جدول جو
جدول جو

معنی احصائیه - جستجوی لغت در جدول جو

احصائیه
آمار، دانش آمار آمار اماره شمار، دانشی که موضوع آن دسته بندی منظم امور اجتماعی است با شماره مانند: آمار مالی آمار سرباز گیری و جز آن. یا اداره احصائیه. اداره و سازمانی که وظیفه وی سرشماری و تهیه آمار افراد از لحاظهای مختلف و صدور شناسنامه و ثبت موالید و متوفیات و عقد و طق و مانند آنست. توضیح فرهنگستان بجای این کلمه (آمار) را برگزیده است
فرهنگ لغت هوشیار
احصائیه
ادارۀ آمار
تصویری از احصائیه
تصویر احصائیه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احصائی
تصویر احصائی
شمردنی منسوب به احصاء، قابل شمارش شمردنی
فرهنگ لغت هوشیار
وافرانامه نامه ای که بوسیله آن کسی را بجایی فرا میخوانند، ورقه ایست که مستنطق خطاب بمتهم برای حضور یافتن نزد وی در ساعات معین صادر میکند و در صورت عدم حضور دستور جلب او را صادر مینماید احضاریه
فرهنگ لغت هوشیار
پساختان مونث اجرائی یا ورقه اجرائیه. ورقه ایست که بمنظور آگاهی کسی که اجرا علیه اوست از طرف اجرا دادگستری یا ثبت بوی ابلاغ و پس از مهلت مقرر اجرا شروع میشود. یا قدرت اجرائیه نیرویی که در دستگاه حکومت و یا سازمانهای دیگر ماء مور اجرا و بکار بستن قانون ها و دستورهاست. یا کمیته اجرائیه. کمیته و انجمنی که در یک سازمان یا حزب ماء مور اجرا و بکار بستن دستورها و قانونهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احضاریه
تصویر احضاریه
خواست برگ، پیداخواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اطفائیه
تصویر اطفائیه
آتش نشانی
فرهنگ لغت هوشیار
دهشی واگذاری مونث اعطائی، آنچه بخشیده باشند دهش بخشش. توضیح این کلمه مستحدث و در ادارات معمول و غیر فصیح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایصالیه
تصویر ایصالیه
رسانایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطفائیه
تصویر اطفائیه
آتش نشانی، فرونشاندن آتش، نهادی با نیروی متخصص که متصدی خاموش کردن آتش است، اطفائیه، آتش نشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احضاریه
تصویر احضاریه
((اِ یِّ))
احضارنامه، نامه ای که به وسیله آن شخص را به دادگاه یا هر جای دیگر فراخوانند
فرهنگ فارسی معین
نامه ای که به وسیلۀ آن کسی را به بازپرسی یا به دادگاه فرامی خوانند، احضارنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مامور احصائیه
تصویر مامور احصائیه
آمار گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخصص احصائیه
تصویر متخصص احصائیه
آمار شناس
فرهنگ لغت هوشیار