جدول جو
جدول جو

معنی احمدبکی - جستجوی لغت در جدول جو

احمدبکی(اَ مَ بَ)
دهی است در سه فرسنگی میانۀ جنوب و مغرب سروستان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مَ بَ)
ابن علاءالدوله ذوالقدر که از جانب پدر با برادر مهتر خویش کورشرخ (؟). بسرداری سپاهی که بخونخواهی ساروقبیلان بحرب محمدبیک استاجلو مأمور گردید و در ظاهر قلعه آمد جنگی سخت بوقوع پیوست و هر دو برادر کشته شدند. رجوع بحبط ج 2 ص 348 شود
دنبلی، عم شهبازخان که از طرف کریمخان زند برتبۀ ایلبگی گری فرقۀ دمل نائل گردید. رجوع به مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 266 و 268 شود
صوفی اغلی. از امرای ظهیرالسلطنه محمد بابر میرزا معاصر شاه اسماعیل صفوی. رجوع بحبط ج 2 ص 360 و 362 شود
یکی از متأخرین شعرای ایران از مردم اصفهان. او بهندوستان رحلت کردو پس از چند سال که در بنگاله اقامت گزید بشاهجهان آباد رفت و بخدمت شاه جهان پیوست و این بیت از اوست:
از جنبش نسیم سحرگاه لاله ها
بر یکدگر زدند چو مستان پیاله ها.
(قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ بَ)
آقایف. ادیب و نویسندۀ مشهور از مردم قفقاز ساکن بادکوبه. وی مقدمات علوم را در روسیه بخواند و سپس بپاریس شد و در آنجا بتکمیل علوم وقت پرداخت و اگر در حافظۀ من خللی نباشد چنانکه او خود نقل کرد از طرف دارمستتر یا کس دیگر در تعطیل تابستانی مأمور شده است که ببرلین رفته و نسخۀ منحصر نامۀ تنسر را که در کتابخانه برلن بوده و اجاۀ استکتاب آنرا بکسی نمیداده اند، سطر سطر حفظ کرده در خارج کتابخانه استنساخ کند و بدین ترتیب همه کتاب را نوشته و بپاریس برده است. وی از یکچشم نابینا و جهوری الصوت و بزرگ جثه و قوی بنیه و گندم گون بود و آثار جدری بر چهره داشت و یکی از فعالترین طرفداران پان تورکیزم بود. وی در دورۀ چارها (تزاری) در بادکوبه روزنامۀ یومیۀ بزرگی بنام ارشاد بزبان ترکی داشت و هر صبح جمعه ضمیمه ای از آن در صفحۀ بزرگ دو رو به فارسی منتشر میشد و ضمیمۀ فارسی را مرحوم ادیب الممالک فراهانی مینوشت و این بزرگترین و محبوبترین روزنامه های قفقاز بزمان او بود وآنگاه که در روسیه مردم طلب دوما میکردند وی یکی ازلیدرهای بزرگ این نهضت بود و پس از بسته شدن دومای اوّل وی به استامبول گریخت و من در آنوقت در استامبول بودم و او در کمال فقر و تنگدستی میزیست و ترکان عثمانی با آنکه او سالها از پان تورکیزم در روزنامۀ مشهور خود دفاع کرده بود اصلا اعتنائی بدو نکردند و من چون سابقۀ آشنائی با او داشتم وی را در انجمن سعادت که در آن وقت یعنی سال کودتای محمدعلی شاه در استامبول دایر شد معرفی کردم و چهل لیرۀ عثمانی در ماه از صندوق انجمن برای او وظیفه مقرر شد و تا من در اسلامبول بودم آن وظیفه بدو میدادند و پس از بازگشت من به ایران شنیدم که او در فرقۀ ژون ترک منزلت و مقامی رفیع یافته است چنانکه نظر او در تعیین وزرا و کابینه ها مؤثر بوده است و ندانم در چه سال وفات کرد
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ زِ)
شعبه ای است از طائفۀ سراوان، از طوائف کرمان و بلوچستان مرکب از سی خانوار
لغت نامه دهخدا
(سُ)
احمد بن علی عبدالکافی ملقب به بهاءالدین و مکنی به ابوحامد ادیب، قاضی متعبد متقی و کثیر الحج و الصدقه. مثل پدرش از افاضل وقت خود بود و از پدر خود و از رشیدی و ابوحیان و دیگر افاضل وقت درس خوانده و از اکابر مصر و شام نیز تحصیل مراتب علمیه نموده بود و مدتی در شام قضاوت کرد و دیری متصدی قضاوت لشکری نیز با او بوده است و عاقبت در مکه مقیم شد و بسال 773 هجری قمری بدانجا بسن پنجاه و چهار سالگی درگذشت. پدر او که خود از اهل قصیده است درحق او گفته است: دروس احمد خیر من دروس علی و ذلک عنه علی غایه الامل. و از تألیفات اوست: 1- شرح تلخیص المفتاح که نام آن عروس الافراح در ذیل مذکور است 2- شرح الحاوی 3- شرح مختصر ابن حاجب 4- عروس الافراح فی شرح تلخیص المفتاح که با چندین شرح دیگر در مصر چاپ شده است. (از ریحانه الادب ج 2 ص 163 و 210)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ تَ بَ)
دهی است از دهستان راهجرد بخش دستجرد از توابع قم با 156 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ بُن ن)
ابن علی. محدّث است. (منتهی الارب). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
قریه ای از ناحیۀ کوک واقع در قضاء اندرین تابع لواء مرعش بولایت حلب. و بجواراین قریه بیشه ای است بطول نیم ساعت و عرض ربعساعت
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
کرمیانی. متوفی به سال 815 هجری قمری او راست: منظومه ای به ترکی موسوم به جمشید و خورشید و بعضی این منظومه را به حبی خاتون نسبت کنند. کتاب اسکندرنامه به ترکی. منظومۀ سلیمان نامه به ترکی و جنگ نامه و منظومۀ وقعۀ سلطان سلیم و برادر او بایزید و نیز شرحی بر قصیدۀ الصرصری که هر بیت مشتمل تمام حروف هجاست. منظومه ای در لغت فارسی بنام مرقات الادب و دیوان شعر خود او و جز اینها. صاحب کشف الظنون نسبت او را گاهی کرمانی و گاه کرمیانی آورده است. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ دَ)
شخصی مثلی است که در بعض امثال فارسی از جمله دو مثل ذیل آمده است:
احمدک استا نرفت روزی که رفت آدینه بود.
احمدک را که رخ نمونه بود
آبله بردمد چگونه بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
منسوب به احمد، منسوب به احمد رسول الله ص: ملت احمدی، دینار ط که بنام احمد بن طولون نامیده شده است
فرهنگ لغت هوشیار