای آن را به احمدیه بگردانید و گرد آن حصاری برآورد. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ دی یَ)
صنفی از فرقۀ امامیه از مذهب شیعه منسوب به امام آنان احمد بن موسی بن جعفر علیهم السلام. (مفاتیح العلوم خوارزمی). و رجوع به احمد بن موسی بن جعفر بن محمد شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ یَ)
ابن ابراهیم بن وهسودان الروادی الکردی صاحب مراغه و غیرها از آذربایجان. او را در آخر سنۀ 508 هجری قمری بدست باطنیان در سرای سلطان ملکشاه بکشتند. رجوع بمجمل التواریخ والقصص ص 411 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
حالت و کیفیت و چگونگی احمق. گولی:
هرکرا احمقی بود بتمام
خلق گویند مغز خر خورده ست
ور چنین است مجد قزوینی
مغز تنها نه، مغز و سر خورده ست
در سرش مغز نیست پنداری
مغز او را خری دگر خورده ست.
کمال اسماعیل.
- احمقی نمودن، تحمق. ارقاع. تملغ، احناءالأمور، متشابهات امور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
شعر احمدا، شعر بد و بی معنی و بی وزن و بی قافیه.
- احمدا گفتن، شعر سخیف و بی معنی گفتن:دلشاد ملک معارف احمدا می گفت
لغت نامه دهخدا
(مِ)
رادویانی در ترجمان البلاغه ص 97 از او آورده است:
تن نه همی باشد آگه ز جان
جان نه همی باشد آگه ز تن
لغت نامه دهخدا
تصویری از احمدا
تصویر احمدا
زشت چامه: چامه بد بی آهنگ بی پساوند شعر بد و بی وزن و بی قافیه: (دلشاد ملک معارف احمدا می گفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
گولی بیخردی (حالت و چگونگی احمق گولی. بیخردی
فرهنگ لغت هوشیار
گل محمدی: گل گلاب از گیاهان واحد وزن قدیم معمول در اصفهان مساوی یک ری و نیم. منسوب به محمد (مطلقا)، منسوب به محمد ص بن عبدالله پیغمبر اسلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
أحمق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
Daftness, Foolishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
stupidité, folie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
глупость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
馬鹿 , 愚かさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
حماقت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
বোকামি , মূর্খতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
upumbavu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
aptallık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
어리석음
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
मूर्खता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
טיפשות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
Dummheit, Torheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
kebodohan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
ความโง่ , โง่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
domheid, dwaasheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
stupidità, follia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
estupidez, tolice
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
愚笨 , 愚蠢
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
głupota
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
дурість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
necedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی