- احساس
- مارش شناسک سهش در یافتن درک کردن دانستن آگاه شدن دیدن، درک چیزی با یکی از حواس، انعکاس ذهنی تاء ثر بدنی و آن پایه و مایه همه ادراکات است و آن ابتدائی و اصیل است باین معنی که مسبوق بهیچ امر نفسانی دیگر نیست و قدم اولی است که پس از بیرون شدن از قلمرو بدن و ماده در عالم مجرد نفسانی برداشته میشود و دیگر نفسانیات از تغییر و ترکیب آن صورت میپذیرند. احساس همواره بامور مادی و بدنی که مقدمات آن هستند مقارن و همراه است. توضیح آنکه عوامل خارجی روی بدن تاثیراتی کرده بان تغییراتی میدهند و این تغییرات بدنی در نفس انعکاس که احساس نام دارد. بنابراین هر احساسی دو تحریک خارجی. ب - تاء ثر عضوی. یا احساس المی. حس درد جسمانی. یا احساس بصری. حس بینایی. یا احساس تعادلی. حس تعادل و جهت یابی. یا احساس ذوقی. حس چشایی. یا احساس داخلی. حس درونی. یا احساس سردی و گرمی. حس گرما و سرما. یا احساس سمعی. حس شنوایی. یا احساس شمی. حس بویایی. یا احساس لمسی. حس بساوایی. یا احساس وضعی و عضنی. حس حرکت
معنی احساس - جستجوی لغت در جدول جو
- احساس
- سهش، شور، دریافت، برداشت
- احساس ((اِ))
- دریافتن، درک کردن، درک چیزی با یکی از حواس
- احساس
- دریافت، درک، در علم روانشناسی حس کردن چیزی به وسیلۀ یکی از حواس پنج گانه، عاطفه، ذوق
- احساس
- Feeling, Sensation, Sentiment
- احساس
- ощущение , чувство
- احساس
- Gefühl, Empfindung
- احساس
- відчуття , почуття
- احساس
- uczucie, doznanie
- احساس
- 感觉的 , 感觉 , 情感
- احساس
- sensação, sentimento
- احساس
- sensazione, sentimento
- احساس
- sensación, sentimiento
- احساس
- sensation, sentiment
- احساس
- gevoel, sensatie
- احساس
- ความรู้สึก
- احساس
- perasaan, sensasi
- احساس
- يدعو , إحياءٌ ,
- احساس
- भावना , अनुभूति
- احساس
- רגש , תְּחוּשָׁה
- احساس
- 感じ , 感覚 , 感情
- احساس
- 느낌 , 감각 , 감정
- احساس
- hissetmek, duygu
- احساس
- অনুভূতি
- احساس
- احساس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Gushy, Overemotional, Sentimental
сентиментальный , чрезмерно эмоциональный
rührselig, überemotional, sentimental
сентиментальний , надмірно емоційний
sentymentalny, zbyt emocjonalny
甜腻的 , 过于感性的 , 情感的
meloso, excessivamente emocional, sentimental
sentimentale, eccessivamente emotivo
meloso, excesivamente emocional, sentimental